Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
fortified church
U
[کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
militarization
U
نظامی کردن
militarize
U
نظامی کردن
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
demilitarization
U
غیر نظامی کردن
militarization
U
نظامی کردن امور
drilling
U
تمرین نظامی کردن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
court martial
U
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
marches
U
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marched
U
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
march
U
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marching
U
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
demilitarized
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarised
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
marched
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to rally scattered troops
U
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
innervate
U
دارای پی کردن
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
nationalizing
U
دارای ملیت کردن
nationalize
U
دارای ملیت کردن
freckle
U
خال دارای کک مک کردن
nationalising
U
دارای ملیت کردن
tooth
U
دارای دندان کردن
gifts
U
دارای استعداد کردن
bodies
U
دارای جسم کردن
body
U
دارای جسم کردن
nationalised
U
دارای ملیت کردن
nationalises
U
دارای ملیت کردن
populating
U
دارای جمعیت کردن
embrasure
U
دارای منفذ کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
populates
U
دارای جمعیت کردن
embrasures
U
دارای منفذ کردن
nationalizes
U
دارای ملیت کردن
personifying
U
دارای شخصیت کردن
personify
U
دارای شخصیت کردن
personifies
U
دارای شخصیت کردن
personified
U
دارای شخصیت کردن
tinkling
U
دارای طنین کردن
tinkles
U
دارای طنین کردن
tinkled
U
دارای طنین کردن
tinkle
U
دارای طنین کردن
zigzagged
U
دارای پیچ و خم کردن
zigzags
U
دارای پیچ و خم کردن
zigzag
U
دارای پیچ و خم کردن
vallum
U
دارای استحکامات کردن
varnishing
U
دارای فاهرخوب کردن
varnishes
U
دارای فاهرخوب کردن
varnished
U
دارای فاهرخوب کردن
varnish
U
دارای فاهرخوب کردن
vitaminize
U
دارای ویتامین کردن
whipstitch
U
دارای مرز کردن
populate
U
دارای جمعیت کردن
zigzagging
U
دارای پیچ و خم کردن
transistorize
U
دارای ترانسیتور کردن
rampart
U
دارای استحکامات کردن
potentialize
U
دارای استعداد کردن
crenellate
U
دارای کنگره کردن
crenelate
U
دارای کنگره کردن
substantivize
U
دارای ماهیت کردن
index
U
:دارای فهرست کردن
fluoridate
U
دارای فلورید کردن
personalize
U
دارای شخصیت کردن
castellate
U
دارای استحکامات کردن
nitrogenize
U
دارای نیتروژن کردن
ensoul
U
دارای روح کردن
indexed
U
:دارای فهرست کردن
indexes
U
:دارای فهرست کردن
hydroxylate
U
دارای هیدروکسیل کردن
insoul
U
دارای روح کردن
hydrogenate
U
دارای هیدروژن کردن
systemize
U
دارای همست کردن
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
bedevils
U
دارای روح شیطانی کردن
bedevilling
U
دارای روح شیطانی کردن
tat
U
دارای حاشیه توری کردن
fulcrum
U
دارای نقطه اتکاء کردن
criss-cross
U
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossed
U
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crosses
U
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossing
U
دارای نقش چلیپایی کردن
panes
U
دارای جام شیشه کردن
methodize
U
دارای روش یاقاعدهای کردن
granulate
U
دارای ذرات ریز کردن
flyspeck
U
دارای لکه مگس کردن
wig
U
دارای گیس مصنوعی کردن
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
rehabilitating
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitates
U
دارای امتیازات اولیه کردن
wigs
U
دارای گیس مصنوعی کردن
rehabilitated
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitate
U
دارای امتیازات اولیه کردن
pane
U
دارای جام شیشه کردن
prong
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
tongues
U
گفتن دارای زبانه کردن
ravines
U
دارای دره تنگ کردن
reengine
U
دارای موتور تازه کردن
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
bedevil
U
دارای روح شیطانی کردن
prongs
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
to p a thing person with athing
U
کسی را دارای چیزی کردن
to p a thing for a person
U
کسی را دارای چیزی کردن
bedevilled
U
دارای روح شیطانی کردن
ravine
U
دارای دره تنگ کردن
shoes
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
russify
U
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
motivate
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
shoe
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
woof
U
پارچه کتانی دارای پود کردن
retrench
U
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
shoeing
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
woofs
U
پارچه کتانی دارای پود کردن
motivates
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
masterminded
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivated
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
masterminding
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminds
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
substantialize
U
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
mastermind
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
bells
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
bell
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
motivating
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
air condition
U
دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
systematize
U
دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
systemmatize
U
دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
to piss off the wrong people
<idiom>
U
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
choke bore
U
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
dovetailing
U
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetails
U
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetail
U
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
incrust
U
با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
reprisal
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
tool
U
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com