English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
even keel U حرکت متعادل ناو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
swingweight U وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
Other Matches
offset U رقم متعادل کننده متعادل کردن
offsetting U رقم متعادل کننده متعادل کردن
equilibrate U متعادل کردن متعادل شدن
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
even-tempered U متعادل
dominant U متعادل
equilibrant U متعادل
balanced U متعادل
level-headed U متعادل
ballast concrete U بتن متعادل
be in ballast U متعادل بودن
balancer U متعادل کننده
balanced armature unit U جوشن متعادل
balanced system U سیستم متعادل
balanced state U حالت متعادل
balance U متعادل کردن
balanced circuit U مدار متعادل
stabilisers U متعادل کننده
balanced rudder U سکان متعادل
moderate speed U سرعت متعادل
coequal U متعادل ومتساوی
rounded <adj.> U کامل و متعادل
offsetting U وزنه متعادل
offset U وزنه متعادل
bales U متعادل کردن
soaking U تابش متعادل
lopsided U غیر متعادل
counterbalance U متعادل کردن
counterbalanced U متعادل کردن
counterbalances U متعادل کردن
ballast concrete U بتن متعادل
bale U متعادل کردن
corrector U متعادل کننده
stabilizer U متعادل کننده
balancing U متعادل کردن
equilibrium flow U جریان متعادل
regulator U متعادل کننده
equilibrium drawdown U افت متعادل
regulators U متعادل کننده
equilibrant U نیروی متعادل
equilibration U متعادل کردن
balances U متعادل کردن
compensator U متعادل کننده
baling press U پرس متعادل
historical cost U قیمت متعادل
counterpoise U نیروی متعادل کننده
interchange current U جریان متعادل کننده
line charge compensation reactor U پیچک متعادل کننده
ballast U وزنه متعادل کننده
interphase reactor U پیچک متعادل کننده
disequilibrate U غیر متعادل کردن
unbalance U غیر متعادل کردن
unbalances U غیر متعادل کردن
dashpot U استوانه متعادل کننده
unbalancing U غیر متعادل کردن
stabilizing sleeve U غلاف متعادل کننده
stabilization U متعادل کردن تعادل
delay equalizer U متعادل کننده تاخیری
equilibrium pressure curve U منحنی فشار متعادل
balanced load U بار خارجی متعادل
balanced supply U اماد متعادل شده
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
balance collective forces U نیروهای کلی متعادل
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
sash balancing weight U وزنه متعادل کننده
balanced stock U ذخیره اماد متعادل
equipoise U برابری دروزن متعادل ساختن
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
balanced tackle U وضع متعادل وسایل ماهیگیری
pressure equalized addition funnel U قیف افزایشی متعادل کننده فشار
stabilizing sleeve U پرده متعادل کننده گلولههای منور
stabilizing fin U پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
balances U تراز شدن متعادل کردن ترازو
balance U تراز شدن متعادل کردن ترازو
isometric view U رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
deadlock U حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
balance U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balances U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
self reacting U بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
automatic levelling U سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
antithyroid U ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
balances U تراز کردن متعادل کردن بالانس
depolarize U غیر متعادل کردن متضاد کردن
balance U تراز کردن متعادل کردن بالانس
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
stabile U بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics U مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
rate of march U سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
briquetting press U پرس متعادل یا بالینگ پرس
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
counter flood U اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
balanced mobilization U بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
power traverse U مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
k day U روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
ambulation U حرکت
agoing U در حرکت
demeanour U حرکت
shift U حرکت
shifted U حرکت
stirs U حرکت
traversing U حرکت
scrolling U حرکت
demeanor U حرکت
gesturing U حرکت
travels U حرکت
traveled U حرکت
gestured U حرکت
as you were U حرکت از نو
travel U حرکت
traverses U حرکت
traversed U حرکت
traverse U حرکت
departure U حرکت
stirred U حرکت
vapid U بی حرکت
stock-still U بی حرکت
moveless U بی حرکت
progressing U حرکت
stirrings U حرکت
afloat U در حرکت
departures U حرکت
movement U حرکت
agog U در حرکت
frozen U بی حرکت
stir U حرکت
behaviour U حرکت
progresses U حرکت
progressed U حرکت
progress U حرکت
motionless U بی حرکت
stiller U بی حرکت
animals U حس و حرکت
animal U حس و حرکت
animations U حرکت
locomotion U حرکت
maneuver U حرکت
still U بی حرکت
behaviuor U حرکت
haviour U حرکت
geste U حرکت
gest U حرکت
immobile U بی حرکت
stillest U بی حرکت
stills U بی حرکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com