English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
huck aback U حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
huckabach U حولهای پارچه نخ وکتان
terry U پارچه حولهای
wincey U یکجور پارچه پشم ونخ یاپشم وکتان
linsey woolsey U یکنوع پارچه پشم ونخ یا پشم وکتان زبر
in and out U گاهی تو و گاهی بیرون
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> U کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
biased fabric U پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
multiprocessor U تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility U دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessing system U سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill U ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> U برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
tartan U یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
canvases U پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvas U پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
sarcenet U پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet U پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
collision detection U پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
somewhen U گاهی
sometimes U گاهی
whilom U گاهی
now ....now U گاهی ....گاهی
once in a while <adv.> U گاهی
occasionally <adv.> U گاهی
once in a way U گاهی
frequently [quite often] <adv.> U گاهی
now and a U گاه گاهی
once in a blue moon U گاه گاهی
infrequently U گاه گاهی
at times U گاه گاهی
from time to time U گاه گاهی
every now and then U گاه گاهی
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU U مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
bearing stress U تنش تکیه گاهی
bearing pressure U فشار تکیه گاهی
anchoring effect U اثر تکیه گاهی
anchorage distance U فاصله تکیه گاهی
support conditions U شرایط تکیه گاهی
bearing pressure on foundation U فشار تکیه گاهی شالوده
now and then a guest w come U گاه گاهی میهمانی می رسید
precious metals U سیم وزرو گاهی پلاطین
off and on U گاهی هرچند وقت یکبار
he makes occasional mistakes U گاه گاهی اشتباه میکند
hit and miss U گاهی موفق وگاهی مغلوب
gapped scale U گاهی که چند نت ان حذف شده باشد
accept as true U گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
casual poor U کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
chug U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugs U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
It is one of those things. U گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد
chugged U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
expansion bearing U تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
brochure U کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
brochures U کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
fox fire U نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
mastigophoran U اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
companding U دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
corposant U گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
echolalia U تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
cantilever U تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
epicanthus U لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
karakul U کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
admixtures U موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
bad break U مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
verbal note U شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
young saints Šold devils U جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
hard sectoring U می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
stuff U پارچه
consolidated U یک پارچه
stuffs U پارچه
cloths U پارچه
cloth U پارچه
fabric U پارچه
stuffed U پارچه
solid U یک پارچه
solids U یک پارچه
fabrics U پارچه
monolithic U یک پارچه
solidungular U یک پارچه سم
manta U پارچه
moir U پارچه
moire U پارچه
textiles U پارچه
textile U پارچه
three piece U سه پارچه
PRI U پشتیبانی کنند
he is well spoken of U از او تعریف می کنند
he warned them to obey U اطاعت کنند
they mingle their tears U با هم گریه می کنند
flax U پارچه کتان
ruching U پارچه توری
garnish U پارچه سفید
draperies U پارچه فروشی
tufts U ریشه پارچه
tuft U ریشه پارچه
swaddling clothes U پارچه قنداقی
swathing clothes U پارچه قنداقی
tatter U تکه پارچه
drapery U پارچه فروشی
pocketing U پارچه جیبی
shoddy U پارچه پست
draperies U پارچه بافی
sailcloth U پارچه بادبانی
drapery U پارچه بافی
garnished U پارچه سفید
garnishes U پارچه سفید
canvases U پارچه برزنتی
skirter U پارچه دامنی
silk cloth U پارچه ابریشمی
canvas U پارچه برزنتی
organdie U پارچه ارگاندی
shirting U پارچه پیراهنی
gabardine U پارچه گاباردین
samite U پارچه زری
soliped U یک پارچه سم جانورتک سم
sailcloth U پارچه شراعی
en bloc U یک پارچه دربست
solidified U یک پارچه شدن
solidifies U یک پارچه شدن
solidify U یک پارچه شدن
solidifying U یک پارچه شدن
pile U خواب پارچه
pile U پارچه خزنما
piled U خواب پارچه
piled U پارچه خزنما
the right side of a fabric U روی پارچه
huckabach U پارچه حوله
elastic web U پارچه کش دار
double cloth U پارچه دولا
kerseymere U پارچه کشمیری
delaine U پارچه پشم
lambrequin U پارچه روبخاری
consolidant U یک پارچه کننده
lustring U پارچه براق
cloth merchant U پارچه فروش
cilice U پارچه مویی
lutestring U پارچه براق
macintosh U پارچه بارانی
canvas top U پارچه کرباسی
burlap U پارچه کیسهای
bulk cargo U بار یک پارچه
empire cloth U پارچه روغنی
oiled cloth U پارچه روغنی
huck aback پارچه حوله ای
impregnated cloth U پارچه اغشته
varnished cambric U پارچه اغشته
varnished cloth U پارچه اغشته
haircloth U پارچه خیمهای
haircloth U پارچه مویی
grille cloth U پارچه بلندگو
furniture textile U پارچه تزیینی
full fashioned U پارچه چسبان
indiscretely U بطور یک پارچه
integrated aircraft U هواپیمای یک پارچه
flush decker U پل هوایی یک پارچه
flock paper U پارچه نما
fagend U سرتیکه پارچه
mercer U پارچه فروش
bagging U پارچه کیسهای
nomex U پارچه ضد اتش
fluffing U خواب پارچه
fluffed U خواب پارچه
fluff U خواب پارچه
ticking U پارچه دوشکی
ticking U پارچه تشکی
jerseys U پارچه کشباف
jersey U پارچه کشباف
cottons U پارچه نخی
cotton U پارچه نخی
right side of a cloth U روی پارچه
plaids U پارچه پیچازی
plaid U پارچه پیچازی
fluffs U خواب پارچه
worsted U پارچه پشمی
aba U پارچه عبایی
rep U پارچه مبلی
oil cloth U پارچه مشمعی
linen U پارچه کتانی
rag dolls U عروسک پارچه یی
rag doll U عروسک پارچه یی
organdy U پارچه ارگاندی
piece part U قطعه یک پارچه
mackintoshes U پارچه بارانی
mackintosh U پارچه بارانی
macintoshes U پارچه بارانی
oilskin U پارچه برزنت
pole mast U دیرک یک پارچه
silk U پارچه ابریشمی
ruche U پارچه توری
gossamer U پارچه بسیارنازک
bolting U توپ پارچه
cardigans U پارچه ژاکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com