English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
obliquely U قیقاج
parthian shaft or shot U قیقاج
scend U در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
slant U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slants U کج رفتن کج کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
mopping up U پاک کردن رفتن
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
whir U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
moves U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
move U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
set on U پیش رفتن حمله کردن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
get on U پیش رفتن کار کردن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
laziest U باکندی حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
range U سیر و حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
pule U باصدا حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
wriggles U حرکت کرم وار کردن
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
shuffles U این سو وان سو حرکت کردن
wriggled U حرکت کرم وار کردن
wriggle U حرکت کرم وار کردن
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
criss-crossing U بهطور متقاطع حرکت کردن
jibing U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
to tailgate the motorist in front U سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره]
jibe U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
moved U حرکت کردن تکان خوردن
move U حرکت کردن تکان خوردن
jibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
rippling U بطور موجی حرکت کردن
galvanize U تحریک کردن به حرکت واداشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com