Total search result: 203 (21 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
chuck U |
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود |
 |
 |
chucked U |
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود |
 |
 |
chucks U |
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
down U |
پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود |
 |
 |
bathometer U |
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود |
 |
 |
fucus U |
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود |
 |
 |
wisha U |
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود |
 |
 |
blacktop U |
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود |
 |
 |
boring tubes U |
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود |
 |
 |
balbriggan U |
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود |
 |
 |
hypodermic syringe U |
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود |
 |
 |
aquaplane U |
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود |
 |
 |
flag stones U |
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود |
 |
 |
gasogene U |
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود |
 |
 |
inoculum U |
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود |
 |
 |
roller bandage U |
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود |
 |
 |
bow compass U |
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود |
 |
 |
windlass U |
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود |
 |
 |
stop bath U |
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود |
 |
 |
poetaster is pejorative word U |
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود |
 |
 |
laniard U |
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود |
 |
 |
windlasses U |
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود |
 |
 |
serinette U |
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود |
 |
 |
dry pack U |
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود |
 |
 |
gluteus U |
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود |
 |
 |
splint U |
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود |
 |
 |
bock U |
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج |
 |
 |
calliper U |
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود |
 |
 |
hundreds and thousands U |
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود |
 |
 |
caliper U |
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود |
 |
 |
land plaster U |
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود |
 |
 |
langrage U |
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود |
 |
 |
langrel U |
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود |
 |
 |
langridge U |
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود |
 |
 |
monochord U |
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود |
 |
 |
vibrator U |
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود |
 |
 |
coffin U |
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود |
 |
 |
leno U |
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود |
 |
 |
bolstered U |
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود |
 |
 |
bolster U |
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود |
 |
 |
vibrators U |
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود |
 |
 |
bolsters U |
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود |
 |
 |
coffins U |
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود |
 |
 |
character U |
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود |
 |
 |
characters U |
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود |
 |
 |
hyphen U |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
 |
 |
opalite U |
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود |
 |
 |
hyphens U |
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره |
 |
 |
amalgams U |
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط |
 |
 |
carbon seal U |
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود |
 |
 |
amalgam U |
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط |
 |
 |
jute U |
کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود |
 |
 |
puncuation U |
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود |
 |
 |
anti blush tinner U |
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود |
 |
 |
acrylic lacquer |
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود |
 |
 |
aluminum wool U |
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود |
 |
 |
apostrophes U |
که درموارد زیر بکار میرود |
 |
 |
apostrophe U |
که درموارد زیر بکار میرود |
 |
 |
studs U |
زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود |
 |
 |
lampron U |
چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود |
 |
 |
lakh U |
سدهزار در شممردن روییه بکار میرود |
 |
 |
fuller's earth U |
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود |
 |
 |
baby siphon U |
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود |
 |
 |
crosse U |
چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود |
 |
 |
bay leaf U |
برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود |
 |
 |
nuggar U |
بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود |
 |
 |
baseboard U |
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود |
 |
 |
aniseed U |
تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود |
 |
 |
property master U |
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود |
 |
 |
propety man U |
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود |
 |
 |
manrope U |
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود |
 |
 |
mashy U |
نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود |
 |
 |
in flagrante delicto U |
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون] |
 |
 |
the smoking gun U |
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون] |
 |
 |
Molotov cocktails U |
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود |
 |
 |
thyratron U |
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود |
 |
 |
Molotov cocktail U |
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود |
 |
 |
kelvin tube U |
لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود |
 |
 |
jelutong U |
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود |
 |
 |
goggles U |
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود |
 |
 |
toluene U |
مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود |
 |
 |
distemper U |
ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود |
 |
 |
drive U |
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی |
 |
 |
drives U |
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی |
 |
 |
Brontide U |
نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.] |
 |
 |
rollpin U |
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود |
 |
 |
nitrobenzene U |
ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود |
 |
 |
hi U |
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود |
 |
 |
cellulose acetate U |
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود |
 |
 |
deep motif U |
نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.] |
 |
 |
game theory U |
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد |
 |
 |
steeve U |
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک |
 |
 |
pitot pressure U |
فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود |
 |
 |
design stress resultant U |
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر |
 |
 |
brooded U |
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی |
 |
 |
broods U |
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی |
 |
 |
brood U |
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی |
 |
 |
feep U |
صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند |
