English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
protection U حراست حمایت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
protective duty U حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
conservation U حراست
preservation U حراست
protects U حراست کردن
protect U حراست کردن
protecting U حراست کردن
unguarded U حراست نشده
safeguards U حفظ کردن حراست کردن
safeguarding U حفظ کردن حراست کردن
safeguarded U حفظ کردن حراست کردن
safeguard U حفظ کردن حراست کردن
protectorship U حمایت
advocation U حمایت
aid U حمایت
aided U حمایت
auspices U حمایت
aiding U حمایت
belay U حمایت
abetment U حمایت
in suppotrtof U به حمایت
egis U حمایت
patronage U حمایت
sponsorship U حمایت
protection U حمایت
vindication U حمایت
lee U حمایت
support U حمایت
belayer U حمایت کننده
covering a man U حمایت فوروارد
upholds U حمایت کردن از
maintenance of membership U حمایت از عضویت
maintrain U حمایت کردن از
emotional support U حمایت عاطفی
shelters U محافظت حمایت
dynamic balay U حمایت متحرک
sheltering U محافظت حمایت
sheltered U محافظت حمایت
vindicating U حمایت کردن از
partisanship U هواخواهی حمایت
shelter U محافظت حمایت
overprotection U حمایت مفرط
price support U حمایت قیمتی
to agitate [for] U حمایت کردن
to defend [from] U حمایت کردن [از]
vindicative U حمایت امیز
vindicable U حمایت کردنی
to take under one's wing U حمایت کردن
self support U حمایت از خود
propugn U حمایت کردن از
price support U حمایت قیمت
aiding U حمایت کردن
defend U حمایت کردن
uphold U حمایت کردن از
defended U حمایت کردن
defending U حمایت کردن
defends U حمایت کردن
protect U حمایت کردن
protecting U حمایت کردن
protects U حمایت کردن
aided U حمایت کردن
aid U حمایت کردن
vindicate U حمایت کردن از
sustains U حمایت کردن از
sustained U حمایت کردن از
sustain U حمایت کردن از
vindicated U حمایت کردن از
maintenance U حمایت خرجی
support U حمایت کردن
vindicates U حمایت کردن از
protege U حمایت شده شاگرد
assisted U پیوستن به حمایت کردن از
assists U پیوستن به حمایت کردن از
assist U پیوستن به حمایت کردن از
statolatry U حمایت ازقدرت مرکزی
assisting U پیوستن به حمایت کردن از
vindicatory U مربوط به دفاع و حمایت
stand one's ground <idiom> U حمایت از جایگاه شخص
protectionism U مکتب طرفدار حمایت
espouses U شوهردادن حمایت کردن از
consumerism U حمایت از مصرف کننده
bring up U صعود با حمایت از بالا
espouse U شوهردادن حمایت کردن از
agricultural support policy U سیاست حمایت از کشاورزی
auspice U سایه حمایت توجهات
consumer protection U حمایت از مصرف کننده
espoused U شوهردادن حمایت کردن از
belay on U علامت با طناب در حمایت
espousing U شوهردادن حمایت کردن از
stead U گذاشتن حمایت کردن
environmetal protection U حمایت محیط زیستی
protectionists U طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
Thank you for your support U با تشکر برای حمایت شما.
protectionist U طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
price support system U نظام قیمتهای حمایت شده
farm price supports U حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
consumer organization U سازمان حمایت از مصرف کنندگان
protectionism U سیستم حمایت از تولیدات داخلی
maintained U حمایت کردن از مدعی بودن
supportable U حمایت کردنی تاب اوردنی
protectionist U طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists U طرفدار حمایت از صنایع داخلی
maintain U حمایت کردن از مدعی بودن
maintains U حمایت کردن از مدعی بودن
to stand by a person U از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
price support U قیمت حمایت شده از طرف دولت
in law U کسی که تحت حمایت قانون است
out law U کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
protect home judustry U حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
columnar and trabeated U [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
protectionism U دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
to stand up for U پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
suporting cells U یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
prodos U سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
to give a knee to U حمایت کردن تایید کردن
asserts U حمایت کردن ازاد کردن
assert U حمایت کردن ازاد کردن
stick up for <idiom> U کمک کردن ،حمایت کردن
asserted U حمایت کردن ازاد کردن
asserting U حمایت کردن ازاد کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com