English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
volte U حرکت اسب درگام برداشتن دایرهای بقطر 6متر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rotary motion U حرکت دایرهای
circular motion U حرکت دایرهای
lopping U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lops U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopped U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lop U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
diametral U وابسته بقطر
epicycle U دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
circular scanning U مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
transcribing U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
gyrating U دایرهای
gyrates U دایرهای
gyrate U دایرهای
circular U دایرهای
gyrated U دایرهای
circulars U دایرهای
cyclic U دایرهای
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
endless sling U باربردار دایرهای
circular arch U طاق دایرهای
semi circular U نیم دایرهای
circular U دایرهای شکل
circulars U دایرهای شکل
shiko dachi U ایستادن دایرهای
circular list U لیست دایرهای
circuit training U تمرین دایرهای
hoop stress U تنش دایرهای
polycyclic U چند دایرهای
circle graph U نمودار دایرهای
circumferential stress U خستگی دایرهای
circular velocity U سرعت دایرهای
circular flow U جریان دایرهای
circular shift U تغییر مکان دایرهای
circular casing pump U تلمبه پا بده دایرهای
molinello U ضربه دایرهای به سر در سابر
ring sight U شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
eyes U شکاف درجه دایرهای شکل
circular mil U مساحت دایرهای به قطر یک میل
circle eight U چرخش با دایرهای بشکل 8لاتین
eye U شکاف درجه دایرهای شکل
eying U شکاف درجه دایرهای شکل
heyland diagram U دیاگرام دایرهای ماشین اسنکرون
eyeing U شکاف درجه دایرهای شکل
circle of influence U دایرهای که حد منطقه تاثیررا مشخص میکند
ruptures U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupture U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
circular probable error U دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
dartboard U صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
circular dispersion U قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
dartboards U صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
poiseuille flow U جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
annulus U دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
circle of position U دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
bulb angle U جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
collector ring U منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
mandrel U جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
effectiveness clock U دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
wheel satellite U ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
button U شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
buttoned U شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
buttoning U شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
deletes U برداشتن
deleting U برداشتن
to mop up U برداشتن
removing U از جا برداشتن
countertrace U برداشتن از
ingether U برداشتن
glom U برداشتن
lifting U برداشتن
lifts U برداشتن
pick up U برداشتن
deleted U برداشتن
delete U برداشتن
ingather U برداشتن
take up U برداشتن
lift U برداشتن
flaws U مو برداشتن
flaw U مو برداشتن
lifted U برداشتن
pickup U برداشتن
to run away with U برداشتن
sublate U برداشتن
includes U در برداشتن
include U در برداشتن
moistening U نم برداشتن
take U برداشتن
removes U برداشتن
to pull off U برداشتن
remove U برداشتن
takes U برداشتن
removing U برداشتن
to take up U برداشتن
to pick up U برداشتن
remove U از جا برداشتن
removes U از جا برداشتن
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
transcribe U رونوشت برداشتن
to break step U غلط پا برداشتن
surmount U ازمیان برداشتن
run away with U برداشتن و در رفتن
elided U ازاخر برداشتن
surmounting U ازمیان برداشتن
picturize U فیلم برداشتن از
surmounted U ازمیان برداشتن
uncap U کلاه از سر برداشتن
demountable U قابل برداشتن
stepping U قدم برداشتن
remove slag U سرباره را برداشتن
break step U غلط پا برداشتن
snap up U تند برداشتن
to d. the cloth U رومیزی را برداشتن
step U قدم برداشتن
eliding U ازاخر برداشتن
step U گام برداشتن
transcribes U رونوشت برداشتن
uncap U سر پوش برداشتن از
stepping U گام برداشتن
elides U ازاخر برداشتن
to carry arms U سلاح برداشتن
elide U ازاخر برداشتن
transcribing U رونوشت برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate . U ازمیان برداشتن
transcribed U رونوشت برداشتن
to have one's p taken U عکس برداشتن
to fly to arms U سلاح برداشتن
dequeue U برداشتن اقلام یک صف
shuffle off U به عجله برداشتن
desist U دست برداشتن
cease U دست برداشتن
removes U برداشتن مهر
to take the photograph of U عکس برداشتن از
to come at a bound <idiom> U خیز برداشتن
remove U برداشتن مهر
machined U براده برداشتن
machines U براده برداشتن
to take off U برداشتن بردن
heave U خیز برداشتن
heaved U خیز برداشتن
unveil U حجاب برداشتن
decode U برداشتن رمز
unveiled U حجاب برداشتن
unmasked U نقاب برداشتن از
list U سیاهه برداشتن
polls U نمونه برداشتن
twists U تاب برداشتن
twisting U تاب برداشتن
twist U تاب برداشتن
warps U تاب برداشتن
warped U تاب برداشتن
warp U تاب برداشتن
off take rudder U سکان برداشتن
removing U برداشتن مهر
unmasks U نقاب برداشتن از
resign U دست برداشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com