Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to pack a jury
U
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pyx jury
U
هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
to opt between alternatives
U
یکی از دو شق را برگزیدن برای برگزیدن یکی از دو شق اختیار داشتن
ortorian
U
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
accentually
U
بدانسان که تکیه صدارانشان دهد
i stated the facts
U
چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
ptolemaic system
U
هئیت بطلیموسی
inspectorates
U
هئیت بازرسان
inspectorate
U
هئیت بازرسان
financial mission
U
هئیت مامورین مالی
corps diplomatique
U
هئیت نمایندگان سیاسی
editorial board
U
هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
venriloquism
U
سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
to interlock levers
U
اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
sorts
U
جورکردن
sorted
U
جورکردن
sort
U
جورکردن
accords
U
: جورکردن
attemper
U
جورکردن
accorded
U
: جورکردن
accord
جورکردن
patches
U
بهم جورکردن
external sort
U
جورکردن خارجی
exchange sort
U
جورکردن معاوضهای
patch
U
بهم جورکردن
ascending sort
U
جورکردن صعودی
probability matching
U
جورکردن احتمالاتی
multipass sort
U
جورکردن چند گذری
lot
U
جورکردن بخش کردن
grades
U
جورکردن باهم امیختن
grade
U
جورکردن باهم امیختن
to have one's pick
U
برگزیدن
opted
U
برگزیدن
opting
U
برگزیدن
opts
U
برگزیدن
to make a choice of
U
برگزیدن
pick over
U
برگزیدن
to f. on
U
برگزیدن
electing
U
برگزیدن
opt
U
برگزیدن
selects
U
برگزیدن
elects
U
برگزیدن
selected
U
برگزیدن
select
U
برگزیدن
elect
U
برگزیدن
elite
U
برگزیدن
excerpts
U
برگزیدن و جداکردن
excerpt
U
برگزیدن و جداکردن
designates
U
تخصیص دادن برگزیدن
designating
U
تخصیص دادن برگزیدن
single
U
جدا کردن برگزیدن
to pick over
U
بازرسی کردن و برگزیدن
stick-in-the-mud
<idiom>
U
گوشه عزلت برگزیدن
designate
U
تخصیص دادن برگزیدن
prefers
U
رجحان دادن برگزیدن
to vote in
U
با اکثریت ارا برگزیدن
to pick out
U
سوا کردن برگزیدن
pick
U
نوک زدن به برگزیدن
put-up
U
متحمل شدن برگزیدن
picks
U
نوک زدن به برگزیدن
prefer
U
رجحان دادن برگزیدن
preferring
U
رجحان دادن برگزیدن
put up
U
متحمل شدن برگزیدن
to pitch upon something
U
چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
to hire
U
برگزیدن برای کار
[استخدام کردن]
insides
U
تو اعضای داخلی
burgomaster
U
اعضای شهرداری
inside
U
تو اعضای داخلی
vitals
U
اعضای حیاتی و موثربدن
the f.
U
اعضای هیئت پزشکی
prosthetics
U
مبحث اعضای مضنوعی
locomotor
U
ابتلاء اعضای حرکتی
locomotory
U
ابتلاء اعضای حرکتی
main structure menbers
U
اعضای اصلی ساختمان
technical staff
U
کارمندان یا اعضای فنی
stiffening members
U
اعضای صلب کننده
royalties
U
اعضای خانواده سلطنتی
cadres
U
اعضای یک سازمان نظامی
cadre
U
اعضای یک سازمان نظامی
senior members
U
اعضای بالارتبه یا ارشد
sensorium
U
مرکز حواس اعضای حس
footwork
U
هماهنگی پا با اعضای دیگر
paraplegia
U
فلج اعضای سافل
royalty
U
اعضای خانواده سلطنتی
quaker meeting
U
انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام
acroesthesia
U
افزایش حساسیت اعضای انتهایی
innards
U
اعضای داخلی حیوان یاانسان
senatorial
U
وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
hypotrophy
U
رشد غیرمتناسب اعضای شعاعی
locomotor
U
دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
senatorian
U
وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
toho
U
اعضای انگشتان نشانه و شست
vitals
U
اعضای اصلی بدن حیوان
petty jury
U
هیئت منصفه
trial jury
U
هیئت منصفه
jury
U
هیئت منصفه
jury
U
هیات منصفه
juries
U
هیات منصفه
juries
U
هیئت منصفه
urogenital
U
وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی
conscript fathere
U
اعضای مجلس سنای روم باستان
jury man
U
عضو هیات منصفه
verdicts
U
رای هیات منصفه
verdicts
U
تصمیم هیات منصفه
foreman
U
سخنگوی هیات منصفه
forewoman
U
سخنگوی هیات منصفه
jurors
U
عضو هیات منصفه
verdict
U
رای هیات منصفه
foremen
U
سخنگوی هیات منصفه
jurors
U
عضو هیئت منصفه
verdict
U
تصمیم هیات منصفه
grand jury
U
هیات منصفه عالی
grand jury
U
هیئت منصفه عالی
assize
U
هیئت قضات یا منصفه
special jury
U
هیئت منصفه مخصوص
grand juries
U
هیات منصفه عالی
member of the jury
U
عضو هیات منصفه
juror
U
عضو هیئت منصفه
grand juries
U
هیئت منصفه عالی
juror
U
عضو هیات منصفه
bionic
U
وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن
bounds
U
محدودیتی که به تعداد اعضای یک آرایه داده میشود
quaker's meeting
U
انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
outriggers
U
اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
verdicts
U
رای هیئت منصفه فتوی
verdict
U
رای هیئت منصفه فتوی
petit jury
U
هیئت منصفه دوازده نفری
challenging a juror
U
جرح عضو هیات منصفه
forelady
U
زن سخنگو ورئیس درهیئت منصفه
catena
U
1-تعداد اعضای یک لیست زنجیری 2-مجموعهای از حروف در یک کلمه
clocks
U
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
backplane
U
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
clock
U
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
pin joint
U
اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
components
U
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component
U
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
matricular
U
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
striking a jury
U
تعیین هیات منصفه با روش حذفی
withdrawing a juror
U
حذف یکی از دوازده عضوهیات منصفه
friendly societies
U
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
friendly society
U
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
struck
U
هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
principal challenger
U
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
embracery
U
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
embraceor
U
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
signals
U
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
churchwarden
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
heterology
U
عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
true bill
U
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
perverse verdict
U
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
panels
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisition
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
panel
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisitions
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
attaint
U
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
union shop
U
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
open verdict
U
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
indicting
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
summary conviction
U
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
indict
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
homology
U
همانندی وتجانس ساختمان اعضای مختلف جانور یاگیاه در اثرمنشعب شدن از یک ریشه یامبدا متجانس
cartel
U
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels
U
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
rider
U
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
riders
U
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
peremptory challenge
U
رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
summing up evidence
U
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
embassies
U
سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
embassy
U
سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
ibi
U
Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
misdirection
U
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
picketings
U
اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
provcation
U
در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
arrest of judgment
U
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com