Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to sue out a writ
U
حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
petitioning
U
عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitions
U
عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petition
U
عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioned
U
عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
to suspend
[stay]
a ruling
[proceedings]
[the execution]
U
تعلیق کردن حکمی
[دعوایی ]
[ اجرای حکمی]
[قانون]
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
lodge an a appeal
U
عرضحال دادن
implead
U
عرضحال دادن
to lodge an a
U
عرضحال استیناف دادن
pleadable
U
قابل عرضحال دادن
sue for dawages
U
عرضحال خسارت دادن
plead
U
لابه کردن عرضحال دادن
pleaded
U
لابه کردن عرضحال دادن
sue
U
عرضحال دادن عارض شدن
pleads
U
لابه کردن عرضحال دادن
sued
U
عرضحال دادن عارض شدن
sues
U
عرضحال دادن عارض شدن
suing
U
عرضحال دادن عارض شدن
request for discharge
U
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
photosensitize
U
بوسیله نور به چیزی حساسیت دادن
seams
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seam
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
capped
U
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
cap
U
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
appointed by an official order
U
حکمی
incorporal
U
حکمی
incorporeal hereditament
U
حق حکمی در میراث
mistake of law
U
اشتباه حکمی
fiat
U
رخصت حکمی
fiats
U
رخصت حکمی
snap
U
باخشونت حکمی رادادن
snaps
U
باخشونت حکمی رادادن
snapping
U
باخشونت حکمی رادادن
snapped
U
باخشونت حکمی رادادن
mistake of fact is a good defence
U
اشتباه حکمی دفاع محسوب میشود
mistake of law is no defence
U
اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
summary judgment
U
حکمی که علیه ضامن صادر میشود
photo pattern generation
U
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
psephism
U
حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
acclimatizing
U
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatises
U
خو دادن یا خو گرفتن
reciprocate
U
دادن و گرفتن
reciprocated
U
دادن و گرفتن
reciprocates
U
دادن و گرفتن
acclimatised
U
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatize
U
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatising
U
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatized
U
خو دادن یا خو گرفتن
acclimatizes
U
خو دادن یا خو گرفتن
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
squeezed
U
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
undertaken
U
بعهده گرفتن قول دادن
distinguishes
U
تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
undertake
U
بعهده گرفتن قول دادن
squeeze
U
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeezes
U
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
distinguish
U
تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
squeezing
U
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
undertakes
U
بعهده گرفتن قول دادن
declaration
U
عرضحال
petition
U
عرضحال
declarations
U
عرضحال
petitions
U
عرضحال
petitioning
U
عرضحال
application
U
عرضحال
applications
U
عرضحال
petitioned
U
عرضحال
averages
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifles
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
trifle
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
eep
U
گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
averaging
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
suited
U
دادخواست عرضحال
suits
U
دادخواست عرضحال
suit
U
دادخواست عرضحال
petition to court of first instance
U
عرضحال بدوی
pleader
U
عرضحال دهنده
petition to court of appeal
U
عرضحال استینافی
lodgement
U
تسلیم عرضحال
exhibitionism
U
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
suitors
U
عرضحال دهنده مدعی
petitioners
U
متظلم دادخواه عرضحال
petitioner
U
متظلم دادخواه عرضحال
plaint
U
شکوائیه دادخواست عرضحال
plaints
U
شکوائیه دادخواست عرضحال
suitor
U
عرضحال دهنده مدعی
pawn broker
U
کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
to lodge a complaint
U
عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
solicitor
U
کسی که اسنادومدارک عرضحال را تهیه میکند
solicitors
U
کسی که اسنادومدارک عرضحال را تهیه میکند
we cannot trace the petitioner
U
نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
declaratory judgment
U
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
challenge and reply
U
ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
interwed
U
در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
to incline on's ear
U
با نظر مساعد گوش دادن گوش فرا گرفتن
rob Peter to pay Paul
<idiom>
U
از یکی گرفتن وبه یکی دادن
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
accelerate
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
to lend and borrow
U
قرض دادن و قرض گرفتن
accelerates
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
U
سرعت دادن سرعت گرفتن
ringing the changes
U
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
quando acciderint
U
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
via
U
بوسیله
by the instrumentality of
U
بوسیله
by
U
بوسیله
by dint of
U
بوسیله
perprep
U
بوسیله
per
U
بوسیله
thruogh the a of
U
بوسیله
wherewithal
U
که بوسیله ان
at the hand of
U
بوسیله
with
U
بوسیله
whereby
U
که بوسیله ان
of
U
بوسیله
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
municipally
U
بوسیله شهرداری
electrically
U
بوسیله برق
hydrolysis
U
تجزیه بوسیله اب
hydromancy
U
تفال بوسیله اب
by depty
U
بوسیله نماینده
per pais
U
بوسیله مملکت
by the f.
U
بوسیله لمس
by wire
U
بوسیله تلگراف
per pais
U
بوسیله کشور
baptizes
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
electromotive
U
متحرک بوسیله برق
radar scan
U
مراقبت بوسیله رادار
diathermy
U
معالجه بوسیله حرارت
baptizing
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
sent via e-mail
U
بوسیله ایمیل فرستاده شد
eluviation
U
انتقال بوسیله بادوباران
to scent out
U
بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
leaching
U
تصفیه بوسیله شستشو
churn
U
بوسیله اسباب گردنده
churned
U
بوسیله اسباب گردنده
churns
U
بوسیله اسباب گردنده
baptized
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
postage
U
حمل بوسیله پست
windswept
U
بوسیله باد جاروشده
seagirt
U
محصور بوسیله دریا
in propria persona
U
بوسیله خود شخص
semaphore
U
مخابره بوسیله پرچم
pours
U
تراوش بوسیله ریزش
pouring
U
تراوش بوسیله ریزش
brews
U
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
pour
U
تراوش بوسیله ریزش
baptised
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
dragonnades
U
بوسیله سواره نظام
baptises
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
intuitively
U
بوسیله درک مستقیم
hydrolyze
U
بوسیله اب تجزیه شدن
patenting
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
poured
U
تراوش بوسیله ریزش
aerotherapeutics
U
معالجه بوسیله هوا
traingulation
U
پیمایش بوسیله مثلثات
pipeage
U
ترابری بوسیله لوله
pipe down
U
بوسیله شیپور یا نای
patented
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
pipage
U
ترابری بوسیله لوله
lapped joint
U
اتصال بوسیله پوشش
brew
U
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
photogelatin process
U
چاپ بوسیله ژلاتین
infiltration
U
پالایش بوسیله تراوش
brewed
U
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
phototypography
U
چاپ بوسیله عکسبرداری
patent
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com