Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gollies
U
حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
golly
U
حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
SGML
U
استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
blimey
U
حرف ندا به نشان تعجب و غیره
Holy moly!
<idiom>
U
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
holy cow !
[holy smoke !]
<idiom>
U
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
Good grief!
<idiom>
U
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
yoicks
U
علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
to go clubbing
U
به باشگاه
[های]
شب رفتن
[برای رقص و غیره]
panel truck
U
یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
roadwork
U
تمرین عملی برای مسابقات مشت زنی و غیره
slush funds
U
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund
U
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
directive
U
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives
U
دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
hyphens
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
invert
U
که برای بیان نقل قول به کار می رود
inverts
U
که برای بیان نقل قول به کار می رود
diction
U
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
inverting
U
که برای بیان نقل قول به کار می رود
x punch
U
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
X distance
U
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
extend
U
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extending
U
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
integers
U
اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
extends
U
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
integer
U
اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
algorithmic language
U
یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
name
U
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
names
U
کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
parting salute
U
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
marker
U
کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
external
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
markers
U
کد وارد شده در فایل یا متن برای بیان یک بخش خاص
prompt
U
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompted
U
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
parameters
U
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
parameter
U
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
externals
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
dirty bit
U
برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
prompts
U
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
gibberish
U
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
click
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
precedence
U
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
clicked
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicks
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
role indicator
U
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
text
U
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
crunch
U
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
configured off
U
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
configured in
U
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
indicator
U
نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
nil pointer
U
اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
cancelling
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
configured out
U
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
Shannon's Law
U
قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
texts
U
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
cancels
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
crunched
U
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
rhetorical question
U
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
dtr
U
سیگنال از وسیلهای که آمادگی خود را برای ارسال داده بیان میکند
cancel
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cts
U
CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
crunches
U
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
carrier
U
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
zones
U
ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zone
U
ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
inductor
U
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
underflow
U
نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است
dataset
U
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است
dollar sign
U
که رد برخی زبانها برای بیان یک متغیر به عنوان نوع رشته به کار می رود
BAK file extension
U
مشخصه سه حرف استاندارد در سیستم MS DOS برای بیان یک پشتیبان یا کپی از فایل
carriers
U
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
carrying
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
carried
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
DX
U
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
carries
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
algorithmic
U
زبان کامپیوتر که برای پردازش و بیان الگوریتم ها طراحی شده است مثل ALGOL
end
U
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
invite
U
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
ends
U
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
invites
U
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
devices
U
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
ended
U
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
negatives
U
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
invited
U
حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
MIDI setup map
U
فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
device
U
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
interface
U
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interfaces
U
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
negative
U
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
power
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
VT terminal emulation
U
استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
powered
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
handshakes
U
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
powers
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powering
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
input/output
U
سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
handshake
U
سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
overlay
U
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
styli
U
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
stylus
U
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
overlays
U
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
styluses
U
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
overlaying
U
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
key
O
کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند
sna
U
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند ونیز سخت افزارهای مختلف برای ارتباط
redundancy check
U
تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
decisions
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
macro
U
استفاده از برچسب در زبان برنامه نویسی اسمبلی برای بیان به اسمبلر که تابع ماکرو در آن نقط ه وارد میشود
to speak
[things indicating something]
U
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
warn
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
pointer
U
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
null
U
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
pointers
U
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
extensions
U
اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
result code
U
پیام ارسالی از مودم به کامپیوترمحلی برای بیان وضعیت مودم
extension
U
اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
tabulation
U
نشانههای نمایش داده شده برای بیان محل توقفهای جدول بندی شده
record
U
کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
DCD
U
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه سیگنال دریافت شده است
shifted
U
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shifts
U
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
bracket
U
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
shift
U
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
authentication
U
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
fixes
U
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fix
U
داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
adaptive channel allocation
U
استاندارد CCITT که بیان کننده یک روش برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتال است
scanned
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
valid
U
سیگنال روی باس کنترل برای بیان اینکه روی باس آدرس ,آدرسی موجود است
wake up
U
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
admiration
U
تعجب
wonderment
U
تعجب
wonder
U
تعجب
surprise
U
تعجب
surprises
U
تعجب
surprize
U
تعجب
wondered
U
تعجب
wondering
U
تعجب
wonders
U
تعجب
rake in the money
<idiom>
U
ایجاد تعجب
admire
U
تعجب کردن
ferlie
U
حیرت تعجب
exclamation mark
علامت تعجب
faugh
U
علامت تعجب
note of a
U
علامت تعجب
muses
U
تعجب کردن
marvels
U
تعجب اعجاز
ha
U
علامت تعجب
marveled
U
تعجب اعجاز
marvelling
U
تعجب اعجاز
surprisedly
U
تعجب کنان
zooks
U
علامت تعجب
marvelled
U
تعجب اعجاز
marveling
U
تعجب اعجاز
marvel
U
تعجب اعجاز
wonderingly
U
تعجب کنان
mused
U
تعجب کردن
muse
U
تعجب کردن
wonderer
U
تعجب کننده
exclamation point
U
علامت تعجب
exclamation points
U
علامت تعجب
i wonder he did not catch cold
U
تعجب میکنم
unwary
U
بدون تعجب و تشویش
bombshell
U
امر تعجب اور
You could have knocked me knocked me down with a feather. I hit the roof .
U
از تعجب شاخ درآوردم
How very odd. Well I never.
U
چه چیزها ( بعلامت تعجب )
i wonder at him
U
از دست او تعجب میکنم
bombshells
U
امر تعجب اور
admired
U
درشگفت شدن تعجب کردن
you don't say
<idiom>
U
نشان دادن تعجب ازشنیدهها
admires
U
درشگفت شدن تعجب کردن
he wondered at the sight
U
ازدیدن ان منظره تعجب کرد
exclaims
U
ازروی تعجب فریاد زدن
exclamations
U
علامت تعجب حرف ندا
exclamation
U
علامت تعجب حرف ندا
exclaimed
U
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming
U
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaim
U
ازروی تعجب فریاد زدن
do a double take
<idiom>
U
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
device
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices
U
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
stared
U
از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stares
U
از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stare
U
از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
bah
U
علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com