Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
domestic intercity freight traffic
U
حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
townee
U
شهری
townswoman
U
زن شهری
towny
U
شهری
city slicker
U
شهری
civic
U
شهری
oppidan
U
شهری
townspeople
U
شهری
urban
<adj.>
<noun>
شهری
civil
U
شهری
citizens
U
شهری
burgess
U
شهری
citizen
U
شهری
municipal
U
شهری
twonsman
U
شهری
locals
U
مکانی شهری
urbanize
U
شهری کردن
streetcar
U
تراموای شهری
extra-mural
U
فرا شهری
streetcars
U
تراموای شهری
suburban
U
برون شهری
urbanising
U
شهری کردن
urbanized
U
شهری کردن
urbanizes
U
شهری کردن
urbanizing
U
شهری کردن
town house
U
خانه شهری
urbanised
U
شهری کردن
town houses
U
خانه شهری
phiadelphian
U
شهری ازامریکا
civil
U
خدمات شهری
townsfolk
U
مردم شهری
urbanises
U
شهری کردن
urban renewal
U
توسعه شهری
placing
U
میدان شهری
interurban
U
داخل شهری
places
U
میدان شهری
tramcar
U
واگن شهری
people
U
تن
[جمعیت شهری]
town meeting
U
انجمن شهری
citify
U
شهری کردن
place
U
میدان شهری
local
U
مکانی شهری
urban servitudes
U
خدمات شهری
metropolitan
U
مادر شهری
urban renewal
U
احیای شهری
urban population
U
جمعیت شهری
urban rug
U
قالی شهری
urbanization
U
شهری سازی
ephebe
U
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
to patrol a town
U
شهری را گشت زدن
townswoman
U
دختر شهری فاحشه
urbanism
U
اعتیاد بزندگی شهری
urbanity
U
اعتیاد بزندگی شهری
civil defense
U
پدافند ازمناطق شهری
trolley car
U
واگن برقی شهری
trolleybus
U
واگن برقی شهری
street car
U
راه اهن شهری
To lay siege to a city .
U
شهری را محاصره کردن
ley den
U
نام شهری در هلند
intercity train
U
قطار بین شهری
drop letter
U
نامه پست شهری
sienna
U
نام شهری در ایتالیا
cultures
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
culture
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
post town
U
شهری که پستخانه مستقل دارد
exurb
U
ناحیه یا منطقهء خارج شهری
A series of city improvement works.
U
یکرشته کارهای عمرانی شهری
toll calls
U
مخابره تلفنی خارج شهری
toll call
U
مخابره تلفنی خارج شهری
to prostrate a city
U
شهری را با خاک یکسان کردن
town meeting
U
انجمن بلدی شورای شهری
intercity train
U
قطار بین شهری با توقف
to raze a city to the ground
U
شهری را با خاک یکسان کردن
culturing
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
urban
U
مربوط به شهر مراکز شهری
inverness
U
اینورس نام شهری دراسکاتلند
mushroom city
U
شهری که زود ترقی میکند
liverpudlian
U
اهل لیورپول شهری ازانگلیس
Coventry
U
نام شهری است درانگلستان
streetwise
U
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
laodicean
U
شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
county borouh
U
شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
Urban tissue sites
U
سایت های بافت فرسوده شهری
urbiculture
U
مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
corporate town
U
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
derby
U
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
derbies
U
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
wilton
U
نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
municipium
U
شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
bogota
U
نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
murage
U
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
urban bundle
U
بقچه شهری
[این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
wherewithal
U
که بوسیله ان
with
U
بوسیله
thruogh the a of
U
بوسیله
perprep
U
بوسیله
whereby
U
که بوسیله ان
by dint of
U
بوسیله
per
U
بوسیله
by
U
بوسیله
at the hand of
U
بوسیله
by the instrumentality of
U
بوسیله
of
U
بوسیله
via
U
بوسیله
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
hydrolysis
U
تجزیه بوسیله اب
municipally
U
بوسیله شهرداری
hydromancy
U
تفال بوسیله اب
by the f.
