Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Cat
U
حصار مرتفع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
highest
U
مرتفع
raised flooring
U
کف مرتفع
elevated
U
مرتفع
highs
U
مرتفع
hidings
U
مرتفع
high
U
مرتفع
hiding
U
مرتفع
blast furnaces
U
کوره مرتفع
obviate
U
مرتفع کردن
high cloud
U
ابرهای مرتفع
high level cistern
U
ابفشان مرتفع
outdoor antenna
U
انتن مرتفع
high aerial
آنتن مرتفع
blast furnace
U
کوره مرتفع
obviated
U
مرتفع کردن
obviates
U
مرتفع کردن
obviating
U
مرتفع کردن
height
U
جای مرتفع
aerie
U
خانهء مرتفع
aerie
U
اشیانهء مرتفع
high
U
جای مرتفع
plateau
U
جلگه مرتفع
highest
U
جای مرتفع
highs
U
جای مرتفع
heights
U
جای مرتفع
plateaus
U
جلگه مرتفع
plateaux
U
جلگه مرتفع
Cat
U
قلعه مرتفع
champaign
U
زمین مرتفع
to make all doubts even
U
هرگونه شک را مرتفع کردن
lifting
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
lifted
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
lift
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
cateran
U
اهل مناطق مرتفع
lifts
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
eagre
U
موج یا سدخیلی مرتفع
detoxification
U
مرتفع شدن حالت مسمومیت
uplands
U
زمین مرتفع دور از دریا
upland
U
زمین مرتفع دور از دریا
arch-band
U
[نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
reserved for unexpired risks
U
ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
aerie
U
لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع
crush barrier
U
حصار
barracoon
U
حصار
barrier
U
حصار
fenceless
U
بی حصار
enceinte
U
حصار
enclosures
U
حصار
enclosure
U
حصار
barriers
U
حصار
fences
U
حصار
bind
U
حصار
wall
U
حصار
within
U
در حصار
entanglements
U
حصار
entanglement
U
حصار
folds
U
حصار
folded
U
حصار
fold
U
حصار
hedges
U
حصار
hedged
U
حصار
hedge
U
حصار
binds
U
حصار
walls
U
حصار
fence
U
حصار
haws
U
حصار
hawing
U
حصار
hawed
U
حصار
haw
U
حصار
kraals
U
حصار
kraal
U
حصار
williwaw
U
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
karroo
U
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karoo
U
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
blast furnace slag
U
تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
inclose
U
چهاردیواری حصار
brick up
U
حصار کشیدن
ring wall or ring fence
U
حصار گرد
a breach in the fence
U
سوراخی در حصار
backstop
U
حصار سیمی
siege
U
محاصره حصار
hags
U
مه سفید حصار
churchyard
U
حصار کلیسا
masons
U
حصار کشیدن
fort
U
حصار قلعه
stockades
U
حصار بندی
fencing
U
محجر حصار
stockade
U
حصار بندی
cramp
U
محدودکننده حصار
cramps
U
محدودکننده حصار
hag
U
مه سفید حصار
hedges
U
پرچین حصار
churchyards
U
حصار کلیسا
hedge
U
پرچین حصار
mason
U
حصار کشیدن
sieges
U
محاصره حصار
hedged
U
پرچین حصار
crash barrier
U
حصار کنار جاده
enclosure
U
چینه کشی حصار
wall
U
حصار دار کردن
paler
U
حصار دفاعی دفاع
walls
U
حصار دار کردن
pale
U
حصار دفاعی دفاع
batten fence
U
حصار با میله چوبی
palest
U
حصار دفاعی دفاع
backstop
U
حصار انتهای زمین
enclosures
U
چینه کشی حصار
paddock
U
در حصار قراردادن غوک
paddocks
U
در حصار قراردادن غوک
paling
U
حصار کشی نرده
inclosure
U
چهار دیواری حصار
extramural
U
خارج از حصار شهر
roller-coaster
U
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coasters
U
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller coaster
U
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
garrisons
U
محصور کردن حصار کشیدن
garrison
U
محصور کردن حصار کشیدن
fjeld
U
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
burg
U
حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
enclosing
U
به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
encloses
U
به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclose
U
به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
batting cage
U
حصار توری برای تمرین بیس بال
paddocks
U
میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
paddock
U
میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
deodorize
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorised
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizing
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizes
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorized
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorising
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorises
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
wire entanglement
U
با سیم خاردار محصور کردن حصار سیم خاردار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com