Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dishabille
U
حالت خودمانی و بی رودربایستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
freehearted
U
بی رودربایستی
in a family way
U
بی رودربایستی
without the gloves
U
جدا بی ملاحظه بی رودربایستی
to take off the gloves
U
رودربایستی راکنارگذاشتن بی ملاحظه گفتگوکردن
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
unihibit
U
خودمانی
familiar
U
خودمانی
intimate
U
خودمانی
intimates
U
خودمانی
intimated
U
خودمانی
hail fellow
U
خودمانی
intimating
U
خودمانی
throwaway
U
خودمانی
homey
U
خودمانی
pally
U
خودمانی
pillow talk
U
صحبت خودمانی
hobnob
U
دوستانه خودمانی
insider
U
خودی خودمانی
hypocoristic
U
تصغیری و خودمانی
hobnobbed
U
دوستانه خودمانی
hobnobbing
U
دوستانه خودمانی
natters
U
حرف خودمانی
nicknaming
U
نام خودمانی
nicknames
U
نام خودمانی
nicknamed
U
نام خودمانی
nickname
U
نام خودمانی
nattering
U
حرف خودمانی
insiders
U
خودی خودمانی
nattered
U
حرف خودمانی
natter
U
حرف خودمانی
hobnobs
U
دوستانه خودمانی
sportswear
U
لباس خودمانی
tamer
U
بیمزه خودمانی
folksy
U
دوستانه خودمانی
tames
U
بیمزه خودمانی
homely
U
خودمانی وصمیمانه
tamest
U
بیمزه خودمانی
taming
U
بیمزه خودمانی
klatsch
U
اجتماع خودمانی
klatch
U
اجتماع خودمانی
familial
U
خویشاوندی خودمانی
coze
U
صحبت خودمانی
tamed
U
بیمزه خودمانی
tame
U
بیمزه خودمانی
familiarizing
U
خودمانی کردن
familiarised
U
خودمانی کردن
familiarises
U
خودمانی کردن
familiarising
U
خودمانی کردن
nicknack
U
نام خودمانی
familiarize
U
خودمانی کردن
familiarized
U
خودمانی کردن
familiarizes
U
خودمانی کردن
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
hypocorism
U
لقب خودمانی وبشروخی
unihibited
U
بی قید وبند خودمانی
His manners are free and easy.
U
خیلی خودمانی است
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
hypocorism
U
اصطلاح یا کلمه خودمانی وتصغیری
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
U
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
predicament
U
حالت
case
U
حالت
cases
U
حالت
queasiness
U
حالت قی
pyreticosis
U
حالت تب
line condition
U
حالت خط
if
U
حالت
self
U
حالت
makes
U
حالت
glass eyed
U
بی حالت
make
U
حالت
posture
U
حالت
feverishness
U
حالت تب
febricity
U
حالت تب
predicaments
U
حالت
ill conditioned
U
بد حالت
posturing
U
حالت
fettle
U
حالت
temper
U
حالت
tempered
U
حالت
estate
U
حالت
estates
U
حالت
postures
U
حالت
postured
U
حالت
idiocrasy
U
حالت
tempers
U
حالت
attitudes
U
حالت
state
U
حالت
stating
U
حالت
unexpressive
U
بی حالت
phases
U
حالت
phased
U
حالت
phase
U
حالت
status
U
حالت
stated
U
حالت
mood
U
حالت
states
U
حالت
state-
U
حالت
expression
U
حالت
temperament
U
حالت
stance
U
حالت
situation
U
حالت
stances
U
حالت
grain
U
حالت
situations
U
حالت
attitude
U
حالت
disposition
U
حالت
condition
U
حالت
temperaments
U
حالت
expressions
U
حالت
moods
U
حالت
manner
U
حالت
idiocrasy
U
حالت مخصوص
humanness
U
حالت انسانیت
heat proof quality
U
حالت نسوزی
hang over
U
حالت خماری
i.c.
U
حالت اولیه
grittiness
U
حالت شنی
ground state
U
حالت پایه
iciness
U
حالت یخی
defensive
U
حالت تدافع
crudely
U
در حالت خامی
idle position
U
حالت سکون
ignition condition
U
حالت احتراق
glassy state
U
حالت شیشهای
isopiestic
U
حالت فشارمتعادل
jussive
U
حالت امری
kashrut
U
حالت جواز
kashruth
U
حالت جواز
nervousness
U
حالت عصبانی
resilience
U
حالت ارتجاعی
fluidity
U
حالت مایعی
domesticity
U
حالت اهلی
insert mode
U
حالت درج
input mode
U
حالت ورودی
deadness
U
حالت مرده
in a state of depression
U
در حالت افسردگی
in form
U
خوش حالت
inactive status
U
حالت انتساب
incipience
U
حالت نخستین
defensively
U
حالت دفاعی
defensively
U
با حالت تدافع
incipincy
U
حالت نخستین
initial state
U
حالت اغازی
possessives
U
حالت اضافه
corresponding state
U
حالت متنافر
eigenstate
U
حالت انرژی
circumstantiality
U
حالت وکیفیت
circuit opening
U
حالت مدارباز
childishness
U
حالت بچگی
chararcter mode
U
حالت دخشهای
burst mode
U
حالت پیوسته
borderline state
U
حالت مرزی
balminess
U
حالت مرهمی
energy state
U
حالت انرژی
equation of state
U
معادله حالت
equilibrium state
U
حالت تعادل
erectness
U
حالت عمودی
eburnation
U
حالت عاجی
drowsihead
U
حالت نیمخواب
drive state
U
حالت سائقی
counterpoise
U
حالت تعادل
creaminess
U
حالت سرشیری
conversational mode
U
حالت محاورهای
deliverable state
U
در حالت تحویل
deplorble condltion
U
حالت زار
milkiness
U
حالت شیری
doubtfulness
U
حالت تردید
doughiness
U
حالت خمیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com