English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
foreignize U حالت بیگانه دادن یایافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
ablegate U مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
foreignism U رسم بیگانه بیگانه پرستی
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
individualized U حالت ویژه دادن
individualize U حالت ویژه دادن
individualizes U حالت ویژه دادن
individualising U حالت ویژه دادن
individualizing U حالت ویژه دادن
individualised U حالت ویژه دادن
individualises U حالت ویژه دادن
to set U جای دادن [در حالت ایستاده]
cold form U در حالت سرد شکل دادن
nauseates U حالت تهوع دست دادن
nauseated U حالت تهوع دست دادن
nauseate U حالت تهوع دست دادن
numeric U حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
de scramble U سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
cold work U عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
only U بس بیگانه
barbarians U بیگانه
foreigner U بیگانه
foreigners U بیگانه
alien U بیگانه
oversea U بیگانه
aliens U بیگانه
barbarian U بیگانه
strange U بیگانه
outsider U بیگانه
strangest U بیگانه
xenophobe U بیگانه
outsiders U بیگانه
exotic U بیگانه
peregrine U بیگانه
abroad U بیگانه
peregrin or rine U بیگانه
barbarous U بیگانه
stranger U بیگانه
foreign U بیگانه
xenocentrism U بیگانه محوری
xenophobia U بیگانه هراسی
xenophobia U بیگانه ترسی
foreign subjects U اتباع بیگانه
outlandish U بیگانه وار
foreing currency U پول بیگانه
abroad U ممالک بیگانه
foreignism U اصطلاح بیگانه
xenophilism U بیگانه پرستی
xenoplastic U همزیست با بیگانه
phagocytosis U بیگانه خواری
foreignlegion U هنگ بیگانه
estrangements U بیگانه کردن
xenophobe U دشمن بیگانه
overseas U کشورهای بیگانه
loanword U واژه بیگانه
xenophile U بیگانه دوست
stranger U بیگانه کردن
xenophile U بیگانه پرست
xenophobe U بیگانه ترس
holozoic U بیگانه خوار
xenophilous U بیگانه پرست
estrangement U بیگانه کردن
xenoglossophilia U عشق به زبانهای بیگانه
xenoglossophobia U هراس از زبانهای بیگانه
foreignize U بیگانه کردن یاشدن
strangers U بطور غریب یا بیگانه
strangely U بطور غریب یا بیگانه
foreign value system U نظام ارزشی بیگانه
currency U ارز پول بیگانه
non-resident alien [NRA] U بیگانه غیر مقیم
estrange U بیگانه کردن دورکردن
he is no linguist U زبان بیگانه نمیداند
macrophage U یاخته بیگانه خواردرشت
publicans U بیگانه صاحب میخانه
barbarize U بیگانه یا وحشی شدن
phagocyte U سلول بیگانه خوار
overseas agent U نماینده درکشور بیگانه
publican U بیگانه صاحب میخانه
currencies U ارز پول بیگانه
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
invasive exotic U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
alien species U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive species U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
gringos U بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
neophyte U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
gringo U بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
phagotroph U ریزه پرواره بیگانه خوار
exotic U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
the a.of boreign words U اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
disunite U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
phagocytize U در اثر بیگانه خواری تحلیل رفتن
disunited U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunites U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
tramontane U واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
disuniting U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
barbarize U با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
alienability U قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
enclaves U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclave U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
exclave U ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
enclave U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
short haul U کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short-haul U کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
enclaves U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
haulage U پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
foreign attachment U توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
averted U بیزار کردن بیگانه کردن
alienate U بیگانه کردن منحرف کردن
averts U بیزار کردن بیگانه کردن
averting U بیزار کردن بیگانه کردن
xenophile U بیگانه پرست اجنبی پرست
avert U بیزار کردن بیگانه کردن
alienating U بیگانه کردن منحرف کردن
alienates U بیگانه کردن منحرف کردن
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
state- U حالت
stated U حالت
fettle U حالت
states U حالت
state U حالت
status U حالت
predicaments U حالت
predicament U حالت
line condition U حالت خط
mood U حالت
moods U حالت
if U حالت
temper U حالت
tempered U حالت
tempers U حالت
expressions U حالت
expression U حالت
glass eyed U بی حالت
ill conditioned U بد حالت
posture U حالت
condition U حالت
unexpressive U بی حالت
postured U حالت
grain U حالت
postures U حالت
posturing U حالت
idiocrasy U حالت
manner U حالت
phase U حالت
attitudes U حالت
attitude U حالت
phased U حالت
situations U حالت
pyreticosis U حالت تب
situation U حالت
make U حالت
disposition U حالت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com