English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
My turn! U حالا نوبت منه!
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
Other Matches
intermit U نوبت داشتن نوبت شدن
now U حالا
not yet <adv.> U نه تا حالا
till now U تا حالا
seeing that U حالا که
forth U از حالا
henceforward <adv.> U از حالا به بعد
from now on <adv.> U از حالا به بعد
henceforth <adv.> U از حالا به بعد
even now U حالا حتی
Now I understand! U حالا متوجه شدم!
Now, where should we go to? U حالا به کجا برویم؟
simply <adv.> <idiom> U حالا [اصطلاح روزمره]
just <adv.> <idiom> U حالا [اصطلاح روزمره]
Not to mention the fact that … U حالا بگذریم از اینکه...
Right now . U همین الان ( حالا)
Let us suppose ... U حالا فرض کنیم که ...
It's all over now! U این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
Please turn left now. U لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
just <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
That's (just) the way things are. U موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
simply <adv.> <idiom> U حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
Now I'm back to normal. U حالا به حالت عادی برگشتم.
That's the end of that! U این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
tricked U نوبت
trick U نوبت
tours U نوبت
touring U نوبت
toured U نوبت
tour U نوبت
tricking U نوبت
inning U نوبت
intermittence U نوبت
out of turn U بی نوبت
periodicity U نوبت
reprise U نوبت
tertian fever U نوبت سه به یک
tertian fever U نوبت غب
serves U نوبت
served U نوبت
alternation U نوبت
heats U نوبت
heat U نوبت
turns U نوبت
serve U نوبت
turn U نوبت
Supposing we do not succeedd, then waht? U حالا آمدیم و موفق نشدیم بعدچی؟
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
There has as yet been no confirmation. U تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
So that is what it is ! So I see! U آها پ؟ بگه ! ( حالا تازه می فهمم )
That's just the way it is. U این حالا [دیگه] اینطوری است.
That's (just) the way it [life] goes. U زندگی حالا اینطوریه. [اصطلاح روزمره]
He is like that. U او [مرد] حالا اینطوریه. [چکارش می شه کرد]
Boys will be boys. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
what have you [ gone and] done now! U حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی!
shifts U نوبت تعویض
periods U روزگار نوبت
periodic U نوبت دار
round U نوبت گردکردن
roundest U نوبت گردکردن
shifts U نوبت کار
shift U نوبت کاری
shifts U نوبت کاری
shift U نوبت تعویض
penalty U از کف دادن نوبت
penalties U از کف دادن نوبت
periods U نوبت مرحله
periods U نوبت ایست
period U نوبت مرحله
period U روزگار نوبت
shift U نوبت کار
shifted U نوبت کاری
shifted U نوبت کار
shifted U نوبت تعویض
period U نوبت ایست
every dog has his day <idiom> U آسیاب به نوبت
trick U نوبت نگهبانی
tricked U نوبت نگهبانی
intermittent U نوبت دار
tricking U نوبت نگهبانی
handouts U نوبت بازی
whose turn is it? U نوبت کیست
handout U نوبت بازی
prime shift U نوبت اول
round robin U با گردش نوبت
movement credit U نوبت حرکت
out of turn U خارج از نوبت
round robin U نوبت گردشی
it is my lead U نوبت من است
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
Now I am going to tell you something. U حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
The ball is in your court. <idiom> U حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
Talking of Europe ,please allow me … U حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
Lets suppose the news is true . U حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
Now, of all times! U از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
collocation U نظم نوبت وترتیب
out U نوبت سرویس اسکواش
batters U توپزنی که نوبت اوست
rotas U جدول نوبت خدمت
rota U جدول نوبت خدمت
round U نوبت گرد کردن
batter U توپزنی که نوبت اوست
shift schedule U برنامه نوبت کاری
it is your move U نوبت شما است
roundest U نوبت گرد کردن
says U نوبت حرف زدن
out- U نوبت سرویس اسکواش
say U نوبت حرف زدن
outed U نوبت سرویس اسکواش
first dogwatch U نوبت نگهبانی عصر
every other <idiom> U به نوبت عرض شدن
air register U تنظیم نوبت پرواز
to be one's turn [go] U نوبت [کسی] شدن
on deck U دونده منتظر نوبت
on deck U در انتظار نوبت شنا
We've never had it so good. <idiom> U وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
What have you been up to this time? U حالا دیگر چه کار کردی ؟ [کاری خطا یا فضولی]
Does it have to be today (of all days)? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
strikers U کروکه بازی که نوبت اوست
strikers U بیلیارد بازی که نوبت اوست
striker U بیلیارد بازی که نوبت اوست
bat around U توپ زدن به نوبت در یک ردیف
He jumped the queue. U پرید توی صف ( خارج از نوبت )
every dog has his d. U هرکسی چندروزه نوبت اوست
striker U کروکه بازی که نوبت اوست
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
To jump the queue. U خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
every dog has his day <idiom> <none> U هرکسی پنج روزه نوبت اوست
platoon U بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
platoons U بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
all things come to him who waits <proverb> U بر اثر صبر نوبت ظفر آید
moves U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moved U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
move U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
antiperiodic U جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
first come, first served <idiom> U هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
The party is over! <idiom> U خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
one and nine balls billiard U بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. U در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
to catch out a batsman U گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
threesome U مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesomes U مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
due U از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
wickets U میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
wicket U میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work. U حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
every one fired two rounds U هر کسی دو تیر خالی کرد هر کسی دو نوبت شلیک کرد
duty roster U دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com