Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
great diurnal range
U
حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
round-the-clock
U
بیست و چهار ساعته
hot line
U
خط تلفنی بیست و چهار ساعته
hot lines
U
خط تلفنی بیست و چهار ساعته
diurnal
U
اختلاف سطح 42 ساعته اب
great tropic range
U
حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
vigesimal
U
بیست قسمت شده بیست گانه
Calvinist austerity
U
[معماری قرن بیست و بیست و یک بخصوص در هلند از مشخصه های آن تیرهایی با لبه های تیز و سخت بوده است.]
concentration cell corrosion
U
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation
U
اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
round the clock
U
۲۴ ساعته
liberties
U
مرخصی 84 ساعته
liberty
U
مرخصی 84 ساعته
cross-in-square
U
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
U
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
U
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
zipper
U
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
zippers
U
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
quatrefoil
U
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana
U
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir
U
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrahedron
U
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetragonal
U
دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous
U
دارای چهار بال چهار جناحی
quadrangle
U
چهار گوش چهار دیواری
quadrangles
U
چهار گوش چهار دیواری
qyaternary
U
چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil
U
چهار ترک چهار گوشه
free air anomaly
U
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
two and twenty
U
بیست و دو
one and twenty
U
بیست و یک
twenty first
U
بیست و یکم
twenty one
U
بیست ویک
icosahedron
U
بیست وجهی
twenty
U
عدد بیست
twenties
U
عدد بیست
vigesimal
U
بیست تایی
icosahedron
U
بیست رویی
threescore
U
سه ضرب در بیست
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
dovble
U
سکه بیست دلاری
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
I reckon she is twenty.
U
بحساب من بیست سالش است
Twenty head of cattle .
U
بیست رأس گاو ( احشام )
silver wedding
U
بیست وپنجمین سال عروسی
he was given 0 lashes
U
بیست ضربه شلاق خورد
y
U
بیست و پنجمین حرف الفبای انگلیسی
w
U
بیست و سومین حرف الفبای انگلیسی
v
U
حرف بیست و دوم الفبای انگلیسی
I give you full marks for that .
U
نمره ات بیست است ! ( آفرین و مرحبا )
icosi
U
پیشوندی بمعنی بیست وبیست تایی
U, u (U's, u's)
U
حرف بیست و یکم الفبای انگلیسی
x
U
حرف بیست و چهارم الفبای انگلیسی
u
U
بیست و یکمین حرف الفبای انگلیسی
he is scarcely 0 years old
U
جخت اگر بیست سال د اشته باشد
borstals
U
دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
borstal
U
دارالتادیب جوانان بین شانزده و بیست و یک سال
z
U
بیست و ششمین و اخرین حرف الفبای انگلیسی
The well is twenty meters deep.
U
این چاه بیست متر گود است
twelvepence
U
سکه سیمین انگلیسی که بیست تای ان یک لیره یا پوند است
Hiberno-romanesque
U
[سبک ساختمان های کلاسیک در ایرلند قرن ده تا بیست میلادی]
difference in northing
U
اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
International Modern
U
[سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.]
