English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thermal resolution U حداقل اختلاف حرارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thermal resolution U حداقل سنجش حرارت
thermocouple U وسیله اندازه گیری اختلاف درجه حرارت جفت گرمایی
minimim wage law U قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
concentration cell corrosion U نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
exothermic U حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
exothermal U حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
azimuth deviation U اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
thermal stress U ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
pyrolysis U تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت
free air anomaly U اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
difference in northing U اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
minims U حداقل
minimum stock level U حداقل
minim U حداقل
min U حداقل
minimum U حداقل
minimal U حداقل
minimally U حداقل
trough U حداقل موج
minimum charge U حداقل قیمت
troughs U حداقل موج
minimizing U به حداقل رساندن
minimum charge U حداقل هزینه
base wage rate U حداقل دستمزد
relative minimum U حداقل نسبی
minimize U به حداقل رساندن
minims U وابسته به حداقل
minim U وابسته به حداقل
minimising U به حداقل رساندن
minimised U به حداقل رساندن
minimises U به حداقل رساندن
minimizes U به حداقل رساندن
minimized U به حداقل رساندن
bottom price U حداقل قیمت
minimum price U حداقل قیمت
minimum elevation U حداقل درجه
least cost U حداقل هزینه
minimization U به حداقل رسانیدن
danger warning level U حداقل موجودی
global minimum U حداقل مطلق
price floor U حداقل قیمت
least price U حداقل قیمت
minimum U حداقل کمینه
minimum range U حداقل برد
neap tide U جذر و مد حداقل اب
minimum size U اندازه حداقل
minimum wage U حداقل دستمزد
least squares estimates U براورد حداقل مربعات
cost minimization U حداقل کردن هزینه
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum subsistence level U سطح حداقل معیشت
minimum standard of living U حداقل سطح زندگی
minimum elevation U حداقل ارتفاع لوله
minimum mortality U حداقل مرگ و میر
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
least cost combination U ترکیب حداقل هزینه
ordinary least square method U روش حداقل مربعات معمولی
two stage least squares method U روش حداقل مربعات دومرحلهای
on the deck U پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
extremum U حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
pilot line production U تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
double amplitude peak value U مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی
neap U حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
amphiploid U دارای حداقل کرموسوم ارثی
cut off ratio U حداقل نرخ قابل قبول
meantide U حداقل جذر و مدهای اب دریا
minimum down payment U حداقل میزان پیش پرداخت
minimum elevation U حداقل درجه مربوط به مانع
short term U حداقل مدت تنبیه و زندانی
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
minimum clearance U حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
skeleton crew U حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
at a [the] minimum <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
efficiency point U حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
at least [no less than] [not less than] <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
bridges U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
weighted least square method U روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
error handling U به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
discrimination U حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
limit velocity U حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
wed thickness U حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
aces U رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
perigee U نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
pyogenic U حرارت زا
fired U حرارت
heats U حرارت
enthrusiasm U حرارت
heat U حرارت
temperature U حرارت
mettlesome U با حرارت
warmth U حرارت
clammy U بی حرارت
adust U با حرارت
warms U با حرارت
warmest U با حرارت
warmed U با حرارت
warm U با حرارت
ardour U حرارت
fires U حرارت
fire U حرارت
verve U حرارت
temperatures U حرارت
ardor U حرارت
vehemence U حرارت
fervidity U حرارت
hotness U حرارت
fervidness U حرارت
ace رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
team roping U مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
calefactory U حرارت بخش
strenuousness U حرارت و اصرار
steamiest U پر حرارت پر بخار
steamier U پر حرارت پر بخار
heat unit U واحد حرارت
heat economy U اقتصاد حرارت
heat exchange U تبادل حرارت
heat expansion U انبساط حرارت
heat of hydration U حرارت ئیدراسیون
calorimeter U حرارت سنج
calorification U تولید حرارت
heat transfer U انتقال حرارت
fervently U از روی حرارت
energetically U از روی حرارت
transformation of heat U تبادل حرارت
thermometer U حرارت سنج
thermometers U حرارت سنج
impressment U جدیت حرارت
heats U گرما حرارت
central heating U حرارت مرکزی
actinometer U حرارت سنج
impetuosity U تندی حرارت
ardency U شور و حرارت
gradient U افت حرارت
gradients U افت حرارت
zeal U ذوق حرارت
actinometre U حرارت سنج
thermophysics U فیزیک حرارت
heat absorption U جذب حرارت
steamy U پر حرارت پر بخار
enthalpy U حرارت فعال
thermotherapy U حرارت درمانی
low heat cement U سیمان کم حرارت
heat U حرارت دادن
heat U گرما حرارت
temperature U درجه حرارت
thermoregulation U تنظیم حرارت
interchange of heat U تبادل حرارت
initiatives U شوق و حرارت
temperatures U درجه حرارت
expansion heat U حرارت انبساط
initiative U شوق و حرارت
heat conductor U هادی حرارت
heats U حرارت دادن
ginger U تندی حرارت
heat drop U افت حرارت
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
temperature U درجه حرارت دما
low temperature U درجه حرارت پایین
fervidly U از روی حرارت و غیرت
thermostats U نافم درجه حرارت
final temperature U درجه حرارت نهایی
thermostats U تنظیم کننده حرارت
pre heat U حرارت دادن مقدماتی
thermostat U نافم درجه حرارت
intermediate temperature U درجه حرارت متوسط
thermostat U تنظیم کننده حرارت
intermediate temperature U درجه حرارت میانی
ambient temperature U درجه حرارت محیطی
critical temperature U درجه حرارت بحرانی
temperatures U درجه حرارت دما
heat conductivity U قابلیت هدایت حرارت
internal temperature U درجه حرارت داخلی
heat affected zone U منطقه حرارت دیده
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
isothermal U نقاط هم حرارت اب دریا
hyperpyrexia U درجه حرارت بالاتر از صد
operating temperature U درجه حرارت کار
isothermal layer U سطوح هم حرارت اب دریا
forced convection U تبادل حرارت اجباری
ignition temperature U درجه حرارت احتراق
filament temperature U درجه حرارت فیلامان
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
thermoregulator U دستگاه تنظیم حرارت
reducer U کم کننده شعله یا حرارت
preheats U قبلا حرارت دادن
preheated U قبلا حرارت دادن
Fahrenheit U درجه حرارت فارنهایت
enthusiasm U هواخواهی با حرارت شوروذوق
preheat U قبلا حرارت دادن
thermostable U باثبات در اثر حرارت
heatedly U از روی هیجان یا حرارت
thermoregulatory U وابسته تنظیم حرارت
thermolysis U تحلیل حرارت بدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com