English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inclined drilling U حفاری مایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drill extractor U التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
drilling mud U گل حفاری
diggings U حفاری
dig U حفاری
digs U حفاری
drilling U حفاری
excavation U حفاری
back hoe U بیل حفاری
drilling bit U مته حفاری
drilling capacity U فرفیت حفاری
drilling pipe U سوزن حفاری
sappers U قسمت حفاری
mud flush rotary U حفاری اورانی
excavated U حفاری کردن
digger U الت حفاری
excavate U حفاری کردن
excavates U حفاری کردن
back shovel U بیل حفاری
crowed shevel U بیل حفاری
sapper U قسمت حفاری
boring pipe U لوله حفاری
unearths U حفاری کردن
unearthing U حفاری کردن
unearth U حفاری کردن
earth excavating U حفاری زمین
excavating U حفاری کردن
unearthed U حفاری کردن
outfits U تجهیزات حفاری
outfit U تجهیزات حفاری
rotary drilling U حفاری دورانی
earth excavating U حفاری زمین
drillship کشتی حفاری
trench excavator U ماشین حفاری
scoops U ماشین حفاری
scoop U ماشین حفاری
scooped U ماشین حفاری
scooping U ماشین حفاری
hoeing U کج بیل حفاری یا خاکبرداری
pool tool U حفاری با میله توپر
hoes U کج بیل حفاری یا خاکبرداری
core U نمونه مواد حفاری
common excavation of structure U حفاری عمومی ساختمان
hoed U کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoe U کج بیل حفاری یا خاکبرداری
adamantine drilling U حفاری با مته ساچمهای
archeological dig U حفاری باستان شناسی
open cut U حفاری در فضای باز
jetting tube U لوله تزریق در حفاری
navvy U کارگرحفار ماشین حفاری
cores U نمونه مواد حفاری
navvies U کارگرحفار ماشین حفاری
grabbing U بیل حفاری دندانه دار
grabbed U بیل حفاری دندانه دار
grab U بیل حفاری دندانه دار
grabs U بیل حفاری دندانه دار
workings U همه بخشهای حفاری شده معدنی
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
bored well U چاهی که بوسیله مته حفاری شده باشد
jarred U این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
jar U این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
trepanation U مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
jars U این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
king pile U تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
kelly U قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
pitching U مایل
bevel U پخ مایل
oblique U مایل
oblique U مایل کج
bevel U مایل
nothing loath U مایل
rathe U مایل
lickerish U مایل
italic U مایل
inclinable U مایل
f. of books U مایل به کت اب
propense U مایل
sideling U مایل
slantingly U کج یا مایل
studious of doing a thing U مایل
studious to do a thing U مایل
declivous U مایل
willful U مایل
loxodrome U خط مایل
rath U مایل
gauche U مایل
slanting U مایل
desirous U مایل
sloping U مایل
interested U مایل
skews U مایل
skewing U مایل
skew U مایل
inclined U مایل
miles U مایل
sidling U مایل
agreeable U مایل
mile U مایل
willing U مایل
bevelled U مایل
aslant U حرکت مایل
centripetal U مایل به مرکز
cant U سطح مایل
blueish U مایل به ابی
bluish U مایل به ابی
chamfer U مایل شدن
fond U مایل مشتاق
fonder U مایل مشتاق
comatant U مایل بجنگ
fondest U مایل مشتاق
obliquely U بطور مایل
oppositive U مایل به ضدیت
caramels U مایل به قرمز
he is f. her U مایل اوست
he was found of her U مایل او بود
mile ohm U مایل- اهم
oblique perspective U پرسپکتیو مایل
lief U مطلوب مایل
incline plane U سطح مایل
gaff U میله مایل
inclined compression U فشار مایل
inclined face of dam U نمای مایل سد
he has a good mind U مایل است
caramel U مایل به قرمز
flavescent U مایل بزردی
oblique system U سیستم مایل
geographical mile U مایل جغرافیایی
oblique section U مقطع مایل
oblique rotation U چرخش مایل
oblique projection U تصویر مایل
greeny U مایل بسبز
oblique lattice U شبکه مایل
wilful U مشتاق مایل
sourish U مایل به ترشی
purplish U مایل به ارغوانی
yellowish U مایل بزردی
statute mile U مایل رسمی
solicitously U مایل نگران
purply U مایل به ارغوانی
greyish U مایل به خاکستری
like U مایل بودن
liked U مایل بودن
likes U مایل بودن
three point perspective U پرسپکتیو مایل
solicitous U مایل نگران
the mast has raked U مایل کردن
solicitous to go U مایل به رفتن
the mast has raked U مایل شدن
reddish U مایل بقرمز
xanthic U مایل به زردی
nautical miles U مایل دریایی
awry U بطور مایل
nautical mile U مایل دریایی
bitterish U مایل به تلخی
side flow weir U سر ریز مایل
recessive U مایل ببازگشت
aslant U بطور مایل
albescent U مایل به سفیدی
whity U مایل به سفید
whitey U مایل به سفید
slant range U برد مایل
to incline to green U یا مایل بودن
viridescent U مایل به سبز
to be prepared to go U مایل به رفتن بودن
low oblique U عکس مایل پایین
mph U مخفف مایل در ساعت
isabella U زرد مایل به خاکستری
they canŠif they so wishŠ..... U اگر مایل باشندمیتوانند...........
bayed U سرخ مایل به قرمز
tattletale gray U سفید مایل بخاکستری
loxodromics U کشتی رانی در خط مایل
roll piercing process U روش نورد مایل
purple red U قرمز مایل به ارغوانی
sloping barrel vault U سقف گهوارهای مایل
sloping barrel vault U طاق ضربی مایل
swart U سبزه مایل به سیاه
bays U سرخ مایل به قرمز
oblique shock wave U موج ضربهای مایل
oblimax rotation U چرخش مایل بیشینه
rubicund U رنگ مایل به قرمز
scarlet U قرمز مایل به زرد
umber قهوه ای مایل به زرد
luteovirescent U زرد مایل بسبز
pea green U زرد مایل بسبز
hoary U سفید مایل به خاکستری
he was found of her U باو مایل بود
brownish U مایل به قهوهای یاخرمایی
he is indisposed to go U مایل نیست برود
homosexual U مایل به جنس خود
griseous U خاکستری مایل به ابی
grege U اردهای مایل به خاکستری
green with a blue tint U سبز مایل به ابی
pinkish U مایل به رنگ صورتی
reddish U مایل بسرخی زننده
suntans U قهوه مایل بسرخ
suntan U قهوه مایل بسرخ
homosexuals U مایل به جنس خود
canescent U سفید مایل به تار
bay U سرخ مایل به قرمز
cuesta U جلگه مایل یااریب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com