English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
space condition U حالت فاصله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
relaxation time U فاصله زمانی بین از بین بردن اشفتگی و برقراری حالت تعادل
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
space U فاصله دادن فاصله داشتن
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
intermittence U فاصله
intermezzo U فاصله
clearance U فاصله
gap U فاصله
length U فاصله
space U جا فاصله
spaces U جا فاصله
hiatus U فاصله
spaces U فاصله
head space U فاصله سر
per saltum U بی فاصله
lengths U فاصله
blankest U فاصله
space U فاصله
blank U فاصله
gaps U فاصله
spacing U فاصله
equidistant U هم فاصله
interregnums U فاصله
unremittingly U بی فاصله
interregnum U فاصله
interregna U فاصله
discontinuance U فاصله
ranged U فاصله
ranges U فاصله
blank character U فاصله
interval U فاصله
space bar U فاصله زن
single space U تک فاصله تو هم
en dash U خط فاصله ان
em dash U خط فاصله ام
distances U فاصله
distance U فاصله
range U فاصله
diastema U فاصله
tele U فاصله
keyspace U فاصله کلیدی
space bar U فاصله گذار
line to line spacing U فاصله سطور
space condition U شرط فاصله
stadimeter U فاصله یاب
vertical interval U فاصله عمودی
interval U فاصله زمانی
interval U فاصله تاکتیکی
intervalometer U فاصله سنج
spacing bias U پیشقدر فاصله
magnet gap U فاصله هوایی
deflationary gap U فاصله تنزلی
light gap U فاصله روشنایی
diatessaron U فاصله یک چهارم
interludes U بادخور فاصله
interlude U بادخور فاصله
light gap U فاصله نور
interim U فیمابین فاصله
line spacing U فاصله سطرها
line spacing U فاصله سطر
lattice spacing U فاصله شبکه
removed U فاصله خانوادگی
river U فاصله سفید
white space U فاصله سفید
known distance U فاصله معلوم
rivers U فاصله سفید
line spacing U فاصله خطوط
mode interval U فاصله نما
elongation U فاصله زاویهای
soft carriage return U خط فاصله خالی
distant U فاصله دار
spanning U فاصله معین
spanned U فاصله معین
track pitch U فاصله شیار
span U فاصله معین
tooth gap U فاصله دندانه
time interval U فاصله زمانی
lapsing U فاصله زمانی
lapses U فاصله زمانی
lapse U فاصله زمانی
vacation U فاصله دو اجلاس
vacations U فاصله دو اجلاس
polar distance U فاصله قطبی
terraces spacing U فاصله تراسها
piston clearnce U فاصله پیستون
intermissions U فاصله عود
intermission U فاصله عود
spans U فاصله معین
social distance U فاصله اجتماعی
unspaced practice U تمرین بی فاصله
unit distance U با فاصله واحد
signal distance U فاصله علامتی
sight distance U فاصله دید
shouting distance U فاصله صدا رس
shim U فاصله پرکن
safe distance U فاصله بی خطر
tritone U فاصله سه گام
respite _ U فاصله استراحت
tritone U فاصله سه اهنگ
subinterval U فاصله فرعی
spaced U فاصله دار
range meter U فاصله سنج
normal interval U فاصله معمولی صف
telemeter U فاصله سنج
infighting U نبرد در فاصله کم
ignition gap U فاصله جرقه
head space U فاصله سر تیربار
haul distance U فاصله حمل
hard space U فاصله واصل
angular distance U فاصله زاویهای
frequency spacing U فاصله فرکانس
frequency distance U فاصله فرکانس
focal length U فاصله کانونی
ignition spark gap U فاصله جرقه
spacing U فاصله گذاری
spacing U فاصله بندی
interstice U ترک فاصله
clearance U فاصله باز
period/stretch/lapse of time U فاصله زمان
time period U فاصله زمان
period U فاصله زمان
time span U فاصله زمان
blank character U دخشه فاصله
focal distance U فاصله کانونی
interrupted U فاصله دار
interval U فاصله [ریاضی]
distance meter U فاصله سنج
focussing U فاصله کانونی
focusses U فاصله کانونی
focussed U فاصله کانونی
focuses U فاصله کانونی
focused U فاصله کانونی
focus U فاصله کانونی
leading U فاصله خطوط
fiducial interval U فاصله اطمینان
center distance U فاصله مرکزی
center distance U فاصله ازمرکز
f. distance or length U فاصله کانونی
class interval U فاصله طبقه
close range U فاصله نزدیک
code distance U فاصله رمز
coherence distance U فاصله همدوسی
dutter U فاصله ستونها
confidence interval U فاصله اطمینان
confidence interval U فاصله اعتماد
dead rise U فاصله مرده
input gap U فاصله اولیه
space U جا فاصله مدت
space U فاصله گذاشتن
spaces U فاصله مدت
gulfs U فاصله زدوری
space U فاصله مدت
interspace U فاصله مدت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com