English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
commission U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissions U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
deputizes U نمایندگی دادن
deputising U نمایندگی دادن
depute U نمایندگی دادن
deputize U نمایندگی دادن
deputizing U نمایندگی دادن
depute U نمایندگی دادن به
deputized U نمایندگی دادن
deputises U نمایندگی دادن
delegate U نمایندگی دادن
delegated U نمایندگی دادن
delegates U نمایندگی دادن
deputised U نمایندگی دادن
delegating U نمایندگی دادن
react U عکس العمل نشان دادن
reacts U عکس العمل نشان دادن
reacted U عکس العمل نشان دادن
reacting U عکس العمل نشان دادن
per procurationem U به نمایندگی قبولی برات به نمایندگی دیگری نوشتن
commissions U ماموریت دادن
commissioning U ماموریت دادن
commission U ماموریت دادن
assignments U ماموریت دادن انتقال افهار
assignment U ماموریت دادن انتقال افهار
diverts U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverted U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
divert U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
aborted U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
detailing U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
interactive U سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
legatine U دارای مقام نمایندگی پاپ نمایندگی پاپ
divert action U عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
representations U نمایندگی
representation U نمایندگی
delegacy U نمایندگی
per pro U به نمایندگی
deputyship U نمایندگی
agentship U نمایندگی
representing U به نمایندگی
represented by U به نمایندگی
acting on behalf of U به نمایندگی
legation U نمایندگی
procuration U نمایندگی
proxyship U نمایندگی
delegation U نمایندگی
legislation U نمایندگی
solicitorship U نمایندگی
agency U نمایندگی
legations U نمایندگی
agencies U نمایندگی
delegations U نمایندگی
commission fee U حق العمل
factorage U حق العمل
premium U حق العمل
commissioning U حق العمل
brokage U حق العمل
commission U حق العمل
brokerage U حق العمل
premiums U حق العمل
commissions U حق العمل
deputation U هیئت نمایندگی
sales represntative U نمایندگی فروش
agentship U محل نمایندگی
diplomatic representation U نمایندگی سیاسی
represented U نمایندگی داشتن
factorship U نمایندگی تجاری
represents U نمایندگی داشتن
consular representation U نمایندگی کنسولی
represent U نمایندگی داشتن
depute U نمایندگی کردن
subagency U نمایندگی فرعی
delegating U به نمایندگی فرستادن
deputation U نماینده نمایندگی
delegates U به نمایندگی فرستادن
commercial representative U نمایندگی بازرگانی
delegated U به نمایندگی فرستادن
delegate U به نمایندگی فرستادن
legateship U نمایندگی پاپ
deputations U هیئت نمایندگی
factoring of credit U نمایندگی اعتبار
deputations U نماینده نمایندگی
reflex force U فشارعکس العمل
commissioner U حق العمل کار
commissioners U حق العمل کار
rough and ready U سریع العمل
factorage U حق العمل کاری
prompts U عکس العمل
reactive effect U عکس العمل
reaction U عکس العمل
respond U عکس العمل
reactions U عکس العمل
resilient U عکس العمل
prompt U عکس العمل
prompted U عکس العمل
reactional U عکس العمل
factor U حق العمل کار
factors U حق العمل کار
responded U عکس العمل
responds U عکس العمل
commission agent U حق العمل کار
represented U نمایندگی داشتن از طرف
forwarding agency U نمایندگی حمل و نقل
representational U وابسته به نمایندگی یا وکالت
attorney U نمایندگی وکیل مدافع
proxy U نمایندگی وکالت وکالتنامه
represents U نمایندگی داشتن از طرف
attorneys U نمایندگی وکیل مدافع
represent U نمایندگی داشتن از طرف
latency U دوره عکس العمل
coefficient of subgrade reaction U ضریب عکس العمل
reaction force U نیروی عکس العمل
modulus of subgrade reaction U ضریب عکس العمل
on commission U بطورحق العمل کاری
reaction time U زمان عکس العمل
reaction equation U معادله عکس العمل
reaction curve U منحنی عکس العمل
commissioning U حق العمل مامور شدن
reflex U عکس العمل غیرارادی
reflexes U عکس العمل غیرارادی
reactions U انفعال عکس العمل
n address instruction U دستور العمل با N نشانی
reaction U انفعال عکس العمل
pseudoinstruction U شبه دستور العمل
commissions U حق العمل مامور شدن
reactor U عامل عکس العمل
reactors U عامل عکس العمل
interaction U عکس العمل متقابل
armature reaction U عکس العمل ارمیچر
retaliation U عکس العمل متقابل
factors U حق العمل کار نماینده
transfer instruction U دستور العمل انتقال
responses U عکس العمل به دلیلی
response U عکس العمل به دلیلی
factor U حق العمل کار نماینده
immediate action U عکس العمل فوری
commission U حق العمل مامور شدن
repercussion U عکس العمل واکنش
background count U عکس العمل تشعشع
reflex force U نیروی عکس العمل
reflexology U عکس العمل شناسی
rapid U سریع العمل چابک
actual instruction U دستور العمل واقعی
delegation U اعزام نماینده هیات نمایندگی
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
residentship U نمایندگی سیاسی در کشورتحت الحمایه
vicarious authority U اختیار از طرف دیگری نمایندگی
delegations U اعزام نماینده هیات نمایندگی
to sit for a province U نمایندگی استانی را در مجلس داشتن
returns U مراجعت کردن عکس العمل
returned U مراجعت کردن عکس العمل
commission U حق العمل کاری امانت فروشی
return U مراجعت کردن عکس العمل
commissions U حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning U حق العمل کاری امانت فروشی
shiping agent U حق العمل کار بارگیری کشتی
returning U مراجعت کردن عکس العمل
reaction of support U عکس العمل تکیه گاه
backlash U عکس العمل سیاسی واکنش شدید
responsive U دارای عکس العمل سریع جواب گو
acoustic circuit U مدار عکس العمل انفجار صوتی
apostleship U ماموریت
errand U ماموریت
commissions U :ماموریت
duty U ماموریت
missions U ماموریت
assignments U ماموریت
errands U ماموریت
mission U ماموریت
tasks U ماموریت
task U ماموریت
commission U :ماموریت
commissioning U :ماموریت
assignment U ماموریت
deadbeat U زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
boomerangs U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
triggerman U ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
boomerang U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
deadbeats U زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
commissioning U ماموریت امریه
function U ماموریت عمل
commissioned U ماموریت دار
tours U سیاحت ماموریت
touring U سیاحت ماموریت
agency U گماشتگی ماموریت
commission U ماموریت امریه
mission objectives U هدفهای ماموریت
mission type U حاوی ماموریت
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com