U
بوسیله لمس
by wire
U
بوسیله تلگراف
by depty
U
بوسیله نماینده
per pais
U
بوسیله کشور
electrically
U
بوسیله برق
per pais
U
بوسیله مملکت
aeromancy
U
تفال بوسیله هوا
traingulation
U
پیمایش بوسیله مثلثات
intuitively
U
بوسیله درک مستقیم
aerotherapeutics
U
معالجه بوسیله هوا
in propria persona
U
بوسیله خود شخص
lapped joint
U
اتصال بوسیله پوشش
windblown
U
در حرکت بوسیله باد
dragonnades
U
بوسیله سواره نظام
electromotive
U
متحرک بوسیله برق
radar scan
U
مراقبت بوسیله رادار
to scent out
U
بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
patenting
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
to pick thanks
U
بوسیله سخن چینی
patent
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
diathermy
U
معالجه بوسیله حرارت
leaching
U
تصفیه بوسیله شستشو
postage
U
حمل بوسیله پست
semaphore
U
مخابره بوسیله پرچم
patented
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
windswept
U
بوسیله باد جاروشده
sent via e-mail
U
بوسیله ایمیل فرستاده شد
seagirt
U
محصور بوسیله دریا
poured
U
تراوش بوسیله ریزش
baptize
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
electric chair
U
اعدام بوسیله برق
phototypography
U
چاپ بوسیله عکسبرداری
patents
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
pour
U
تراوش بوسیله ریزش
eluviation
U
انتقال بوسیله بادوباران
brew
U
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brewed
U
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brews
U
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
baptizing
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
galvanography
U
روی مس بوسیله اندودکهربایی
pours
U
تراوش بوسیله ریزش
pouring
U
تراوش بوسیله ریزش
baptising
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
churned
U
بوسیله اسباب گردنده
churns
U
بوسیله اسباب گردنده
pipeage
U
ترابری بوسیله لوله
pipe down
U
بوسیله شیپور یا نای
photogelatin process
U
چاپ بوسیله ژلاتین
pipage
U
ترابری بوسیله لوله
churn
U
بوسیله اسباب گردنده
hydromancer
U
تفال زننده بوسیله اب
baptizes
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
infiltration
U
پالایش بوسیله تراوش
hydrolyze
U
بوسیله اب تجزیه شدن
Ushak medallion
U
ترنج عشاق
[این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
Reihan
U
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
sporogony
U
تولید مثل بوسیله هاگ
steam propulsion of ships
U
راندن کشتی ها بوسیله بخار
cathodogeaph
U
بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
instantiate
U
معرفی کردن بوسیله کنسرت
chemical warfare
U
جنگ بوسیله گازهای شیمیایی
step down
U
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
intercommunication system
U
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
platinotype
U
عکاسی بوسیله املاح پلاتین
photomap
U
نقشه برداری بوسیله عکاسی
stethoscopy
U
معاینه بوسیله گوشی طبی
photolighograph
U
عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
lightproof
U
غیرقابل نفوذ بوسیله نور
perfusion
U
غسل تعمید بوسیله اب پاشی
massotherapy
U
معالجه بوسیله مشت و مال
roentgenoscopy
U
معاینه بوسیله اشعه مجهول
memoria technica
U
فن یا شیوهای که بوسیله ان یادوهوش رانیرومندمیسازند
rocket propulsion
U
حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
hydropathy
U
معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
rainwash
U
شسته شده بوسیله باران
hydrophilous
U
گرده افشانی کننده بوسیله اب
rainwash
U
شستشوی چیزی بوسیله باران
radiophotograph
U
انتقال عکس بوسیله رادیو
electrometallurgy
U
ذوب فلزات بوسیله برق
electrotype
U
بوسیله برق چاپ کردن
seaborne
U
بوسیله کشتی حمل شده
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
self administered
U
اداره شونده بوسیله خویشتن
embolic
U
مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
container transport
U
حمل و نقل بوسیله کانتینر
electro magnetism
U
تولید خواص مغناطیسی بوسیله
photoengraving
U
گراور سازی بوسیله عکاسی
grout stop
U
اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
phonendoscope
U
اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com