Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
free wheeling
U
حالت خلاصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
escaped
U
خلاصی
escapes
U
خلاصی
escaping
U
خلاصی
quietus
U
خلاصی
free wheeling
U
خلاصی
extrication
U
خلاصی
escape
U
خلاصی
riddance
U
خلاصی
rescuing
U
رهانیدن خلاصی
plays
U
خلاصی بازی
rescues
U
رهانیدن خلاصی
relief angle
U
زاویه خلاصی
rescued
U
رهانیدن خلاصی
played
U
خلاصی داشتن
rescue
U
رهانیدن خلاصی
plays
U
خلاصی داشتن
playing
U
خلاصی داشتن
played
U
خلاصی بازی
play
U
خلاصی داشتن
play
U
خلاصی بازی
playing
U
خلاصی بازی
quitting
U
رها سازی خلاصی
quit
U
رها سازی خلاصی
extricating
U
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricates
U
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricated
U
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricate
U
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
backlash
U
خلاصی در اثر اتصال شل و یاسائیدگی قطعات در هرمکانیزمی
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
escaping
U
رهایی جستن خلاصی جستن
escape
U
رهایی جستن خلاصی جستن
escapes
U
رهایی جستن خلاصی جستن
escaped
U
رهایی جستن خلاصی جستن
real mode
U
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
temper
U
حالت
mood
U
حالت
expressions
U
حالت
manner
U
حالت
stances
U
حالت
stance
U
حالت
disposition
U
حالت
situation
U
حالت
situations
U
حالت
attitude
U
حالت
attitudes
U
حالت
moods
U
حالت
expression
U
حالت
tempered
U
حالت
phase
U
حالت
if
U
حالت
make
U
حالت
makes
U
حالت
idiocrasy
U
حالت
postured
U
حالت
posturing
U
حالت
glass eyed
U
بی حالت
fettle
U
حالت
feverishness
U
حالت تب
ill conditioned
U
بد حالت
estates
U
حالت
predicaments
U
حالت
tempers
U
حالت
phases
U
حالت
estate
U
حالت
phased
U
حالت
queasiness
U
حالت قی
pyreticosis
U
حالت تب
line condition
U
حالت خط
case
U
حالت
cases
U
حالت
self
U
حالت
posture
U
حالت
predicament
U
حالت
febricity
U
حالت تب
stated
U
حالت
state
U
حالت
temperaments
U
حالت
temperament
U
حالت
status
U
حالت
stating
U
حالت
state-
U
حالت
unexpressive
U
بی حالت
states
U
حالت
postures
U
حالت
condition
U
حالت
grain
U
حالت
in a state of depression
U
در حالت افسردگی
erectness
U
حالت عمودی
exceptional case
U
حالت استثنایی
incipience
U
حالت نخستین
excited state
U
حالت برانگیخته
expressive eyes
U
چشمان با حالت
facial expression
U
حالت چهره
febile
U
دارای حالت تب
equilibrium state
U
حالت تعادل
inactive status
U
حالت انتساب
equation of state
U
معادله حالت
downiness
U
حالت کرکی
drinking bout
U
حالت مستی
doubtfulness
U
حالت تردید
drive state
U
حالت سائقی
drowsihead
U
حالت نیمخواب
eburnation
U
حالت عاجی
eigenstate
U
حالت انرژی
in form
U
خوش حالت
energy state
U
حالت انرژی
doughiness
U
حالت خمیری
feminineness
U
حالت زنانه
goutiness
U
حالت نقرسی
grittiness
U
حالت شنی
iciness
U
حالت یخی
i.c.
U
حالت اولیه
humanness
U
حالت انسانیت
heat proof quality
U
حالت نسوزی
hang over
U
حالت خماری
vitreus state
U
حالت شیشهای
glassy state
U
حالت شیشهای
gas phase
U
حالت گازی
feminity
U
حالت زنانه
ignition condition
U
حالت احتراق
final state
U
حالت پایانی
idle position
U
حالت سکون
averaged
U
در حالت کلی
on average
[on av.]
U
در حالت کلی
fugitiveness
U
حالت شخص
idiocrasy
U
حالت مخصوص
ground state
U
حالت پایه
dative
U
حالت برایی
defensive
U
حالت تدافع
genitive
U
حالت اضافه
worst-case scenario
U
بدترین حالت
worst case scenario
U
بدترین حالت
sulkily
U
با حالت قهر
accusative
U
حالت مفعولی
accidentalness
U
حالت اتفاقی
acedia
U
حالت خ-لسه
defensively
U
حالت دفاعی
defensively
U
با حالت تدافع
spasticity
U
حالت تشنج
thirstily
U
با حالت تشنگی
possessive
U
حالت اضافه
Lucky you!
<idiom>
U
خوش به حالت!
possessives
U
حالت اضافه
domesticity
U
حالت اهلی
fluidity
U
حالت مایعی
resilience
U
حالت ارتجاعی
crudely
U
در حالت خامی
marshiness
U
حالت مردابی
nervousness
U
حالت عصبانی
adrenergic reponse state
U
حالت پر ادرنالینی
affectedly
U
با حالت بخودگرفته
affectivity
U
حالت عاطفی
circuit opening
U
حالت مدارباز
circumstantiality
U
حالت وکیفیت
colloidal state
U
حالت کلوییدی
command mode
U
حالت فرماندهی
conjugality
U
حالت زناشویی
continuum state
U
حالت پیوستار
conversational mode
U
حالت محاورهای
corresponding state
U
حالت متنافر
counterpoise
U
حالت تعادل
creaminess
U
حالت سرشیری
deadness
U
حالت مرده
deliverable state
U
در حالت تحویل
deplorble condltion
U
حالت زار
childishness
U
حالت بچگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com