English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
protecting ring U حلقه حفافت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
protection ring U حلقه حفافت
file protect ring U حلقه حفافت پرونده
write protect ring U حلقه حفافت از نوشتن
file protect ring U حلقه حفافت فایل
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
protective fire U اتشهای حفافت کننده
shielding region U ناحیه حفافت کننده
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
setting ring U حلقه تنظیم کننده
loop control variable U متغییر کنترل کننده حلقه
collecting ring U حلقه جمع کننده جریان
base ring U حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
loop U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
write enable ring U حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band U حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
nest U حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrule U حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nests U حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules U حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
crisp U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop U حلقه درون حلقه دیگر
looped U حلقه درون حلقه دیگر
crisps U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper U موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loops U حلقه درون حلقه دیگر
bight U حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
purl U حلقه حلقه شدن
convolute U حلقه حلقه کردن
quoit U حلقه پرتاب حلقه
purled U حلقه حلقه شدن
purling U حلقه حلقه شدن
wreathy U حلقه حلقه شده
eye bolt U حلقه حلقه اتصال
purls U حلقه حلقه شدن
adjusting ring U حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
protection U حفافت
egis U حفافت
safekeeping U حفافت
cell protection U حفافت سل
preservation U حفافت
security U حفافت
custody U حفافت
conservation U حفافت
safe guard U حفافت
safeguarding U حفافت کردن
block protection U حفافت بلوک
storage protection U حفافت انباره
safeguarded U حفافت کردن
conservable U قابل حفافت
storage protection U حفافت حافظه
shields U حفافت کردن
safeguards U حفافت کردن
protect by fuse U حفافت با فیوز
armor protection U حفافت زرهی
anodic protection U حفافت اندی
file protection U حفافت پرونده
safeguard U حفافت کردن
soil conservation U حفافت خاک
shielded U حفافت شده
line differential protection U حفافت دیفرانسیلی خط
physical security U حفافت تاسیسات
overcurrent device U دستگاه حفافت
data protection U حفافت داده ها
safety gap U دهانه حفافت
cathode protection U حفافت کاتدی
anti skid protection U حفافت از لغزش
safe keeping U حفافت توجه
impedance protection U حفافت امپدانس
file protection U حفافت فایل
memory protection U حفافت حافظه
format U حفافت حافظه و..
guarding U حفافت کردن
protection key کلید حفافت
degree of protection U میزان حفافت
guard U حفافت کردن
protection level U سطح حفافت
shield U حفافت کردن
formats U حفافت حافظه و..
x ray protection U حفافت رونتگن
maintenance U حفافت کردن
data encryption U حفافت داده
self protection U حفافت از خود
system security U حفافت سیستم
protects U حفافت کردن
protecting U حفافت کردن
guards U حفافت کردن
collective protection U حفافت گروهی
collective protection U حفافت جمعی
protection U عمل حفافت
protect U حفافت کردن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
keep U حفافت امانت داری
overvoltage protection U حفافت فشار زیاد
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
positional protection device U دستگاه حفافت درگاه
overload protection U حفافت بار زیاد
high tension protection U حفافت فشار قوی
data encyption standard U استاندارد حفافت داده
shields U حفافت کردن درمقابل
environmental conservation U حفافت محیط زیست
protected field U میدان حفافت شده
conservation programs U برنامههای حفافت منابع
keeps U حفافت امانت داری
protected location U مکان حفافت شده
flood protection U حفافت در مقابل طغیان
to keep watch and ward U حفافت یادفاع کردن
shield U حفافت کردن درمقابل
wards U محجور حفافت بخش
drip proof enclosure U حفافت در مقابل ریزش اب
cryptoguard U مسئول حفافت رمز
ward U محجور حفافت بخش
software protection U حفافت نرم افزاری
distance protection U وسیله حفافت فاصله
unprotected field U میدان حفافت نشده
cryptosecurity U حفافت مکاتبات رمزی
insulation protection U حفافت عایق بندی
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
insulation against vibration U حفافت در برابر ارتعاش
power system protection U حفافت سیستم قدرت
copy protection U حفافت دربرابر کپی
self protection U صیانت نفس حفافت از خود
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
write protect disable U بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
retention U حفافت توقیف بازداشت کردن
degree of protection U میزان تامین درجه حفافت
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
chemical security U حفافت برعلیه مواد شیمیایی
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
password protection U حفافت به کمک کلمه رمز
subsidiary U باقیمانده در محل برای حفافت
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
subsidiaries U باقیمانده در محل برای حفافت
acid vapor canister U ماسک حفافت در برابر بخاراسید
rust protection U حفافت در برابر زنگ زدگی
beaching U سنگ چینی جهت حفافت
bed pitching U سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
poached U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poach U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poaches U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
write protect notch U شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
sacristan U متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
troop safety U حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
ppd U Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
warned protected U قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
protecting U که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
shield U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
scalper U پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shared U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shares U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shields U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
barff's precess U حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
protect U که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
blanketed U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
scribing U روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
blankets U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protects U که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
bail out U کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect tab U حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
armor protection U حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
reserved area U مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
curly U حلقه حلقه
verticil U حلقه
wisp U حلقه
eyeing U حلقه
ear ring U حلقه
eyes U حلقه
flower cup U حلقه گل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com