Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bank bill
U
حواله بانکی
bank draft
U
حواله بانکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cash
U
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed
U
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashes
U
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashing
U
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
Other Matches
sight bill
U
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
order
U
حواله کرد حواله کردن دستور
clearing banks
U
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank
U
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank check
U
چک بانکی
drafted
U
حواله
order
U
حواله
cheque
U
حواله
cheques
U
حواله
warranted
U
حواله
warranting
U
حواله
bills
U
حواله
bill
U
حواله
warrants
U
حواله
assignments
U
حواله
assignment
U
حواله
warrant
U
حواله
draft
U
حواله
money orders
U
حواله
transfers
U
حواله
money order
U
حواله
transferring
U
حواله
transfer
U
حواله
trasfer
U
حواله
drafts
U
حواله
bank holidays
U
تعطیلات بانکی
bank charge
U
هزینههای بانکی
bank contraction
U
انقباض بانکی
bank bond
U
ضمانت بانکی
bank deposit
U
سپرده بانکی
bank acceptance
U
قبولی بانکی
bank advance
U
وام بانکی
bank commission
U
کارمزد بانکی
bank credit
U
اعتبار بانکی
bank liabilities
U
تعهدات بانکی
bank pass book
U
دفترچه بانکی
bank reserves
U
اندوختههای بانکی
bank reserves
U
ذخایر بانکی
bank transfers
U
انتقالات بانکی
banker's bill
U
صورتحساب بانکی
consortium of bankers
U
کنسرسیوم بانکی
change over
U
انتقال بانکی
bank liabilities
U
بدهیهای بانکی
bank interest
U
بهره بانکی
bank discount
U
تنزیل بانکی
bank discount
U
تخفیف بانکی
bank discount
U
سپردههای بانکی
bank draft
U
برات بانکی
bank expansion
U
گسترش بانکی
bank failure
U
ورشکستگی بانکی
bank giro
U
جیروی بانکی
bank guarantee
U
ضمانت بانکی
bank loan
U
وام بانکی
bank charges
U
هزینههای بانکی
bank rate
U
نرخ بانکی
account with
[at]
a bank
U
حساب بانکی
clearing
U
تهاتر بانکی
clearings
U
تهاتر بانکی
banking
U
کار بانکی
bank statements
U
صورتحساب بانکی
bank accounts
U
حساب بانکی
bank statement
U
صورتحساب بانکی
bank account
U
حساب بانکی
money order
U
حواله پولی
debenture
U
حواله دولتی
money orders
U
حواله پول
drafted
U
حواله برات
money orders
U
حواله پولی
draft
U
حواله برات
transference
U
تحویل حواله
order cheque
U
چک به حواله کرد
delivery note
U
حواله تحویل
post order
U
حواله پستی
post office order
U
چک یا حواله پستی
transfer of obligation
U
حواله مدنی
pay voucher
U
حواله حقوقی
indorsation
U
حواله کردن
endorser
U
حواله دهنده
make a draft for
U
حواله کردن
draw a cheque for
U
حواله کردن
delivery order
U
حواله تحویل
to the order of
U
به حواله کرد
drawer
U
حواله دهنده
back order release
U
حواله الف
assigns
U
حواله گیر
assigning
U
حواله کردن
assign
U
حواله کردن
assign
U
حواله گیر
assigned
U
حواله کردن
assignor
U
حواله دهنده
delegant
U
حواله دهنده
assigner
U
حواله دهنده
drawers
U
حواله دهنده
drafts
U
حواله برات
acceptance
U
قبولی حواله
acceptances
U
قبولی حواله
assigns
U
حواله کردن
money order
U
حواله پول
assigning
U
حواله گیر
assigned
U
حواله گیر
joint account
U
حساب بانکی مشترک
letter of credit
U
اعتبار نامه بانکی
bank statement
U
صورت حساب بانکی
volume of bank credit
U
حجم اعتبارات بانکی
bank statements
U
صورت حساب بانکی
clearing
U
نقل وانتقال بانکی
bank development
U
گسترش شبکه بانکی
bank guarantee
U
ضمانت نامه بانکی
liabilities
U
تعهد موجودی بانکی
checking account
U
حساب جاری بانکی
banking deposit account
U
حساب سپرده بانکی
liability
U
تعهد موجودی بانکی
checking accounts
U
حساب جاری بانکی
bank rate
U
نرخ بهره بانکی
clearings
U
نقل وانتقال بانکی
warrant to bearer
U
به حواله کرد حامل
warrent
U
حواله وسیله تضمین
sight draft
U
برات یا حواله دیداری
advice note
U
حواله پیش پرداخت
overdraft
U
حواله زیادتر از اعتبار
money orders
U
حواله پستی وتلگرافی
assignments
U
حواله کردن مامورکردن
assignment
U
حواله کردن مامورکردن
devisee
U
ذینفع حواله ارزی
money order
U
حواله پستی وتلگرافی
foreign bill
U
حواله ارز خارجی
overdrafts
U
حواله بی محل یا بی اعتبار
overdrafts
U
حواله زیادتر از اعتبار
overdraft
U
حواله بی محل یا بی اعتبار
bankbook
U
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
bank paper
U
چک تضمین شده سفته بانکی
bankable
U
قابل نقل وانتقال بانکی
time deposit
U
سپردهء بانکی مدت دار
I deposited the money in my bank account .
پول را به حساب بانکی ام ریختم
giros
U
خدمات بانکی اداره پست
negotiating bank
U
بانکی که اسناد را معامله میکند
discount rate
U
نرخ ثابت نزول بانکی
giro
U
خدمات بانکی اداره پست
penny bank
U
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
overdraw
U
بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
accepting bank
U
بانک پذیرنده حواله یابرات
divided warrant
U
حواله پرداخت سود سهام
payable to order
U
قابل پرداخت به حواله کرد
bill of exchange
U
حواله یا برات کتبی غیرمشروط
30% down payment against bank guaranty
U
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
over-the-counter interbank transactions
U
داد و ستد بین بانکی در خارج از بورس
advising bank
U
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
land bank
U
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
endorsement
U
صحه امضاء حواله شرح پشت سند
endorsements
U
صحه امضاء حواله شرح پشت سند
excess preserves
U
اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
overdraw
U
بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
blank endorsement
U
حواله سفید مهر که مقداروجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
trust company
U
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
holographic image
[ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
overdrafts
U
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdraft
U
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
transferring
U
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfers
U
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer
U
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com