English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
out put U حاصل کار قدرت خروجی دستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
motor output U قدرت خروجی موتور
low power microphone U میکروفن با قدرت خروجی کم
amplification U نرخ قدرت سیگنال خروجی به ورودی
payouts U قدرت کار دستگاه
payout U قدرت کار دستگاه
volumes U قدرت دستگاه مخابراتی
volume U قدرت دستگاه مخابراتی
output device U دستگاه خروجی
ergograph U دستگاه سنجش قدرت کارعضلانی
input output device U دستگاه ورودی و خروجی
graphic output device U دستگاه خروجی گرافیکی
inputted U انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
image degradation U کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
input U انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
zymoscope U دستگاه اندازه گیری قدرت تخمیر
I/O device U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
input/output device U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
ink jet printer U دستگاه خروجی که بوسیله پاشیده شدن لایه نازکی ازجوهر چاپ میکند
driver U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drivers U برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
queued U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
inequivalence U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
equivalence U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
non equivalence function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است
NEQ U تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
near letter quality U خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
flip-flopping U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
input output processor U پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
unutilized U بی حاصل
products U حاصل
yielded U حاصل
yields U حاصل
adnate U حاصل
product U حاصل
resulting U حاصل
perquisites U حاصل
outcomes U حاصل
outcome U حاصل
upshot U حاصل
resume U حاصل
resumed U حاصل
resuming U حاصل
unfruitful U بی حاصل
payoffs U حاصل
resulted U حاصل
result U حاصل
yield U حاصل
infertile U بی حاصل
perquisite U حاصل
payoff U حاصل
outgrowth U حاصل
resumes U حاصل
desolate <adj.> U بی حاصل
outgrwth U حاصل
fruitage U حاصل
barren <adj.> U بی حاصل
nonproductive U بی حاصل
deserted <adj.> U بی حاصل
blasted [uninhabitable] <adj.> U بی حاصل
bleak <adj.> U بی حاصل
gleby U حاصل خیز
production U حاصل دادن
throughput U حاصل کار
product U حاصل حاصلضرب
get U حاصل کردن
productions U حاصل دادن
amount U حاصل جمع
feracity U حاصل خیزی
products U حاصل ضرب
products U حاصل حاصلضرب
foodful U حاصل خیز
gets U حاصل کردن
sum U حاصل جمع
afford U حاصل کردن
amount U کل [حاصل جمع]
barren U بی ثمر بی حاصل
steam fog U مه حاصل از بخار اب
fatten U حاصل خیزکردن
nonproductive labor U کار بی حاصل
fattened U حاصل خیزکردن
affords U حاصل کردن
affording U حاصل کردن
heir U ارث بر حاصل
fattens U حاصل خیزکردن
sum U کل [حاصل جمع]
getting U حاصل کردن
sums U حاصل جمع
total U کل [حاصل جمع]
karma U حاصل کردارانسان
to be derived U حاصل شدن
acquire حاصل کردن
afforded U حاصل کردن
redemption yield U حاصل بازخرید
total U حاصل جمع
emblements U حاصل زمین
totaled U حاصل جمع
cabonic U حاصل از کربن
totaling U حاصل جمع
totalled U حاصل جمع
totalling U حاصل جمع
totals U حاصل جمع
yielded U محصول حاصل
earning yield U حاصل عواید
yielder U حاصل دهنده
yield U محصول حاصل
pinguid U حاصل خیز
yields U محصول حاصل
growth U اثر حاصل
growths U اثر حاصل
proceeds U حاصل فروش
paper blockade U محاصره بی حاصل
product U حاصل ضرب
result of the negotiations U حاصل مذاکرات
negotiation outcome U حاصل مذاکرات
feracious U حاصل خیز
productive U مولد پر حاصل
negotiation result U حاصل مذاکرات
partial products U حاصل ضربهای جز
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
input/output U فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
spume U کف آب [کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
lysate U حاصل تجزیه سلولی
sterilized U بی بار یا بی حاصل کردن
sea foam U کف آب [کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
ocean foam U کف آب [کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
sterilize U بی بار یا بی حاصل کردن
acquiring U حاصل کردن اندوختن
partial sum U حاصل جمع جزئی
sterilizes U بی بار یا بی حاصل کردن
go to rack and ruin <idiom> U نتیجه بد حاصل کردن
mould line U خط حاصل از تلاقی دو سطح
deflationary gap U فاصله حاصل از رکود
sterilizing U بی بار یا بی حاصل کردن
bead U دانههای حاصل ازجوشکاری
look in on <idiom> U تماس حاصل کردن
beads U دانههای حاصل ازجوشکاری
sterilising U بی بار یا بی حاصل کردن
sterilises U بی بار یا بی حاصل کردن
earth pressure U فشار حاصل از خاک
phantasm U حاصل خیال ووهم
gains from trade U منافع حاصل از تجارت
capital bonus U سود حاصل از سرمایه
hot shorteness U شکنندگی حاصل از گرما
overcrop U زیاد حاصل برداشتن از
aftercrop U حاصل دوم باره
entrance loss U افت حاصل از اصطکاک
wave pressure U فشار حاصل از موج
come to an agreement U توافق حاصل کردن
sheer U انحراف حاصل کردن
sterilised U بی بار یا بی حاصل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com