English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spasticity U حالت بگیر وول کن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
spasmodic U بگیر و ول کن
spasmodically U بگیر و ول کن
venal U پول بگیر
pensioners U مستمری بگیر
stipendiaries U حقوق بگیر
stipendiary U حقوق بگیر
annuitant U مستمری بگیر
salaried U حقوق بگیر
take it easy <idiom> U ساده بگیر
Take hold from that end (side). U از آن سرش بگیر
annuitant U حقوق بگیر
pensioner U مستمری بگیر
subsistent U مدد معاش بگیر
salaried U کارمند حقوق بگیر
snapat the chance U فرصت را در اغوش بگیر
pensionary U حقوق بگیر مزدور
Take thd bull by the horns. <proverb> U گاو را از شاخهایش بگیر .
pensioners U وفیفه خوار مستمری بگیر
reimbursable personnel U پرسنل حقوق بگیر نظامی
large hande a U دارای دست بگیر گیرنده
pensioner U وفیفه خوار مستمری بگیر
Take this handkerchief and wipe your eyes. U این دستمال را بگیر اشکهایت را پاک کن
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
Bite your tongue ! U لبت را گاز بگیر ( دیگر از این حرفها نزن )
learn to walk before yaou run. <proverb> U قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
predicaments U حالت
attitude U حالت
predicament U حالت
attitudes U حالت
if U حالت
make U حالت
situation U حالت
expression U حالت
expressions U حالت
line condition U حالت خط
estates U حالت
estate U حالت
manner U حالت
disposition U حالت
situations U حالت
febricity U حالت تب
posturing U حالت
ill conditioned U بد حالت
queasiness U حالت قی
case U حالت
fettle U حالت
idiocrasy U حالت
glass eyed U بی حالت
tempered U حالت
temper U حالت
postures U حالت
postured U حالت
feverishness U حالت تب
makes U حالت
self U حالت
cases U حالت
posture U حالت
pyreticosis U حالت تب
tempers U حالت
phased U حالت
state- U حالت
mood U حالت
state U حالت
temperaments U حالت
stating U حالت
phase U حالت
phases U حالت
states U حالت
stated U حالت
temperament U حالت
status U حالت
stance U حالت
unexpressive U بی حالت
condition U حالت
grain U حالت
moods U حالت
stances U حالت
ignition condition U حالت احتراق
idle position U حالت سکون
idiocrasy U حالت مخصوص
genitive U حالت اضافه
defensive U حالت تدافع
inactive status U حالت انتساب
incipincy U حالت نخستین
incipience U حالت نخستین
defensively U حالت دفاعی
amentia U حالت هذیان
in a state of depression U در حالت افسردگی
in form U خوش حالت
initial state U حالت اغازی
kashruth U حالت جواز
lethargically U با حالت سبات
limit state U حالت حدی
domesticity U حالت اهلی
liquid state U حالت مایع
locative U حالت مکانی
logical state U حالت یک منطقی
possessives U حالت اضافه
possessive U حالت اضافه
lucid interval U حالت افاقه
fluidity U حالت مایعی
marshiness U حالت مردابی
defensively U با حالت تدافع
input mode U حالت ورودی
insert mode U حالت درج
linearity U حالت طولی
nervousness U حالت عصبانی
isopiestic U حالت فشارمتعادل
jussive U حالت امری
kashrut U حالت جواز
crudely U در حالت خامی
resilience U حالت ارتجاعی
thirstily U با حالت تشنگی
circumstantiality U حالت وکیفیت
balanced state U حالت متعادل
balanced state U حالت متوازن
balanced state U حالت تعادل
doubtfulness U حالت تردید
automatism U حالت خودکاری
doughiness U حالت خمیری
downiness U حالت کرکی
drinking bout U حالت مستی
atilt U با حالت حمله
drive state U حالت سائقی
drowsihead U حالت نیمخواب
eburnation U حالت عاجی
eigenstate U حالت انرژی
energy state U حالت انرژی
equation of state U معادله حالت
deplorble condltion U حالت زار
deliverable state U در حالت تحویل
circuit opening U حالت مدارباز
colloidal state U حالت کلوییدی
command mode U حالت فرماندهی
conjugality U حالت زناشویی
continuum state U حالت پیوستار
childishness U حالت بچگی
conversational mode U حالت محاورهای
chararcter mode U حالت دخشهای
burst mode U حالت پیوسته
borderline state U حالت مرزی
balminess U حالت مرهمی
corresponding state U حالت متنافر
counterpoise U حالت تعادل
creaminess U حالت سرشیری
deadness U حالت مرده
equilibrium state U حالت تعادل
erectness U حالت عمودی
exceptional case U حالت استثنایی
affectedly U با حالت بخودگرفته
glassy state U حالت شیشهای
vitreus state U حالت شیشهای
adrenergic reponse state U حالت پر ادرنالینی
acedia U حالت خ-لسه
goutiness U حالت نقرسی
grittiness U حالت شنی
ground state U حالت پایه
hang over U حالت خماری
heat proof quality U حالت نسوزی
accidentalness U حالت اتفاقی
humanness U حالت انسانیت
i.c. U حالت اولیه
accusative U حالت مفعولی
iciness U حالت یخی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com