Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
aquosity
U
حالت ابی یا ابکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
succulence
U
اب داری حالت ابکی
Other Matches
slurry
U
تبدیل به محلول ابکی کردن ابکی
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
watery
U
پر اب ابکی
serous
U
ابکی
washy
U
ابکی
wishy washy
U
ابکی
dilution
U
ابکی
pappy
U
ابکی
wishy-washy
U
ابکی
liquid
U
ابکی
liquids
U
ابکی
soupy
U
ابکی
semifluid
U
نیمه ابکی
thinners
U
رقیق و ابکی
thinned
U
رقیق و ابکی
thin
U
رقیق و ابکی
weakish
U
چیز ابکی
liquid
U
چیز ابکی
liquids
U
چیز ابکی
serosity
U
ابکی بودن
thinnest
U
رقیق و ابکی
to wash down
U
ابکی کردن
diluting
U
ابکی کردن
diluted
U
ابکی کردن
dilute
U
ابکی کردن
dilutes
U
ابکی کردن
slurry
U
ماده ابکی
slipslop
U
خوراک ابکی
thins
U
رقیق و ابکی
washiness
U
ابکی بودن
slush
U
برف ابکی
slops
U
خوراک ابکی
wateriness
U
ابکی بودن
waterish
U
چیز ابکی
serous membrane
U
شامه ابکی
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
wish wash
U
مشروب ابکی اب زیپو
small ale
U
ابجو ابکی وارزان
plasm
U
پلاسما قسمت ابکی خون
plasma
U
پلاسما قسمت ابکی خون
proteinase
U
انزیمهای ابکی کننده پروتئین
potions
U
دارو یا زهر ابکی شربت عشق
potion
U
دارو یا زهر ابکی شربت عشق
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
kefir
U
کفیر:یکجورخوراک ابکی وکفدارکه مانندماست است ودرقفقاز....میخورانند
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
U
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
attitudes
U
حالت
febricity
U
حالت تب
expressions
U
حالت
expression
U
حالت
line condition
U
حالت خط
manner
U
حالت
disposition
U
حالت
estates
U
حالت
situations
U
حالت
attitude
U
حالت
situation
U
حالت
estate
U
حالت
tempers
U
حالت
posturing
U
حالت
glass eyed
U
بی حالت
posture
U
حالت
fettle
U
حالت
queasiness
U
حالت قی
pyreticosis
U
حالت تب
idiocrasy
U
حالت
self
U
حالت
postured
U
حالت
tempered
U
حالت
ill conditioned
U
بد حالت
if
U
حالت
make
U
حالت
feverishness
U
حالت تب
makes
U
حالت
temper
U
حالت
predicaments
U
حالت
predicament
U
حالت
case
U
حالت
postures
U
حالت
moods
U
حالت
states
U
حالت
temperaments
U
حالت
unexpressive
U
بی حالت
phases
U
حالت
phased
U
حالت
phase
U
حالت
stated
U
حالت
state-
U
حالت
mood
U
حالت
state
U
حالت
temperament
U
حالت
stance
U
حالت
cases
U
حالت
condition
U
حالت
grain
U
حالت
stances
U
حالت
status
U
حالت
stating
U
حالت
idiocrasy
U
حالت مخصوص
idle position
U
حالت سکون
humanness
U
حالت انسانیت
defensive
U
حالت تدافع
i.c.
U
حالت اولیه
iciness
U
حالت یخی
accusative
U
حالت مفعولی
genitive
U
حالت اضافه
sulkily
U
با حالت قهر
fluidity
U
حالت مایعی
nervousness
U
حالت عصبانی
insert mode
U
حالت درج
isopiestic
U
حالت فشارمتعادل
jussive
U
حالت امری
kashrut
U
حالت جواز
domesticity
U
حالت اهلی
kashruth
U
حالت جواز
possessives
U
حالت اضافه
lethargically
U
با حالت سبات
possessive
U
حالت اضافه
limit state
U
حالت حدی
thirstily
U
با حالت تشنگی
input mode
U
حالت ورودی
resilience
U
حالت ارتجاعی
ignition condition
U
حالت احتراق
defensively
U
حالت دفاعی
in a state of depression
U
در حالت افسردگی
in form
U
خوش حالت
inactive status
U
حالت انتساب
incipience
U
حالت نخستین
incipincy
U
حالت نخستین
initial state
U
حالت اغازی
defensively
U
با حالت تدافع
crudely
U
در حالت خامی
liquid state
U
حالت مایع
linearity
U
حالت طولی
heat proof quality
U
حالت نسوزی
conversational mode
U
حالت محاورهای
mode indicator
U
نشانگر حالت
doubtfulness
U
حالت تردید
doughiness
U
حالت خمیری
downiness
U
حالت کرکی
drinking bout
U
حالت مستی
drive state
U
حالت سائقی
drowsihead
U
حالت نیمخواب
balanced state
U
حالت متعادل
eburnation
U
حالت عاجی
eigenstate
U
حالت انرژی
energy state
U
حالت انرژی
equation of state
U
معادله حالت
equilibrium state
U
حالت تعادل
borderline state
U
حالت مرزی
burst mode
U
حالت پیوسته
corresponding state
U
حالت متنافر
continuum state
U
حالت پیوستار
counterpoise
U
حالت تعادل
conjugality
U
حالت زناشویی
creaminess
U
حالت سرشیری
deadness
U
حالت مرده
command mode
U
حالت فرماندهی
deliverable state
U
در حالت تحویل
colloidal state
U
حالت کلوییدی
circumstantiality
U
حالت وکیفیت
circuit opening
U
حالت مدارباز
childishness
U
حالت بچگی
chararcter mode
U
حالت دخشهای
deplorble condltion
U
حالت زار
erectness
U
حالت عمودی
exceptional case
U
حالت استثنایی
excited state
U
حالت برانگیخته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com