English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inscribe U حکاکی کردن نشاندن
inscribed U حکاکی کردن نشاندن
inscribes U حکاکی کردن نشاندن
inscribing U حکاکی کردن نشاندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scribe U حکاکی کردن
scribes U حکاکی کردن
inscribes U حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribed U حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribe U حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribing U حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
engraved U کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraves U کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engrave U کنده کاری کردن در حکاکی کردن
insculp U حکاکی کردن گراور کردن
routes U به خاک نشاندن تثبیت کردن
route U به خاک نشاندن تثبیت کردن
suppress U توقیف کردن فرو نشاندن
drive U عقب نشاندن بیرون کردن
suppresses U توقیف کردن فرو نشاندن
suppressing U توقیف کردن فرو نشاندن
drives U عقب نشاندن بیرون کردن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
to inlay anything with gems U چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
gravure U حکاکی
stylography U حکاکی
engraving U حکاکی
engravings U حکاکی
carving U حکاکی
glyptics U حکاکی
in intaglio U با حکاکی
glyptic U مربوط به حکاکی
graving tool U قلم حکاکی
burin U قلم حکاکی
cutting chisel U قلم حکاکی
toreutics U فن حکاکی وقلم زنی
woodcut U حکاکی روی چوب
lithography U حکاکی بر روی سنگ
lithograph U حکاکی روی سنگ
lithographs U حکاکی روی سنگ
intagliated U حکاکی شده منقوش
to inlay gems in anything U چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
carving knife U چاقوی حکاکی یا گوشت بری
lithographs U حکاکی روی سنگ حجاری
corn-cob U حکاکی روی ظرف چوبی
stylograph U قلم حکاکی وگراور سازی
styluses U قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
die sinking and engraving machine U دستگاه فرز حدیده و حکاکی
stylus U قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
lithograph U حکاکی روی سنگ حجاری
carving knives U چاقوی حکاکی یا گوشت بری
stilus U قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
styli U قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
woodcut U گراوور چوبی حکاکی بر لوحه چوبین
photoglyph U صفخهای که دراثر روشنایی حکاکی شده باشد
scrimshaw U اشیاء منبت کاری یا حکاکی شده زینتی
lion U [حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
intaglio U تصویر حکاکی شده روی سنگ یا مواد سخت
setting up U نشاندن
settles U نشاندن
settle U نشاندن
inlay U : نشاندن
inlaying U : نشاندن
inlays U : نشاندن
enchase U نشاندن
imprint U نشاندن
to set down U نشاندن
engrain U نشاندن
infix U نشاندن
set U نشاندن
sets U نشاندن
settings U نشاندن
setting U نشاندن
imprinted U نشاندن
imprints U نشاندن
embed U نشاندن
insculp U نشاندن
stud U نشاندن
embeds U نشاندن
pushing U نشاندن
immigrated U نشاندن
set down U نشاندن
immigrate U نشاندن
immigrates U نشاندن
to make sit U نشاندن
immigrating U نشاندن
unset U باز نشاندن
retreating U عقب نشاندن
relieving U فرو نشاندن
relieves U فرو نشاندن
setback U عقب نشاندن
quashed U فرو نشاندن
quash U فرو نشاندن
retreats U عقب نشاندن
upends U راست نشاندن
sets U نشاندن کارگذاشتن
quashes U فرو نشاندن
to imprint on the mind U در خاطر نشاندن
retreated U عقب نشاندن
retreat U عقب نشاندن
remitting U فرو نشاندن
quenched U فرو نشاندن
quenches U فرو نشاندن
to stamp out U فرو نشاندن
setting up U نشاندن کارگذاشتن
set U نشاندن کارگذاشتن
setbacks U عقب نشاندن
fight the fire U اتش نشاندن
reseat U دوباره نشاندن
reseated U دوباره نشاندن
remit U فرو نشاندن
reseating U دوباره نشاندن
quench U فرو نشاندن
reseats U دوباره نشاندن
remits U فرو نشاندن
remitted U فرو نشاندن
relieve U فرو نشاندن
ground U به گل نشاندن ناو
route U به زمین نشاندن
seats U جایگاه نشاندن
mollified U فرو نشاندن
seated U جایگاه نشاندن
upended U راست نشاندن
mollify U فرو نشاندن
preset U از پیش نشاندن
seat U جایگاه نشاندن
mollifying U فرو نشاندن
upend U راست نشاندن
mollifies U فرو نشاندن
engraft U نشاندن جادادن
graved U نشاندن جایگیر
molify U فرو نشاندن
push instruction U دستورالعمل نشاندن
to lay it on thick U فرو نشاندن
inthrone U بر تخت نشاندن
routes U به زمین نشاندن
upending U راست نشاندن
to contain one's anger U خشم خودرافرو نشاندن
up end U راست نشاندن یا واداشتن
transplant U درجای دیگری نشاندن
to pile up a ship U کشتی را بخاک نشاندن
reseating U در جای دیگر نشاندن
transplanting U درجای دیگری نشاندن
reseated U در جای دیگر نشاندن
transplants U درجای دیگری نشاندن
propitiates U خشم را فرو نشاندن
plasma plating U نشاندن پوشش نسوز
reseat U در جای دیگر نشاندن
transplanted U درجای دیگری نشاندن
propitiating U خشم را فرو نشاندن
reseats U در جای دیگر نشاندن
push U نشاندن فشار دادن
chair U برکرسی یاصندلی نشاندن
chairing U برکرسی یاصندلی نشاندن
pushes U جای دادن نشاندن
pushes U نشاندن فشار دادن
pushed U جای دادن نشاندن
pushed U نشاندن فشار دادن
chairs U برکرسی یاصندلی نشاندن
upending U بر روی پایه نشاندن
chaired U برکرسی یاصندلی نشاندن
push U جای دادن نشاندن
upended U بر روی پایه نشاندن
propitiated U خشم را فرو نشاندن
propitiate U خشم را فرو نشاندن
upends U بر روی پایه نشاندن
upend U بر روی پایه نشاندن
enthroned U برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthrone U برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthroning U برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
enthrones U برتخت سلطنت نشاندن بلندکردن
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
crimping U نشاندن گلوله روی پوکه
embower U درداربست جادادن در سایبان نشاندن
microchip U مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
microchips U مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
integrated circuit U مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
to r. aking U کسی رادوباره به تخت پادشاهی نشاندن
ground U بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
lithoglyptics U کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
To carry ones point. To have ones way. U حرف خود را به کرسی نشاندن ( پیش بردن )
glyptography U شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
to inlay a printed page U صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
under weft U پود زیرین یا ضخیم [جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
printed circuit board U ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند
printed circuit U ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com