Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wed thickness
U
حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
arch span
U
فاصله داخلی پشت بندها
Galilee
U
[هشتی ورودی کلیسا بین نمای داخلی و خارجی رواق]
[معماری]
walley
U
پرش ازلبه داخلی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی لبه خارجی همان پا
middle ear
U
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
protective tariffs
U
تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
outputs
U
حالت کامپیوتر که داده از فضای ذخیره سازی داخلی یا CPU به وسیله خارجی منتقل شود
output
U
حالت کامپیوتر که داده از فضای ذخیره سازی داخلی یا CPU به وسیله خارجی منتقل شود
interventions
U
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention
U
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
port
U
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
minimum range
U
حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
ambiversion
U
شخصی که هم بامور خارجی و هم بامور داخلی توجه دارد
salchow
U
پرش از لبه داخلی یک پا باچرخش کامل درهوا وبرگشت روی لبه خارجی پای دیگر
conflict of lows
U
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
loop step
U
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
boeckl
U
پرش از لبه داخلی اسکیت با5/1 چرخش و بازگشت روی لبه خارجی همان اسکیت
positive externalities
U
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
exterior angle
U
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity
U
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary
U
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
following distance
U
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
incretion
U
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
point blank range
U
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval
U
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
rice
U
دانههای برنج
measles
U
دانههای سرخک
prayer beads
U
دانههای تسبیح
nissl granules
U
دانههای نیسل
storage granules
U
دانههای اندوزش
oaten
U
مرکب از دانههای جو
beads
U
دانههای حاصل ازجوشکاری
granular
U
دارای دانههای ریز
catenary
U
چون دانههای زنجیر
bead
U
دانههای حاصل ازجوشکاری
to pulp coffee beans
U
دانههای قهوه را مغز کن
globular seeds
U
دانههای گوی سان
moniliform
U
مثل دانههای تسبیح
pruinose
U
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
chromogen
U
دانههای رنگی گیاهان
squawked
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense
U
پدافند داخلی پایداری داخلی
squawks
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure
U
ساختمان داخلی سازه داخلی
foreign exchange
U
پول خارجی ارز خارجی
outwork
U
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
thickness
U
ضخامت
diameters
U
ضخامت
diameter
U
ضخامت
strokes
U
1-ضخامت
stroke
U
1-ضخامت
stroked
U
1-ضخامت
third dimension
U
ضخامت
stroking
U
1-ضخامت
superfine
U
دارای دانههای خیلی ریز
beading
U
آراستن لباس با دانههای مروارید
granular snow
U
برف سفت با دانههای درشت
beadings
U
آراستن لباس با دانههای مروارید
aromor thickness
U
ضخامت زره
thickness of a wall
U
ضخامت دیوار
fictitious thickness
U
ضخامت فرضی
thickening
U
افزایش ضخامت
thickness gauge
U
ضخامت سنج
web thickness
U
ضخامت جان
fictitious thickness
U
ضخامت فرضی
spaces
U
فاصله دادن فاصله داشتن
space
U
فاصله دادن فاصله داشتن
haricot
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricots
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
catenate
U
چون دانههای زنجیر مسلسل کردن
coffee mills
U
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
carpet thinckness
U
کلفتی یا ضخامت فرش
g
U
ضخامت قطر سوراخ
wire gauge
U
معیار ضخامت سیم
effective thickness of a wall
U
ضخامت موثر دیوار
pulper
U
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
hominy grits
U
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
alleys
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
blizzards
U
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard
U
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
needle bath
U
شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
granulation
U
شکل و اندازه دانههای خرج نوع حبه باروت
flat bow
U
کمانی که سرتاسر ان دارای یک ضخامت است
wilson
U
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
gauges
U
ضخامت ورق فلزی یاقطر سیم و غیره
gauged
U
ضخامت ورق فلزی یاقطر سیم و غیره
line gauge
U
وسیله اندازه گیری کلفتی خط ضخامت سنجی خط
gauge
U
ضخامت ورق فلزی یاقطر سیم و غیره
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
pebrine
U
یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
hole
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
wire gauge
U
مقیاس اندازه گیری ضخامت سیم یا ورق فلز
close march
U
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
half thickness
U
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
regression rate
U
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
caliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
calliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
stroking
U
یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
stroke
U
یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
stroked
U
یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
strokes
U
یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
minimum
U
حداقل
minim
U
حداقل
minims
U
حداقل
minimum stock level
U
حداقل
minimally
U
حداقل
min
U
حداقل
minimal
U
حداقل
storage
U
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
go no go
U
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
minimizing
U
به حداقل رساندن
minims
U
وابسته به حداقل
minimises
U
به حداقل رساندن
minimising
U
به حداقل رساندن
minimised
U
به حداقل رساندن
troughs
U
حداقل موج
trough
U
حداقل موج
minim
U
وابسته به حداقل
neap tide
U
جذر و مد حداقل اب
minimize
U
به حداقل رساندن
minimized
U
به حداقل رساندن
minimum elevation
U
حداقل درجه
minimization
U
به حداقل رسانیدن
minimum price
U
حداقل قیمت
minimum range
U
حداقل برد
minimum size
U
اندازه حداقل
minimum wage
U
حداقل دستمزد
base wage rate
U
حداقل دستمزد
minimizes
U
به حداقل رساندن
price floor
U
حداقل قیمت
least price
U
حداقل قیمت
least cost
U
حداقل هزینه
relative minimum
U
حداقل نسبی
danger warning level
U
حداقل موجودی
minimum charge
U
حداقل قیمت
bottom price
U
حداقل قیمت
minimum
U
حداقل کمینه
minimum charge
U
حداقل هزینه
global minimum
U
حداقل مطلق
anta
U
[پایه ستون مربعی یا مستطیلی که به وسیله ی افزایش ضخامت در انتهای دیوار شکل داده می شود.]
minimum standard of living
U
حداقل سطح زندگی
least cost combination
U
ترکیب حداقل هزینه
cost minimization
U
حداقل کردن هزینه
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
reduced strenght
U
حداقل استعداد جنگی
thermal resolution
U
حداقل سنجش حرارت
thermal resolution
U
حداقل اختلاف حرارت
least squares estimates
U
براورد حداقل مربعات
minimum subsistence level
U
سطح حداقل معیشت
minimum mortality
U
حداقل مرگ و میر
minimum elevation
U
حداقل ارتفاع لوله
grip length
U
طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
slivers
U
دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج
neap
U
حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
minimum down payment
U
حداقل میزان پیش پرداخت
short term
U
حداقل مدت تنبیه و زندانی
amphiploid
U
دارای حداقل کرموسوم ارثی
ordinary least square method
U
روش حداقل مربعات معمولی
on the deck
U
پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
meantide
U
حداقل جذر و مدهای اب دریا
cut off ratio
U
حداقل نرخ قابل قبول
double amplitude peak value
U
مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی
minimum elevation
U
حداقل درجه مربوط به مانع
pilot line production
U
تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
extremum
U
حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
two stage least squares method
U
روش حداقل مربعات دومرحلهای
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
minimum clearance
U
حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
skeleton crew
U
حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
at least
[no less than]
[not less than]
<adv.>
U
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
quorum
U
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
at a
[the]
minimum
<adv.>
U
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
efficiency point
U
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
granulary
U
دان دان دارای دانههای ریز
alto-rilievo
U
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
error handling
U
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
discrimination
U
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
weighted least square method
U
روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
probit
U
واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
aces
U
رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
perigee
U
نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
limit velocity
U
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
ace
رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
team roping
U
مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
three stage least squares method
U
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com