English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
inseparable cost U حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
Other Matches
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
program cost U مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
f.o.b U قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
disbursements U مخارج
expenses U مخارج
spending U مخارج
expenditures U مخارج
outlays U مخارج
outgoing U مخارج
aggregate expenditures U مخارج کل
incidental expenses U مخارج اتفاقی
national expenditures U مخارج ملی
tax expenditures U مخارج مالیاتی
actual expenses U مخارج واقعی
municipal spending U مخارج شهرداری
national spending U مخارج ملی
expenditure U مخارج صرف
public expenditures U مخارج عمومی
reasonable scale U مخارج متعارفه
military expenditure U مخارج نظامی
military spending U مخارج نظامی
budget expenditures U مخارج بودجه
superstitious uses U مخارج خرافاتی
foot U پرداختن مخارج
freight charges U مخارج حمل
capital expenditure U مخارج سرمایهای
expenditure approach U روش مخارج
rate of spending U میزان مخارج
rate of spending U نرخ مخارج
estimate of costs U تخمین مخارج
postage U مخارج پستی
holding costs U مخارج نگهداری
social outlays U مخارج اجتماعی
portage U مخارج باربری
indirect expenses U مخارج غیرمستقیم
management expenses U مخارج مدیریت
licence fee U مخارج پروانه
costs of proceedings U مخارج عدلیه
expense accounts U حساب مخارج
porterage U مخارج باربری
operating cost U مخارج عملیاتی
expense account U حساب مخارج
operating expenses U مخارج عملیاتی
welfare expenditures U مخارج رفاهی
wasteful expenditures U مخارج بیهوده
wage costs U مخارج دستمزد
travelling expenses U مخارج سفر
luxury spending U مخارج تجملی
marginal outlays U مخارج نهائی
management expenses U مخارج اداری
cost estimate U تخمین مخارج
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
free of all charges U بدون هیچگونه مخارج
unfinanced U مخارج پرداخت نشده
overhead U مخارج کلی سرجمع
noncash expenditures U مخارج غیر نقدی
marginal propensity to spend U میل نهائی به مخارج
marginal propensity to expend U میل نهائی به مخارج
deduction of expenses U کسر مخارج [اقتصاد]
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
sumptuary law U قانون تحدید مخارج
cost plus contracts U قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
support a family U متکفل مخارج خانوادهای بودن
all the expenses fell on him U تمام مخارج به گردن اوافتاد
time cost curve U منحنی مخارج برحسب زمان
You need spare no expense . U نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
To cut down expenses . U خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
self support U اتکاء بخود تکفل مخارج خود
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
postpaid U پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
bareboat charter U ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
margin land U حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
buyer's over U حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
potential substitution U حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
distribution cost U هزینه توزیع کالا
unit cost U هزینه هر واحداز کالا
c i f U قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
markup U تفاوت بین هزینه و قیمت کالا
the p of income to expenses U نسبت درامدبه هزینه
benefit cost ratio U نسبت فایده به هزینه
ad valorem duty U حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
proportionality U نسبت بین دو کالا از نظر حجم و مقدار
mark up price inflation U تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
exclusion principle U اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
apportionment U افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
c.i.f. U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را به هزینه خود و باپرداخت حق بیمه لازم در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
trimorph U سه حالتی
inexpressiveness U بی حالتی
trimorphous U سه حالتی
two state U دو حالتی
expressional U حالتی
productions U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
multiphase U چند حالتی
state equation U معادله حالتی
two state algebra U جبر دو حالتی
two state jump U جهش دو حالتی
two state circuit U مدار دو حالتی
dichotomies U دو حالتی دورستگی
dichotomy U دو حالتی دورستگی
degenerates U چند حالتی
degenerated U چند حالتی
degenerate U چند حالتی
degenerating U چند حالتی
two state variable U متغییر دو حالتی
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
trigon U سه حالتی ستاره سه تایی
strike an attitude U حالتی بخود گرفتن
desperateness U حالتی که بیرون ازامیدباشد
to fall into U دچار [حالتی] شدن
to get into U دچار [حالتی] شدن
degeneracy U چند حالتی بودن
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
modular construction U ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
passages U انتقال از حالتی به حالت دیگر
passage U انتقال از حالتی به حالت دیگر
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
emergencies U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
the greenish hue of blue U حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
recognition U و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
merger U حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
mergers U حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
hand inhand poition U رقص در حالتی که بدن هر دورقصنده به یک سمت است
roll reversal U حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
tactical reconnaissance U براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
double adultery U زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
optical U و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند
gold standards U حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
recognition U و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
Hypergraphia U [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
remainder U حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
decompression U تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
gold import point U حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
interlocking directorate U حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
inflationary gap U وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
calyx U طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
limit load U بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
dro U حالتی از رسانه ذخیره سازی که پس از خواندن داده خود را از دست میدهد
Floret [rosette] U [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
PCU U وسیله تبدیل سیگنالهای ورودی و خروجی و دستورات به حالتی که رسانه جانبی بفهمد
interrupting U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
armed peace U حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
interrupts U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
bump U حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
interrupt U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
wrought U ساخته
framed U ساخته
wheel well U محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
kidnapping U در CL به خصوص به حالتی اطلاق میشود که کسی را بدزدند و ازکشور محل اقامتش خارج کنند
prefab U پیش ساخته
manufactured head U سر ساخته شده
pukka U ساخته شده
prefabs U پیش ساخته
paved ford U گدار ساخته
officinal U ساخته واماده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com