maximal
U
حداکثر
maximum
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
outsides
U
حداکثر
outside
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
peaking
U
حداکثر
maximum price
U
حداکثر بها
maximum profit
U
حداکثر سود
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximum moment
U
حداکثر لنگر
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
maximization
U
به حداکثر رسانیدن
maximum load
U
بار حداکثر
maximum output
U
خروجی حداکثر
maximum performance
U
کارایی حداکثر
peak speed
U
حداکثر سرعت
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
supercharge
U
خرج حداکثر
peak demand
U
حداکثر تقاضا
maximum energy
U
انرژی حداکثر
price ceilings
U
حداکثر قیمت
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum demand
U
بار حداکثر
maximum density
U
حداکثر تراکم
peak voltage
U
ولتاژ حداکثر
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
peak output
U
حداکثر تولید
peak load
U
بار حداکثر
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
maximum gain
U
تقویت حداکثر
maximum work
U
کار حداکثر
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
submaximal
U
زیر حداکثر
maximum current
U
جریان حداکثر
peak current
U
جریان حداکثر
relative maximum
U
حداکثر نسبی
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
maximum slope
U
حداکثر شیب
maximum speed
U
حداکثر سرعت
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum duration
U
زمان حداکثر
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
peak load
U
حداکثر بار
maximal
U
وابسته به حداکثر
flank speed
U
حداکثر سرعت
global maximum
U
حداکثر مطلق
high tide
U
حداکثر مد دریا
high tides
U
حداکثر مد دریا
intensity maximum
U
حداکثر شدت
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
full speed
U
حداکثر سرعت
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
payloads
U
حداکثر بار
payload
U
حداکثر بار
full bore
U
حداکثر تلاش
flat out
U
حداکثر سرعت
peaking
U
حداکثر کاکل
peaks
U
حداکثر کاکل
peak
U
حداکثر کاکل
maxvo
U
حداکثر توان هوازی
at full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
maxvo
U
حداکثر اکسیژن مصرفی
full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
sprints
U
با حداکثر سرعت دویدن
maximum gate trigger current
U
جریان احتراق حداکثر
maximum gate trigger voltage
U
ولتاژ احتراق حداکثر
utmost
U
منتهای کوشش حداکثر
maximum wavelength
U
طول موج حداکثر
maximum demand meter
U
حداکثر مقدار سنج
high run
U
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
sprinted
U
با حداکثر سرعت دویدن
sprint
U
با حداکثر سرعت دویدن
maximum direction finding
U
جهت یابی حداکثر
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
maximum flexibility
U
خمش پذیری حداکثر
maximum demand pointer
U
عقربه مصرف حداکثر
maximum temperature
U
درجه حرارت حداکثر
low tide
U
حداکثر جذر دریا
maximum power operation
U
کار با توان حداکثر
maximum power gain
U
تقویت توان حداکثر
maximum permissible voltage
U
ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible load
U
بار مجاز حداکثر
endurance time
U
سرعت حداکثر مداوم
high water
U
حداکثر ارتفاع اب مد دریا
marginal
U
حداکثر نزدیک به انتها
maximum output voltage
U
ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage
U
ولتاژ کار حداکثر
maximum natality
U
حداکثر زاد و ولد
maximum modulating frequency
U
فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
flank speed
U
حداکثر سرعت قایق
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
maximum in power gain
U
تقویت قدرت حداکثر
maximum stock
U
حداکثر موجودی انبار
maximum input frequency
U
فرکانس ورودی حداکثر
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
maximum sound pressure
U
فشار صوت حداکثر
daily flood peak
U
حداکثر سیل روزانه
maximum scattering angle
U
زاویه پراکندگی حداکثر
maximum landing weight
U
حداکثر وزن فرود
maximum light transmission
U
انتقال نور حداکثر
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
maximum load
U
بار گذاری حداکثر
ceiling price
U
حداکثر قیمت قانونی
closed height
U
حداکثر ارتفاع لیفتراک
utility maximization
U
به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
ceiling prices
U
حداکثر قیمت قانونی
angle of repose
U
حداکثر شیب استقرار
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
breaking load
U
حداکثر تحمل بار
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum control current
U
جریان کنترل حداکثر
traffic peak
U
حداکثر عبور و مرور
pron to
U
با حداکثر سرعت ممکن
extreme
U
حداکثر درمنتهی الیه
principle of miximum overlap
U
اصل حداکثر همپوشانی
maximum current rating
U
جریان نامی حداکثر
profit maximization
U
به حداکثر رسانیدن سود
ultimate bearing capacity
U
حداکثر فشار متحمل پی
utmost good faith
U
حداکثر حسن نیت
defferential
U
اختلاف
divided
<adj.>
U
در اختلاف
disputing
U
اختلاف
stour
U
اختلاف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com