English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expotriate U به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
zombie U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombi U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombies U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
wight U موجود زنده
biogenic U موجد موجود زنده
being U موجود زنده شخصیت
organisms U ترکیب موجود زنده
organism U ترکیب موجود زنده
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
symbiont U موجود زنده اجتمای یا همزی
taxis U واکنش موجود زنده در برابرگرایش
hydrotaxis U واکنش موجود زنده نسبت به اب
biont U واحد مستقل موجود زنده سلول
abiogenesis U ایجاد موجود زنده از موادبی جان
gamodeme U نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
metabolism U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolisms U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
proprioceptive U تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
direct loading U مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
presumption of survivorship U فرض زنده بودن پس از مرگ دیگری
survivorship U زنده ماندن پس ازمرگ دیگری و حقوق ناشیه از ان
petalism U تبعید پنجساله بوسیله نوشتن نام تبعید شونده در روی برگ زیتون
aquatic organism U زیوسته ابزی موجود زنده ابزی
exile U شخص تبعید شده تبعید کردن
deportees U محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
deportee U محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
exiles U شخص تبعید شده تبعید کردن
exiling U شخص تبعید شده تبعید کردن
exiled U شخص تبعید شده تبعید کردن
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb U میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
dog cheap U مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
incarnations U حلول
transduction U حلول
incarnation U حلول
reincarnations U حلول
reincarnation U حلول
penetration U حلول
exosmosis U حلول برونی
endosmosis U حلول داخلی
transpiration U نشر حلول
infusible U غیرقابل نفوذ یا حلول
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
metempsychosis U حلول روح متوفی در بدن انسان یا جانوردیگری
reincarnate U تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
proscription U تبعید
expulsions U تبعید
exiling U تبعید
relegation U تبعید
exile U تبعید
expulsion U تبعید
exiles U تبعید
exiled U تبعید
resettlement U تبعید
transportation U تبعید
out lawry U تبعید
deportation U تبعید
banishment U تبعید
transportation U بارکشی تبعید
resettle U مهاجرتاجباریبهمکانیدیگر تبعید
cast out U تبعید کردن
banishing U تبعید کردن
banishes U تبعید کردن
deporting U تبعید کردن
deported U تبعید کردن
deport U تبعید کردن
banish U تبعید کردن
banished U تبعید کردن
deports U تبعید کردن
exiling U تبعید کردن
exiled U تبعید کردن
proscription U تبعید محکومیت
proscribes U تبعید کردن
exiles U تبعید کردن
banisher U تبعید کننده
proscribing U تبعید کردن
proscribe U تبعید کردن
proscribed U تبعید کردن
exile U تبعید کردن
deportable U قابل تبعید
abandon رهاکردن تبعید کردن
ostracism U تبعید با اراء عمومی
ostracizing U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizes U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracises U با اراء عمومی تبعید کردن
ostracised U با اراء عمومی تبعید کردن
dp U بی مکان ومنزل تبعید شده
deports U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deporting U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deport U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deported U تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deportation U تبعید و بیرون کردن فردخارجی از کشور
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
low spirited U دل مرده
one-man U یک مرده
one man U یک مرده
at rest U مرده
defunct U مرده
extinct U مرده
low-spirited U دل مرده
lifeless U مرده
exanimate U مرده
hearse U مرده کش
hearses U مرده کش
in the dust U مرده
dead U مرده
vapid U مرده
deceased U مرده
six feet under <idiom> U مرده
his heart sank U دل مرده شد
dead rise U فاصله مرده
dead band U نوار مرده
swells U موج مرده
ground swell U موج مرده
autopsy U تشریح مرده
death feigning U مرده نمایی
playing dead U مرده نمایی
death watch U پاسبان مرده
death's head U جمجمه مرده
death day U سال مرده
deadness U حالت مرده
out of play U توپ مرده
deadball U توپ مرده
dead volume U حجم مرده
down with him U مرده باد
dead time U زمان مرده
dead storage U حجم مرده
air slaked lime U اهک مرده
dull finish U کالیبر مرده
dull finish U رخده مرده
dead storage U گنجایش مرده
exanimate U دل مرده وبیروح
dead space U فضای مرده
dead soils U خاکهای مرده
slaked lime U اهک مرده اهک مرده
saprophage U مرده خوار
resurrectionist U مرده دزد
murrain U گوشت مرده
defunct U مرده درگذشته
autopsies U تشریح مرده
pah U مرده شور
cremations U مرده سوزانی
necrolatry U مرده پرستی
cremation U مرده سوزانی
non productive time U زمان مرده
time lags U زمان مرده
necromania U مرده پرستی
necrophagous U مرده خور
time lag U زمان مرده
necropsy U مرده نگری
necrophobia U مرده هراسی
necrophilia U مرده گرایی
death mask U قیافه مرده
death masks U قیافه مرده
dead ball U توپ مرده
resurrection man U مرده دزد
swelled U موج مرده
swell U موج مرده
reliquiae U مرده ریگ
dead as a d. U بکلی مرده
idle turn U کلاف مرده
idle wire U سیم مرده
dead load U بار مرده
inhumationist U مرده خاک کن
blate U روح مرده
lyke wake U پاسبانی مرده در شب
widowers U مرد زن مرده
widower U مرد زن مرده
necrophagous U مرده خوار
stillbirth U مرده زاد
parted U درگذشته مرده
living corpse U مرده متحرک
morgue U مرده خانه
morgues U مرده خانه
stillbirths U مرده زاد
dead as a doornail <idiom> U کاملا مرده
still born U مرده بدنیاامده
sequestrum U قسمت بافت مرده
autopsies U تشریح نسج مرده
funeral home U مرده شوی خانه
time lag U فاصله زمانی مرده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com