Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
merger
U
حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
mergers
U
حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
passage
U
انتقال از حالتی به حالت دیگر
passages
U
انتقال از حالتی به حالت دیگر
plene administravit
U
بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
fiscal drag
U
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
financial statement
U
صورت مالی گزارش مالی
wrapt
U
مستغرق
rapt in meditation
U
مستغرق
submerged fall
U
ابشار مستغرق
snow under
U
مستغرق ساختن
submerged intake
U
ابگیر مستغرق
recollects
U
مستغرق شدن در
recollecting
U
مستغرق شدن در
overwhelmed with reflection
U
مستغرق اندیشه
recollected
U
مستغرق شدن در
recollect
U
مستغرق شدن در
overwhelm
U
مستغرق دراندیشه شدن
overwhelms
U
مستغرق دراندیشه شدن
partially drowned jet
U
فوران نیمه مستغرق
overwhelmed
U
مستغرق دراندیشه شدن
sliding sluices
U
دریچه کشویی مستغرق
swamps
U
دچار کردن مستغرق شدن
swamp
U
دچار کردن مستغرق شدن
absorbs
U
تحلیل بردن مستغرق بودن
swamping
U
دچار کردن مستغرق شدن
absorb
U
تحلیل بردن مستغرق بودن
swamped
U
دچار کردن مستغرق شدن
snow under
U
بیش ازحدتوانایی در کاری مستغرق شدن
self forgetful
U
نفس خود را فراموش کرده مستغرق در عالم خارج ازخود
quando acciderint
U
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere
U
موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
expressional
U
حالتی
trimorphous
U
سه حالتی
trimorph
U
سه حالتی
inexpressiveness
U
بی حالتی
two state
U
دو حالتی
dichotomy
U
دو حالتی دورستگی
dichotomies
U
دو حالتی دورستگی
degenerate
U
چند حالتی
degenerated
U
چند حالتی
degenerates
U
چند حالتی
two state jump
U
جهش دو حالتی
two state circuit
U
مدار دو حالتی
multiphase
U
چند حالتی
two state variable
U
متغییر دو حالتی
state equation
U
معادله حالتی
two state algebra
U
جبر دو حالتی
degenerating
U
چند حالتی
to get into
U
دچار
[حالتی]
شدن
to fall into
U
دچار
[حالتی]
شدن
degeneracy
U
چند حالتی بودن
desperateness
U
حالتی که بیرون ازامیدباشد
trigon
U
سه حالتی ستاره سه تایی
strike an attitude
U
حالتی بخود گرفتن
impasse
U
حالتی که از ان رهایی نباشد
demur
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
the greenish hue of blue
U
حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
emergencies
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
tactical reconnaissance
U
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
roll reversal
U
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
hand inhand poition
U
رقص در حالتی که بدن هر دورقصنده به یک سمت است
recognition
U
و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
optical
U
و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند
double adultery
U
زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
gold standards
U
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
recognition
U
و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
remainder
U
حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
Hypergraphia
U
[حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
tie in sales
U
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
inflationary gap
U
وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
interlocking directorate
U
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
gold import point
U
حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
dro
U
حالتی از رسانه ذخیره سازی که پس از خواندن داده خود را از دست میدهد
margin land
U
حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
Floret
[rosette]
U
[طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
limit load
U
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
calyx
U
طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
decompression
U
تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
bump
U
حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
interrupting
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
armed peace
U
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
PCU
U
وسیله تبدیل سیگنالهای ورودی و خروجی و دستورات به حالتی که رسانه جانبی بفهمد
interrupt
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
kidnapping
U
در CL به خصوص به حالتی اطلاق میشود که کسی را بدزدند و ازکشور محل اقامتش خارج کنند
buyer's over
U
حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
wheel well
U
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
finance
U
مالی
financial
U
مالی
accounting classification
U
کد مالی
monetary
U
مالی
financing
U
مالی
financed
U
مالی
pecuniary
U
مالی
finances
U
مالی
fiscal
U
مالی
cards
U
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
endless knots
U
طرح گره بدون انتها
[که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
cloud design
U
طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
card
U
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
final set
U
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
financial feasibility
U
امکان مالی
financial period
U
دوره مالی
financial intermediary
U
واسطه مالی
financial inventory
U
ذخایر مالی
illinition
U
روغن مالی
financial affairs
U
امور مالی
financial adviser
U
مشاور مالی
in low water
U
در تنگی مالی
embrocation
U
روغن مالی
financial management
U
مدیریت مالی
committee of ways and means
U
کمیسیون مالی
financial circles
U
محافل مالی
financial centers
U
مراکز مالی
financial data
U
اطلاعات مالی
pecuniary penalty
U
مجازات مالی
financial assets
U
دارائیهای مالی
financial e.
U
متخصص مالی
financial capital
U
سرمایه مالی
financial budget
U
بودجه مالی
financial bill
U
لایحه مالی
financial assets
U
موجودی مالی
fiscal policy
U
سیاست مالی
finance house
U
موسسه مالی
financial status
U
وضع مالی
embrocations
U
روغن مالی
inunction
U
روغن مالی
felting
U
نمد مالی
non pecuniary
U
غیر مالی
financial secretary
U
مشاور مالی
fiscal control
U
کنترل مالی
funded
U
اعتبار مالی
fiscal control
U
نظارت مالی
judgment debt
U
محکوم به مالی
finance markets
U
بازارهای مالی
finance officer
U
افسر مالی
financial expenses
U
هزینههای مالی
fiscally
U
ازلحاظ مالی
financial plan
U
برنامه مالی
chamberlains
U
نافر مالی
roughcast
U
گل مالی شده
financial policy
U
سیاست مالی
financial position
U
وضعیت مالی
chamberlain
U
نافر مالی
financial crisis
U
بحران مالی
financial ability
U
تمکن مالی
financial relations
U
روابط مالی
fund
U
اعتبار مالی
credit
U
اعتبار مالی
padding
U
لگد مالی
financial market
U
بازار مالی
rough usage
U
دست مالی
mart
U
بازار مالی
anointment
U
پماد مالی
financially
U
از نظر مالی
financier
U
متخصص مالی
taction
U
دست مالی
sustention
U
استعانت مالی
Mali
U
کشور مالی
crediting
U
اعتبار مالی
sparge
U
گل مالی کردن
credits
U
اعتبار مالی
snow job
U
ماست مالی
subsidy
U
کمک مالی
subsidization
U
کمک مالی
unction
U
روغن مالی
subvention
U
کمک مالی
sustentation
U
استعانت مالی
self support
U
استقلال مالی
subsidies
U
کمکهای مالی
capital commitment
U
تعهدات مالی
fiscal years
U
دوره مالی
fiscal years
U
سال مالی
spiel
U
شیره مالی
fiscal
U
سال مالی
financial year
U
سال مالی
credited
U
اعتبار مالی
financial years
U
سال مالی
fiscal year
U
سال مالی
slobbery
U
لجن مالی
fiscal year
U
دوره مالی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com