Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
(not) move a muscle
<idiom>
U
حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nibbled
U
گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbling
U
گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbles
U
گاز زدن اندک اندک خوردن
nibble
U
گاز زدن اندک اندک خوردن
momentum
U
مقدار حرکت
momentum equation
U
معادله مقدار حرکت
thrashing
U
مقدار مفرط حرکت صفحات ازحافظه ثانوی به حافظه داخلی
gains
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gain
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
cable drum
U
قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer
U
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabling
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
low test
U
اندک
slighting
U
اندک
slightest
U
اندک
slighter
U
اندک
slighted
U
اندک
slight
U
اندک
scarcer
U
اندک
thrum
U
اندک
scant
U
اندک
slights
U
اندک
scrimp
U
اندک
scruple
U
اندک
drib
U
اندک
paucity
U
اندک
scarce
U
اندک
scarcest
U
اندک
low
U
کم اندک
modicum
U
اندک
little
U
اندک
niggling
U
اندک
paul
U
اندک
scantling
U
اندک
fewest
U
اندک
fewer
U
اندک
few
U
اندک
cast of melancholy
U
اندک مالیخولیا
ounces
U
چیز اندک
pinches
U
اندک جانشین
sprinkling
U
میزان اندک
flea bite
U
اندک ناراحتی
skimpy
U
اندک نحیف
in a short time
U
در اندک زمانی
leans
U
نحیف اندک
whit
U
ابدا اندک
frugal
U
با صرفه اندک
priggism
U
اندک بینی
darksome
U
اندک ی تیره
d. likeness
U
شباهت اندک
pinch
U
اندک جانشین
lean
U
نحیف اندک
scanty
U
اندک قلیل
sprinkling
U
شمار اندک
skim
U
تماس اندک
skimmed
U
تماس اندک
skims
U
تماس اندک
glimmers
U
درک اندک
ounce
U
چیز اندک
glimmer
U
درک اندک
glimmered
U
درک اندک
scantier
U
اندک قلیل
scantiest
U
اندک قلیل
leaned
U
نحیف اندک
to keep at arms length
<idiom>
U
رو ندادن
to keep it up
U
شل ندادن
fud
U
شخص اندک بین
cambers
U
قوزیا خمیدگی اندک
by the skin of one's teeth
<idiom>
U
باسود بسیار اندک
camber
U
قوزیا خمیدگی اندک
adumbrative
U
اندک نمایش دهنده
to take time by the forelock
U
را ازدست ندادن
forbid
U
اجازه ندادن
discontinuing
U
ادامه ندادن
To play safe . Not to swallow the bait. Not to commit oneself . Not to rise to the bait.
U
دم به تله ندادن
discontinues
U
ادامه ندادن
discontinue
U
ادامه ندادن
to w one's consent
U
رضایت ندادن
discontinued
U
ادامه ندادن
playdown
U
اهمیت ندادن
forbids
U
اجازه ندادن
to let slid
U
اهمیت ندادن به
to set at d.
U
اهمیت ندادن
retains
U
از دست ندادن
retain
U
از دست ندادن
retained
U
از دست ندادن
retaining
U
از دست ندادن
to make light of
U
اهمیت ندادن
margins
U
اندک حاشیه دار کردن
margin
U
اندک حاشیه دار کردن
half cap
U
سلام با اندک تکانی درکلاه
stopped
U
انجام ندادن عملی
stopping
U
انجام ندادن عملی
stop
U
انجام ندادن عملی
stops
U
انجام ندادن عملی
wink at
<idiom>
U
اجازه دخالت ندادن
absconds
U
دررفتن رونشان ندادن
absconding
U
دررفتن رونشان ندادن
hold-out
<idiom>
U
باموقعیت وفق ندادن
underact
U
درست انجام ندادن
absconded
U
دررفتن رونشان ندادن
pin prick
U
چیزی که مایه اندک انگیختگی گرد د
chicken out
<idiom>
U
از ترس کاری را انجام ندادن
to make noyhing of
U
ناچیز شمردن اهمیت ندادن
miscarry
U
نتیجه ندادن عقیم ماندن
buggered
U
قطعا کاریرا انجام ندادن
The best advice is, not to give any
<idiom>
U
بهترین اندرز ندادن آن است
will not hear of
<idiom>
U
رسیدگی ویا اجازه ندادن
miscarrying
U
نتیجه ندادن عقیم ماندن
underdogs
U
فرصت برد به حریف ندادن
miscarries
U
نتیجه ندادن عقیم ماندن
We don't do things by halves.
U
کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do half-ass job
[American E]
[derogatory]
U
کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things halfway.
U
کاری را ناقص انجام ندادن
discounting match
U
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
underdog
U
فرصت برد به حریف ندادن
We don't do things by half-measures.
U
کاری را ناقص انجام ندادن
stenotopic
U
دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
excludes
U
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
underplays
U
نقش خود رابخوبی انجام ندادن
underplaying
U
نقش خود رابخوبی انجام ندادن
exclude
U
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
underplay
U
نقش خود رابخوبی انجام ندادن
underplayed
U
نقش خود رابخوبی انجام ندادن
to shut out
U
راه ندادن ازمدنظر راندن یادورکردن
to shunt somebody aside
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to be ill towardsany thing
U
روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
cut (someone) off
<idiom>
U
اجازه گفتن چیزی به کسی ندادن
to refuse somebody entry
[admission]
U
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
low frequency
U
امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
lock out
U
درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
ignore
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
conceal
U
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceals
U
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
ignoring
U
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
blanking
U
نشان ندادن یک کاراکتر یا ترک یک فضا در صفحه نمایش
bandwidth
U
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
hang
U
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hangs
U
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
to stand in one's light
U
جلو روشنائی کسی را گرفتن مجال ترقی بکسی ندادن
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
etna
U
فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
let go
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com