English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
waisting U کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
shields U حفافت کردن درمقابل
shield U حفافت کردن درمقابل
riparian U ساحل رودخانه زی
river bank U ساحل رودخانه
stethe U ساحل رودخانه
river line U خط ساحل رودخانه
river banks U ساحل رودخانه
riverain U ساکن ساحل رودخانه
near bank U ساحل نزدیک رودخانه
wharves U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharf U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
camp-shedding U [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
wharfs U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
knee brace U پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
armor protection U حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
alluviation U رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
afflux U خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
beach marker U علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
ship to shore U حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
up the river U سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
shore to shore movement U عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
liman U خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
onshore U روی ساحل متوجه بطرف ساحل
nmos U مداری که ازجریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکندOS
inshore U بطرف ساحل جلو ساحل
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
air cooled oil cooler U نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
by the same token <adv.> U درمقابل
apart from that <adv.> U درمقابل
on the other hand <adv.> U درمقابل
on the other side <adv.> U درمقابل
otherwise <adv.> U درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.> U درمقابل
against U درمقابل
cut it with a knife U درمقابل
on the other hand <idiom> U درمقابل
in d. from U درمقابل
in contrast with U درمقابل
alternatively <adv.> U درمقابل
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
for U درمقابل برله
against payment U درمقابل وجه
gainst U برعلیه درمقابل
braced U درمقابل فشارمقاومت کردن
bayed U دفاع کردن درمقابل
baying U دفاع کردن درمقابل
bays U دفاع کردن درمقابل
vis-a-vis U شخص روبرو درمقابل
vis a vis U شخص روبرو درمقابل
little frog in a big pond <idiom> U قطرهای درمقابل دریا
brace U درمقابل فشارمقاومت کردن
bay U دفاع کردن درمقابل
to keep at bay U دفاع کردن درمقابل
in security for U یعنوان وثیقه درمقابل
To stand up to someone . To assert oneself. U درمقابل کسی قد علم کردن
v U مخفف versus به معنی درمقابل
defendant U مقاوم درمقابل زور و فشار
thermolabile U بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
thermistor U الت مقاوم درمقابل برق
To make a stand against injustice. U درمقابل ستم ایستادگی کردن
earthquake proof foundation U غیر مقاوم درمقابل زلزله
to defend oneself [against] U از خود دفاع کردن [درمقابل]
defendants U مقاوم درمقابل زور و فشار
It sinds into insignificance beside his invention . U این درمقابل اختراع اوهیچ است
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
buck fever U هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
robustness U قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
d/a U acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
private decument U درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
parliamentarism U سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
stiffest U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
stiff U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
conservation U حفافت
security U حفافت
safe guard U حفافت
egis U حفافت
custody U حفافت
safekeeping U حفافت
protection U حفافت
cell protection U حفافت سل
preservation U حفافت
rever U رودخانه
rivers U رودخانه
glacier U رودخانه یخ
river U رودخانه
glaciers U رودخانه یخ
river line U خط رودخانه
river gravel U شن رودخانه
river clay U گل رودخانه
guard U حفافت کردن
cathode protection U حفافت کاتدی
file protection U حفافت پرونده
line differential protection U حفافت دیفرانسیلی خط
protect U حفافت کردن
collective protection U حفافت گروهی
collective protection U حفافت جمعی
safeguarded U حفافت کردن
format U حفافت حافظه و..
conservable U قابل حفافت
safeguarding U حفافت کردن
safeguards U حفافت کردن
guards U حفافت کردن
block protection U حفافت بلوک
safeguard U حفافت کردن
guarding U حفافت کردن
protects U حفافت کردن
memory protection U حفافت حافظه
protecting U حفافت کردن
maintenance U حفافت کردن
formats U حفافت حافظه و..
overcurrent device U دستگاه حفافت
degree of protection U میزان حفافت
protect by fuse U حفافت با فیوز
safe keeping U حفافت توجه
safety gap U دهانه حفافت
protection U عمل حفافت
anti skid protection U حفافت از لغزش
self protection U حفافت از خود
anodic protection U حفافت اندی
x ray protection U حفافت رونتگن
soil conservation U حفافت خاک
shielded U حفافت شده
storage protection U حفافت انباره
storage protection U حفافت حافظه
armor protection U حفافت زرهی
data protection U حفافت داده ها
physical security U حفافت تاسیسات
file protection U حفافت فایل
data encryption U حفافت داده
shields U حفافت کردن
protection key کلید حفافت
shield U حفافت کردن
impedance protection U حفافت امپدانس
protection ring U حلقه حفافت
system security U حفافت سیستم
protection level U سطح حفافت
head stream U سرچشمه رودخانه
fork of ... river U شاخه رودخانه ...
headwater U بالادست رودخانه
euphrates U رودخانه فرات
lethe U اب رودخانه بزرخ
water system U رودخانه و شعبات ان
the karoon river U رودخانه کارون
alpheus U رب النوع رودخانه
an open river U رودخانه باز
strands U لایه رودخانه
strand U لایه رودخانه
the river karoon U رودخانه کارون
riverward U بطرف رودخانه
river trip U مسافرت رودخانه ای
river trip U گردش رودخانه ای
stream U رودخانه ابراهه
streamed U رودخانه ابراهه
low water U فروکش اب رودخانه
along the river U درامتداد رودخانه
riverine U سواحل رودخانه
riverbed U بستر رودخانه
ostiary U دهانه رودخانه
bight U پیچ رودخانه
streams U رودخانه ابراهه
bottom ice U یخ کف دریاچه یا رودخانه
by water U از راه رودخانه
conferva U علف رودخانه
levee U کناره رودخانه
river bed U بستر رودخانه
potamology U مبحث رودخانه ها
upstream U بالای رودخانه
river profile U نیمرخ رودخانه
river mouth U دهانه رودخانه
river beds U بستر رودخانه
drip proof enclosure U حفافت در مقابل ریزش اب
conservation programs U برنامههای حفافت منابع
cryptoguard U مسئول حفافت رمز
copy protection U حفافت دربرابر کپی
cryptosecurity U حفافت مکاتبات رمزی
keep U حفافت امانت داری
keeps U حفافت امانت داری
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
data encyption standard U استاندارد حفافت داده
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
distance protection U وسیله حفافت فاصله
file protect ring U حلقه حفافت پرونده
ward U محجور حفافت بخش
wards U محجور حفافت بخش
write protect ring U حلقه حفافت از نوشتن
high tension protection U حفافت فشار قوی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
software protection U حفافت نرم افزاری
insulation against vibration U حفافت در برابر ارتعاش
insulation protection U حفافت عایق بندی
unprotected field U میدان حفافت نشده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com