Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
not have a bean
<idiom>
U
حتی یک شاهی هم پول نداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kingship
U
شاهی
penny
U
شاهی
pennies
U
شاهی
kinghood
U
شاهی
regality
U
شاهی
king ship
U
شاهی
cress
U
شاهی
watercress
U
شاهی ابی
to king it
U
شاهی کردن
tropaeolum
U
شاهی ابی
unking
U
شاهی انداختن
water cress
U
شاهی اتی
thrones
U
تخت شاهی
throne
U
تخت شاهی
paterfamilias
U
سیستم پدر شاهی
garden cress
U
تره تیزک شاهی
monarchical
U
هواداری نظام شاهی
watercress
U
اب تره رنگ شاهی ابی
wanted
U
نداشتن
lacks
U
نداشتن
want
U
نداشتن
lacked
U
نداشتن
lackvt
U
نداشتن
lack
U
نداشتن
to be at a loss for an answer
U
پاسخی نداشتن
stone-broke
<idiom>
U
آه دربساط نداشتن
To know no bounds.
U
حد وحصر نداشتن
to sit out
U
شرکت نداشتن در
to be in the wrong
U
حق نداشتن زورگفتن
freedom from evil record
U
نداشتن پیشینه بد
sit out
U
شرکت نداشتن در
powerlessly
U
با نداشتن نیرو
dislikes
U
دوست نداشتن
disliked
U
دوست نداشتن
misses
U
نداشتن فاقدبودن
disliking
U
دوست نداشتن
disinterest
U
علاقه نداشتن
miss
U
نداشتن فاقدبودن
missed
U
نداشتن فاقدبودن
dislike
U
دوست نداشتن
errorless
U
نداشتن خطا
clean record
U
نداشتن پیشینه بد
distrusting
U
سوء فن اعتماد نداشتن
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
make no bones about something
<idiom>
U
هیچ رازی نداشتن
distrusted
U
سوء فن اعتماد نداشتن
To be between the devil and the deep blue sea.
U
راه پس وپیش نداشتن
distrust
U
سوء فن اعتماد نداشتن
diffidently
U
با نداشتن اعتماد بخود
distrusts
U
سوء فن اعتماد نداشتن
out of favor with someone
<idiom>
U
حسن نیت نداشتن
out of step
<idiom>
U
هم آهنگ وتوازن نداشتن
wanted
U
نیازمند بودن به نداشتن
to paddle one's own canoe
U
کار بکسی نداشتن
intestacy
U
نداشتن وصیت نامه
inefficiently
U
با نداشتن قابلیت بیفایده
thriftessness
U
نداشتن عقل معاش
inapprehension
U
نداشتن بیم یا نگرانی
want
U
نیازمند بودن به نداشتن
disconnection
U
قطع نداشتن رابطه
not have two pennies to rub together
<idiom>
U
دیناری در بساط نداشتن
not have a penny to one's name
<idiom>
U
آهی در بساط نداشتن
to foel
U
حال درستی نداشتن
to get the key of the street
U
جای شب ماندن نداشتن
to not feel hungry
[to not like having anything]
U
اصلا اشتها نداشتن
to make no doubt
U
مطمئن بودن شک نداشتن
inertness
U
نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
to dislike somebody
[something]
U
دوست نداشتن کسی
[چیزی]
out of tune
<idiom>
U
باهم خوب وسازش نداشتن
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
forlackof shoes
U
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
(can't) stand
<idiom>
U
تحمل نکردن،دوست نداشتن
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
lose
U
نداشتن چیزی دیگر پس از این
loses
U
نداشتن چیزی دیگر پس از این
strapped for cash
<idiom>
U
هیچ پولی دربساط نداشتن
in the dark
<idiom>
U
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
Nothing to declare
U
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
to knock about
U
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
to have no prospects
U
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
caught short
<idiom>
U
پول کافی برای پرداخت نداشتن
have half a mind
<idiom>
U
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
You've got me stumped.
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
Beats me!
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
to be a dead duck
U
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
You've got me there!
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
byes
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
walkovers
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com