English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
incorporeal hereditament U حق حکمی در میراث
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to suspend [stay] a ruling [proceedings] [the execution] U تعلیق کردن حکمی [دعوایی ] [ اجرای حکمی] [قانون]
appointed by an official order U حکمی
incorporal U حکمی
fiats U رخصت حکمی
fiat U رخصت حکمی
mistake of law U اشتباه حکمی
snapped U باخشونت حکمی رادادن
snaps U باخشونت حکمی رادادن
snapping U باخشونت حکمی رادادن
snap U باخشونت حکمی رادادن
mistake of fact is a good defence U اشتباه حکمی دفاع محسوب میشود
mistake of law is no defence U اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
to sue out a writ U حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
psephism U حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
heritage U میراث
legatee U میراث بر
beguest U میراث
bequest U میراث
hereditament U میراث
inheritances U میراث
inheritance U میراث
heir U میراث بر
bequests U میراث
legacy U میراث
legacies U میراث
philidor's legacy U میراث فیلیدور
patrimonial U وابسته میراث
heritage asset U میراث تاریخی
heritage asset U میراث با ارزش
widow bench U میراث زوجه
legator U میراث گذار
cultural heritage U میراث فرهنگی
dower U میراث زوجه
inheritances U میراث بری
curtesy U میراث زوج
inheritance U میراث بری
inherits U به میراث بردن
inheriting U به میراث بردن
inherit U به میراث بردن
estate in dower U میراث قانونی زوجه
estate by curtesy U میراث قانونی زوج
patrimonies U ثروت موروثی میراث
patrimony U ثروت موروثی میراث
testator U شاهد میراث گذار
succee U جانشین شدن میراث بردن
inheritable U میراث بردنی قابل انتقال
fee simple U میراث قانونی بلامعارض ملک مطلق
ultimogeniture U اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
declaratory judgment U حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
hereditaments U هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
Do you want an inheritance from your father?THen a. <proverb> U میراث پدر خواهى علم پدر آموز.
quando acciderint U وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com