Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stationary state
U
حالت ایستاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
chest roll
U
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
kick turn
U
دور زدن در حالت ایستاده
offhand position
U
حالت ایستاده در تیر اندازی
quasi stationary state
U
شبه حالت ایستاده
to set
U
گذاشتن
[در حالت ایستاده]
to set
U
جای دادن
[در حالت ایستاده]
Other Matches
vertical retort tar
U
قطران کورههای ایستاده قطران قرعهای ایستاده
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
standing
U
ایستاده
static
U
ایستاده
stationary
U
لایتغیر ایستاده
standee
U
شخص ایستاده
stationary wave
U
موج ایستاده
standing start
U
استارت ایستاده
offhand
U
تیراندازی ایستاده
standing wave
U
موج ایستاده
stalled tank
U
تانک ایستاده
on stilts
U
بالا ایستاده بل
he is on his legs
U
بر پا ایستاده است
upright spin
U
چرخش ایستاده
semierect
U
نیمه ایستاده
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
statically
U
در حال ایستاده یا ساکن
erectly
U
بطور ایستاده یا عمودی
stand up
U
روی پا ایستادن ایستاده
stand-up
U
روی پا ایستادن ایستاده
perpendicular
U
ستون وار ایستاده
standup goalie
U
دروازه بانی ایستاده
power form
U
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
corner-post
U
[پایه ایستاده در سنگ نبش]
I was standing at the street corner .
U
درگوشه خیابان ایستاده بودم
step through method
U
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
pointsman
U
عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
witness stand
U
محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
ashlering
U
[مجموعه ای از سنگ های ساختمانی کوتاه و ایستاده]
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
the taxis are on their rank
U
اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
joystick
U
با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joysticks
U
با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
vorticel
U
جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
U
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
vertical sand drainage
U
زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
idiocrasy
U
حالت
phased
U
حالت
predicaments
U
حالت
unexpressive
U
بی حالت
glass eyed
U
بی حالت
predicament
U
حالت
phases
U
حالت
situation
U
حالت
situations
U
حالت
attitude
U
حالت
attitudes
U
حالت
ill conditioned
U
بد حالت
make
U
حالت
stance
U
حالت
stances
U
حالت
feverishness
U
حالت تب
temper
U
حالت
makes
U
حالت
phase
U
حالت
posture
U
حالت
posturing
U
حالت
postured
U
حالت
self
U
حالت
if
U
حالت
moods
U
حالت
tempered
U
حالت
cases
U
حالت
febricity
U
حالت تب
tempers
U
حالت
estate
U
حالت
mood
U
حالت
estates
U
حالت
fettle
U
حالت
postures
U
حالت
temperaments
U
حالت
temperament
U
حالت
states
U
حالت
stating
U
حالت
line condition
U
حالت خط
pyreticosis
U
حالت تب
status
U
حالت
state-
U
حالت
state
U
حالت
stated
U
حالت
expression
U
حالت
manner
U
حالت
queasiness
U
حالت قی
expressions
U
حالت
condition
U
حالت
case
U
حالت
disposition
U
حالت
grain
U
حالت
steady state
U
حالت پایا
orthogonality
U
حالت عمودی
affectedly
U
با حالت بخودگرفته
chararcter mode
U
حالت دخشهای
periodicity
U
حالت تناوبی
of a good d.
U
خوش حالت
quantum state
U
ویژه حالت
childishness
U
حالت بچگی
affectivity
U
حالت عاطفی
steady state
U
حالت دائمی
steady state
U
حالت ثابت
defensively
U
با حالت تدافع
amentia
U
حالت هذیان
pyreticosis
U
حالت حمائی
pastiness
U
حالت خمیری
balanced state
U
حالت متوازن
balanced state
U
حالت تعادل
arborescence
U
حالت شاخهای
atilt
U
با حالت حمله
paramnesia
U
حالت فراموشی
state of equilibrium
U
حالت تعادل
state vector
U
بردار حالت
queasily
U
با حالت تهوع
oxidation number
U
حالت اکسایش
answer mode
U
حالت پاسخ
answer mode
U
حالت جواب
borderline state
U
حالت مرزی
state of siege
U
حالت محاصره
state of stress
U
حالت تنش
antisepsis
U
حالت ضد عفونی
state of war
U
حالت مخاصمه
balminess
U
حالت مرهمی
balanced state
U
حالت متعادل
burst mode
U
حالت پیوسته
oxidation state
U
حالت اکسایش
automatism
U
حالت خودکاری
prone position
U
حالت درازکش
protected mode
U
حالت محفوظ
topicality
U
حالت مناسب
thraw
U
حالت نزع
dative
U
حالت برایی
the vocative case
U
حالت ندا
thirstily
U
با حالت تشنگی
possessive
U
حالت اضافه
possessives
U
حالت اضافه
polyvalency
U
حالت چندفرفیتی
domesticity
U
حالت اهلی
fluidity
U
حالت مایعی
faintly
U
در حالت ضعف
torpidity
U
حالت بیحالی
problem state
U
حالت مسئلهای
normality
U
حالت عادی
translucency
U
حالت زجاجی
translucence
U
حالت زجاجی
individualism
U
حالت انفرادی
spring
U
حالت فنری
springs
U
حالت فنری
vein
U
حالت تمایل
veins
U
حالت تمایل
privileged mode
U
حالت ممتاز
transitivity
U
حالت متعدی
transition state
U
حالت گذار
resilience
U
حالت ارتجاعی
crudely
U
در حالت خامی
sulkily
U
با حالت قهر
accusative
U
حالت مفعولی
supervisor state
U
حالت نظارت
subjectivism
U
حالت نظری
substantiality
U
حالت اساسی
subalternation
U
حالت تبعی
storminess
U
حالت توفانی
perpendicularity
U
حالت عمودی
accidentalness
U
حالت اتفاقی
acedia
U
حالت خ-لسه
genitive
U
حالت اضافه
defensive
U
حالت تدافع
polyvalence
U
حالت چندفرفیتی
plumbness
U
حالت عمودی
pulverulence
U
حالت خاکی
the needle
U
حالت عصبانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com