Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to let rip
U
حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن
[اصطلاح روزمره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to stop the bus
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
to get in the way
U
جلوی راه را گرفتن
To keep prices down.
U
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to block
[hold up]
(the) traffic
U
جلوی رفت و آمد را گرفتن
hold one's fire
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن
to bridle one's own tongue
U
جلوی زبان خودرا گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
to bolt somebody out
U
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
hold one's tongue
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
to swat the ball away
U
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
fly kick
U
ضربه در هوا با پا بدون گرفتن با دست
protection
U
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
dehydrogenate
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenize
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
feont
U
جلوی
frontward
U
جلوی
former
U
جلوی
in the way
U
جلوی راه
fore
U
جلوی درجلو
at the fore
U
در جلوی کشتی
fore
U
جلوی قایق
sincipital
U
واقع در جلوی سر
forward
U
جلوی گستاخ
forwarded
U
جلوی گستاخ
before my very eyes
U
جلوی چشمهایم
prior
U
پیشین جلوی
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
Get out of my sight!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
cambers
U
انحنای جلوی اسکی
decks
U
سکوی جلوی تانک
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
foresheets
U
فضای جلوی قایق
camber
U
انحنای جلوی اسکی
decked
U
سکوی جلوی تانک
bowling crease
U
خط موازی جلوی پایه ها
deck
U
سکوی جلوی تانک
bows
U
قسمت جلوی قایق
anticum
U
جرز جلوی معبد
bowing
U
قسمت جلوی قایق
prowords
U
کلمات جلوی جملات
bow
U
قسمت جلوی قایق
bowed
U
قسمت جلوی قایق
front mud guard
U
گلگیر جلوی اتومبیل
under one's nose
<adv.>
U
جلوی چشم کسی
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
Get out of my face!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
forward echelon
U
رده جلوی نبرد
ackermanaxle
U
محور جلوی اتومبیل
googol
U
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
windshield
U
شیشه جلوی اتومبیل
windshields
U
شیشه جلوی اتومبیل
head sail
U
بادبان جلوی دکل
wind screen
U
شیشه جلوی اتومبیل
nose spray
U
بسکهای جلوی گلوله
afterleech
U
بادبان جلوی قایق
forward area
U
منطقه جلوی رزم
forwards
U
سه بازیگر جلوی تور والیبال
jibs
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
front wheel suspension
U
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
metopon
U
قسمت جلوی زائده جلومغز
Accidents wI'll happen .
U
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
foreshore
U
لبه جلوی ساحل دریا
foreshores
U
لبه جلوی ساحل دریا
forebody
U
بدنه قسمت جلوی ناو
forward bow spring
U
فنر جلوی سینه کشتی
jib
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
foresail
U
بادبان سه گوش در جلوی دکل
To teach grandma to suck eggs.
U
جلوی لوطی معلق زدن
There is nothing to prevent me.
U
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
panel
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
fore and aft
U
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
Drop me by the phone booth.
U
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
Come and get warm by the fire .
U
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
washed
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
U
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
foreland
U
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
panels
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
It took place under my very eyes.
U
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
leading point
U
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
You are roasting yourself in front of the fire .
U
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
head up
U
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head off
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
Drop me off in front of the train station!
U
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
It is never too late to mend.
U
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
tacking
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tack
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
mizzen staysail
U
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
You are going to gain weight. if you let yourself go.
U
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
He parked the car right in front of the garage.
U
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
tacks
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
fore check
U
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
zero stage
U
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
ante-choir
U
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
center of gravity envelope
U
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
muzzle boresight
U
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
I dare you to say it to his face.
U
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
balanced control surfaces
U
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat
U
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
moustaches
U
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
redout
U
قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observer
U
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers
U
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick
U
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover.
U
اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
an irrepressible person
U
نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout
U
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
recoilless
U
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
U
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
undoubtedly
U
بدون شک
not nearctic
U
بدون
and no mistake
U
بدون شک
bottomless
U
بدون ته
undoubted
U
بدون شک
to a certainty
U
بدون شک
obtrusively
U
بدون حق
unstressed
U
بدون مد
without
U
بدون
ex
U
بدون
but
U
بدون
sans
U
بدون
ex-
U
بدون
wanting
U
بدون
acheilos
U
بدون لب
acheilous
U
بدون لب
i'll warrant
U
بدون شک
indubitable
U
بدون شک
doubtlessly
U
بدون شک
goalless
U
بدون گل
flawless
<adj.>
U
بدون مشکل
problem-free
<adj.>
U
بدون دردسر
faultless
<adj.>
U
بدون مشکل
impeccable
<adj.>
U
بدون مشکل
sound
<adj.>
U
بدون مشکل
immaculate
<adj.>
U
بدون مشکل
free from error
<adj.>
U
بدون مشکل
unconditional
U
بدون قیدوشرط
glabrous
U
بدون کرک
acarpous
U
بدون میوه
soilless
U
بدون خاک
air dry
U
بدون رطوبت
unaccompanied
U
بدون همراه
unblushing
U
بدون شرم
smokeless
U
بدون دود
intestate
U
بدون وصیت
problem-free
<adj.>
U
بدون زحمت
insecure
U
بدون ایمنی
unceasing
U
بدون وقفه
trouble-free
<adj.>
U
بدون زحمت
safely
U
بدون خطر
trouble-free
<adj.>
U
بدون دردسر
aimlessly
U
بدون مقصد
unfinanced
U
بدون پشتوانه
unfeigned
U
بدون تصنع
undeviating
U
بدون تردیدرای
nonsyllabic
U
بدون هجایی
nonstop
U
بدون توقف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com