English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption per minute U حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo U بیشینه اکسیژن مصرفی
maxvo U حداکثر توان هوازی
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
oxygen convertor U مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
expendable property U کالای مصرفی اماد مصرفی
oxygenize U با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
maximum available powere U توان حداکثر
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
deoxygenate U اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
disutility U بی مصرفی
disposability U مصرفی
input U مصرفی
needlessness U بی مصرفی
inputted U مصرفی
consumption expenditures U هزینههای مصرفی
nonexpendable U غیر مصرفی
autoconsumption U خود مصرفی
expendable items U اقلام مصرفی
commodities U کالای مصرفی
commodity U کالای مصرفی
expendable supplies U کالاهای مصرفی
consumer goods U اشیاء مصرفی
coloring agent U رنگ مصرفی
consumer goods U کالاهای مصرفی
affluent society U جامعه مصرفی
consumer goods U کالای مصرفی
consumption lending U وام مصرفی
consumer capital U سرمایه مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods . U کالاهای مصرفی
consumables U کالاهای مصرفی
consumer's goods U کالای مصرفی
consumable stock U موجودی مصرفی
consumption goods U کالاهای مصرفی
consumable U ماده مصرفی
consumer industries U صنایع مصرفی
consumption credit U اعتبار مصرفی
consumption diseconomies U زیانهای مصرفی
consumer nondurables U کالاهای مصرفی بی دوام
expendable items U اقلام مصرفی شدنی
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
commodity market U بازار کالای مصرفی
consumption economies U صرفه جوئیهای مصرفی
exposure dose U مقدار دوز مصرفی
commodity command U یکان امادکالاهای مصرفی
consumer durables U کالاهای مصرفی پر دوام
nondurable consumer goods U کالاهای مصرفی بی دوام
durable consumption goods U کالاهای مصرفی بادوام
consumer durable goods U کالاهای مصرفی بادوام
bar stock U ماده اولیه مصرفی
make up feed U اب مصرفی دیگ بخار ناو
index of consumer prices U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
name U کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
names U کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
consumer price index U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer credit U اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
consumable U اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
aerobic power U توان هوازی
oxygen U اکسیژن
oxygen carrier U اکسیژن بر
empyreal air U اکسیژن
oxybiont U اکسیژن زی
oxygenates U اکسیژن امیختن
liquid oxygen U اکسیژن مایع
oxygen U اکسیژن دار
lox U اکسیژن مایع
oxidization U ترکیب با اکسیژن
oxyacetylene welding U جوش اکسیژن
oxygenate U اکسیژن امیختن
oxygenated U اکسیژن زدن
oxygenated U اکسیژن امیختن
oxygenates U اکسیژن زدن
liquid exygen U اکسیژن مایع
anoxia U کمبود اکسیژن
acidity coefficient U نسبت اکسیژن
acidic oxide U اکسیژن اسیدی
atmospheric oxygen U اکسیژن هوا
oxidation U ترکیب با اکسیژن
oxygenating U اکسیژن امیختن
oxygenating U اکسیژن زدن
oxygen U گاز اکسیژن
oxygen ration U نسبت اکسیژن
oxygen cylinder U مخزن اکسیژن
oxygenation U ترکیب با اکسیژن
steno oxibiant U اکسیژن کم تاب
oxygenation U اکسیژن زنی
deoxygenation U اکسیژن زدایی
oxygenation U امیزش با اکسیژن
oxygenization U اکسیژن دهی
oxygenize U با اکسیژن امیختن
deoxidate U بی اکسیژن کردن
deoxidation U اکسیژن گیری
deoxidize U بی اکسیژن کردن
oxygenate U اکسیژن زدن
oxygen extraction U جذب اکسیژن
oxygen cylinder U سیلندر اکسیژن
oxygen debt U بدهی اکسیژن
oxygen debt U وام اکسیژن
oxygen deficit U کمبود اکسیژن
oxygen deficit U کسر اکسیژن
oxidising U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidize U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidises U با اکسیژن ترکیب کردن
rebreather U سیستم اکسیژن مداربسته
acetylene oxygen flame U شعله استیلن اکسیژن
c.o.d U نیاز شیمیایی به اکسیژن
oxidised U با اکسیژن ترکیب کردن
volcanize U جوش اکسیژن زدن
hypoxemia U کاهش اکسیژن بافت
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
hypoxia U کاهش اکسیژن بافت
oxidizes U با اکسیژن ترکیب کردن
aqualungs U دستگاه تنفس اکسیژن
oxygen acid U اسید اکسیژن دار
oxyacid U اسید اکسیژن دار
aqualung U دستگاه تنفس اکسیژن
oxides U ماده شیمیایی از اکسیژن
eudiometry U سنجش اکسیژن هوا
oxide U ماده شیمیایی از اکسیژن
oxyhydrogen U اکسیژن امیخته به ایدروژن
oxidizing U با اکسیژن ترکیب کردن
hypoxia U کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
deoxidize U از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
nitrous acid U اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
acyl oxygen fission U گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
oxidation U عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
tetroxide U ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
monoxide U اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
The room is stuffy. U هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
vulcanization U حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
isatin U رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
ozone U نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
oxygen bottle U محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
demand oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
outside U حداکثر
outsides U حداکثر
maximal U حداکثر
uttermost U حداکثر
maximum U حداکثر
peaks U حداکثر
peaking U حداکثر
peak U حداکثر
endurance U حداکثر
conspicuious consumption U مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
ageing U ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
anoxia U فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
optimum height U حداکثر ارتفاع
maximum density U حداکثر تراکم
maximum detector U اشکارساز حداکثر
wage ceiling U حداکثر دستمزد
maximum duration U زمان حداکثر
maximum load U بار حداکثر
peak speed U حداکثر سرعت
full speed U حداکثر سرعت
global maximum U حداکثر مطلق
full bore U حداکثر تلاش
maximum slope U حداکثر شیب
flank speed U حداکثر سرعت
maximum speed U حداکثر سرعت
peak demand U حداکثر تقاضا
peak load U حداکثر بار
maximum work U کار حداکثر
maximum capacity U فرفیت حداکثر
peak current U جریان حداکثر
maximization U به حداکثر رسانیدن
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum demand U بار حداکثر
peak load U بار حداکثر
maximum value U مقدار حداکثر
flat out U حداکثر سرعت
maximum current U جریان حداکثر
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
peak output U حداکثر تولید
submaximal U زیر حداکثر
maximum amplitude U دامنه حداکثر
peaking U حداکثر کاکل
maximum moment U حداکثر لنگر
intensity maximum U حداکثر شدت
peak voltage U ولتاژ حداکثر
maximum of intensity U حداکثر شدت
maximum output U خروجی حداکثر
maximum performance U عملکرد حداکثر
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com