 |
 |
assonance U |
هم صدایی قافیهء وزنی یا صدایی |
 |
 |
text U |
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند |
 |
 |
texts U |
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند |
 |
 |
imshi U |
فروارده نفتی که برای راندن مگس و حشرات دیگربکارمیبرند |
 |
 |
brush back U |
پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن |
 |
 |
drier U |
ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود |
 |
 |
dental floss U |
نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود |
 |
 |
future promissory U |
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند |
 |
 |
froe U |
ابزاری شبیه گوه که برای شکاف تخته والوار بار میرود |
 |
 |
false work U |
تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود |
 |
 |
to wave one's handkerchief U |
دستمال جیب خود را [برای کسی] تکان دادن |
 |
 |
stepper U |
چیزی که برای پله بکار می رود |
 |
 |
software mointor U |
برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود |
 |
 |
object computer U |
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT |
 |
 |
it is of no use to us U |
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد |
 |
 |
pulsatilla U |
شیره شقایق که برای دارو بکار می رود |
 |
 |
polyonymy U |
بکار بردن چند نام برای یک چیز |
 |
 |
white line U |
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود |
 |
 |
polyonging U |
بکار بردن چند نام برای یک چیز |
 |
 |
applied U |
برای هدف معین بکار رفته کاربسته |
 |
 |
boasted U |
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود |
 |
 |
boasts U |
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود |
 |
 |
cullet U |
خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود |
 |
 |
listerine U |
یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند |
 |
 |
boast U |
: خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود |
 |
 |
muller U |
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند |
 |
 |
excipient U |
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند |
 |
 |
court plume U |
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند |
 |
 |
wet blankets U |
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود |
 |
 |
wetting U |
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود |
 |
 |
gibberish U |
اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود |
 |
 |
wet blanket U |
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود |
 |
 |
buff stick U |
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند |
 |
 |
nixie tube U |
یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود |
 |
 |
check sum U |
جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود |
 |
 |
slandering U |
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود |
 |
 |
winching U |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
 |
 |
winch U |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
 |
 |
slanders U |
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود |
 |
 |
nundinal letter U |
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت |
 |
 |
power house building U |
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند |
 |
 |
winched U |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
 |
 |
dipsticks U |
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود |
 |
 |
z 0 U |
یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود |
 |
 |
slandered U |
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود |
 |
 |
additions U |
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود |
 |
 |
winches U |
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل |
 |
 |
decking U |
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند |
 |
 |
slander U |
درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود |
 |
 |
dipstick U |
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود |
 |
 |
addition U |
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود |
 |
 |
junk U |
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود |
 |
 |
law calf U |
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند |
 |
 |
malines U |
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند |
 |
 |
jeweller's putty U |
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند |
 |
 |
vegetable oil U |
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند |
 |
 |
prunella U |
پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است |
 |
 |
putty powder U |
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند |
 |
 |
revenue cutter U |
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود |
 |
 |
linstock U |
چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته |
 |
 |
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U |
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید. |
 |
 |
yoke U |
قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود |
 |
 |
strobe U |
سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود |
 |
 |
cyaniding U |
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود |
 |
 |
gabion U |
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند |
 |
 |
framebuffer U |
یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود |
 |
 |
wags U |
تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن |
 |
 |
wagging U |
تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن |
 |
 |
wagged U |
تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن |
 |
 |
wag U |
تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن |
 |
 |
collator U |
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود |
 |
 |
algol U |
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود |
 |
 |
gpss U |
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود |
 |
 |
diptych U |
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده |
 |
 |
head load control U |
روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود |
 |
 |
reflexes U |
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود |
 |
 |
scripsit U |
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود |
 |
 |
antihistamine U |
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند |
 |
 |
reflex U |
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود |
 |
 |
stair stepping U |
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود |
 |
 |
compressor bleed air U |
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود |
 |
 |
plaiting U |
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.] |
 |
 |
differential spoilers U |
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند |
 |
 |
shakeable U |
تکان دادنی تکان خوردنی |
 |
 |
shakable U |
تکان دادنی تکان خوردنی |
 |
 |
shog U |
تکان خوردن تکان دادن |
 |
 |
shed stick U |
چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.] |
 |
 |
source computer U |
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود |
 |
 |
pl/m U |
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود |
 |
 |
zone bits U |
بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند |
 |
 |
paduasoy U |
پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند |
 |
 |
ebcdic U |
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود |
 |
 |
axle stub U |
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی |
 |
 |
reset key |
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود |
 |
 |
res ipsa loquitur U |
این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد |
 |
 |
mask U |
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود |
 |
 |
masks U |
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود |
 |
 |
joggle U |
تکان تکان خوردن |
 |
 |
jumbling U |
تکان تکان خوردن |
 |
 |
jumbles U |
تکان تکان خوردن |
 |
 |
joggles U |
تکان تکان خوردن |
 |
 |
jumble U |
تکان تکان خوردن |
 |
 |
joggling U |
تکان تکان خوردن |
 |
 |
jumbled U |
تکان تکان خوردن |
 |
 |
joggled U |
تکان تکان خوردن |
 |