English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
armed peace U حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mode U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
tactical reconnaissance U براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
finishing schools U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
kidnapping U در CL به خصوص به حالتی اطلاق میشود که کسی را بدزدند و ازکشور محل اقامتش خارج کنند
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
heads up U در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
contingency U عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
contingencies U عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
contingency option program U برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> U کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
to r.someone as a U کسی رابرای سمتی پیشنهادکردن
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
noncompatibility U دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessor U تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessing system U سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> U برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
to i. anyone to a benefice U درامد کلیسایی رابرای کسی برقرارکردن
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
to heave a ship down U کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
heuristic reason U دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
advowee U کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
talent scouts U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talent scout U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
scarpbook U عملکردی که متن و تصاویر رابرای استفاده مکرر درمستندات ذخیره میکندمجموعه مرقع
collision detection U پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
erastianism U سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
multidrop line U پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
MMU U مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
photo offset U چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
contentions U درگیری
engagements U درگیری
contention U درگیری
contretemps U درگیری
involvement U درگیری
engagement U درگیری
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
possibly <adv.> U احتمالی
even tual U احتمالی
conceivably <adv.> U احتمالی
contingencies U احتمالی
probabilistic U احتمالی
contingently <adv.> U احتمالی
eventual U احتمالی
as may be the case <adv.> U احتمالی
probable U احتمالی
contingency U احتمالی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
self involvement U خود- درگیری
rules of engagement U قوانین درگیری
brakes U قطع درگیری
braking U قطع درگیری
engagements U درگیری با دشمن
jaw clutch coupling U درگیری دندانه
engagement U درگیری با دشمن
disengagement U قطع درگیری
braked U قطع درگیری
brake U قطع درگیری
brush with the law <idiom> U درگیری با قانون
probability limits U حدود احتمالی
contender U برنده احتمالی
PE U خطای احتمالی
risked U خطر احتمالی
contingency plan U طرح احتمالی
presumptive U فرضی احتمالی
risk U خطر احتمالی
risking U خطر احتمالی
risks U خطر احتمالی
prospects U مشتری احتمالی
ramifications U تبعات احتمالی
prospecting U مشتری احتمالی
contingent profit U منفعت احتمالی
contingent liability U بدهی احتمالی
prospected U مشتری احتمالی
prospect U مشتری احتمالی
contingent liabilities U بدهیهای احتمالی
probabilism U احتمالی نگری
adventure U خطر احتمالی
probabilistic model U مدل احتمالی
probability cost U بهای احتمالی
acatalepsy U فلسفهء احتمالی
adventures U خطر احتمالی
probabilistic model U الگوی احتمالی
gambling U خطر احتمالی
contenders U برنده احتمالی
probable error U خطای احتمالی
probable error U اشتباه احتمالی
break off position U نقطه قطع درگیری
set to U مشت بازی درگیری
set-to U مشت بازی درگیری
set-tos U مشت بازی درگیری
cease engagement U درگیری را قطع کنید
gear in U درگیری دو چرخ دنده
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
likly U باور کردنی احتمالی
radial probability density U چگالی شعاعی احتمالی
probabilism U انتخاب وجه احتمالی
vertical probable error U اشتباه احتمالی قائم
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
likelier U باور کردنی احتمالی
likeliest U باور کردنی احتمالی
likely U باور کردنی احتمالی
catalytic U ترغیب کننده دشمن به درگیری
coupling U جفت شدگی اتصال درگیری
rules of engagement U روشهای درگیری پدافند هوایی
companding U دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
probable U باور کردنی امر احتمالی
range probable error U اشتباه احتمالی برد توپ
norm point U نقطه احتمالی فرود در پرش
contingent zone of fire U منطقه اتش احتمالی توپخانه
contingencey forces U نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
contingent effects U اثرات احتمالی انفجار هستهای
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
engagement control U کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
cease engagement U درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
inexpressiveness U بی حالتی
two state U دو حالتی
trimorph U سه حالتی
expressional U حالتی
trimorphous U سه حالتی
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
dopes U اطلاعات درباره نتیجه احتمالی مسابقه
dope U اطلاعات درباره نتیجه احتمالی مسابقه
confidence level U احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
contingency retention stock U اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
two state algebra U جبر دو حالتی
two state jump U جهش دو حالتی
two state variable U متغییر دو حالتی
two state circuit U مدار دو حالتی
state equation U معادله حالتی
degenerating U چند حالتی
degenerated U چند حالتی
degenerate U چند حالتی
dichotomy U دو حالتی دورستگی
degenerates U چند حالتی
multiphase U چند حالتی
dichotomies U دو حالتی دورستگی
circular probable error U دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
contingency support stocks U اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
gate U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liner U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
gates U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liners U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
trigon U سه حالتی ستاره سه تایی
to get into U دچار [حالتی] شدن
to fall into U دچار [حالتی] شدن
desperateness U حالتی که بیرون ازامیدباشد
degeneracy U چند حالتی بودن
strike an attitude U حالتی بخود گرفتن
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
fewest U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
few U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
igo U علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
bully U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullied U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullying U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
passages U انتقال از حالتی به حالت دیگر
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
passage U انتقال از حالتی به حالت دیگر
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
heading crossing angle U زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com