Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
provisionality
U
جنبه موقتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slump
U
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumped
U
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumping
U
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps
U
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
leers
U
جنبه
leering
U
جنبه
leered
U
جنبه
leer
U
جنبه
aspect
U
جنبه
aspects
U
جنبه
pro
U
جنبه مثبت
forte
U
جنبه قوی
perspective
U
جنبه فکری
perspectives
U
جنبه فکری
fortes
U
جنبه قوی
self
U
شخصیت جنبه
sight
U
جنبه چشم
pro-
U
جنبه مثبت
ambivalence
U
دارای دو جنبه
sights
U
جنبه چشم
prospects
U
پیش بینی جنبه
phase
U
اهله قمر جنبه
laicize
U
جنبه عامیانه دادن به
phased
U
اهله قمر جنبه
phases
U
اهله قمر جنبه
prospect
U
پیش بینی جنبه
prospected
U
پیش بینی جنبه
prospecting
U
پیش بینی جنبه
materiality
U
جنبه مادی ضرورت
There are two sides to every question .
<proverb>
U
هر مساله ای دو جنبه دارد.
sinify
U
جنبه چینی دادن
rheostat
U
جنبه مقاومت الکتریکی
spiritualization
U
جنبه روحانی دادن به
pragmatism
U
جنبه عملی قطعیت
politick
U
جنبه سیاسی دادن به
personalize
U
جنبه شخصی دادن به
mysteriousness
U
جنبه سری مرموزیت
the reverse of the medal
U
طرف یا جنبه دیگر موضوع
specifies
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
specifying
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specify
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
politicises
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
anthropomorphism
U
قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
politicizing
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
anthropomorphize
U
جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
The pros and cons ( of something ) .
U
جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
politicized
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
c
U
استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت
politicize
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
qui tam action
U
دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
coroners
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroner
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
wise
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
kenosis
U
اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
wisest
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
make-shift
<adj.>
U
موقتی
makeshift
<adj.>
U
موقتی
adinterim
U
موقتی
provisionary
U
موقتی
provisory
<adj.>
U
موقتی
jackleg
U
موقتی
intrim
U
موقتی
flying bridge
U
پل موقتی
extemporaneous
U
موقتی
interim
U
موقتی
tentative
<adj.>
U
موقتی
treadway
U
پل موقتی
pro forma
U
موقتی
provisional
<adj.>
U
موقتی
temporary
<adj.>
U
موقتی
phantom tumour
U
برامدگی موقتی
non resident
U
مقیم موقتی
phantom tumour
U
باد موقتی
make do
U
چاره موقتی
floating bridge
U
پل متحرک موقتی
adjournments
U
تعطیل موقتی
funk hole
U
پناهگاه موقتی
house of d.
U
زندان موقتی
adjournment
U
تعطیل موقتی
coalitions
U
اتحاد موقتی
coalition
U
اتحاد موقتی
make shift construction
U
طرح موقتی
gleam
U
تظاهر موقتی
provisionality
U
موقتی بودن
cornering
U
انحصار موقتی
corners
U
انحصار موقتی
baste
U
کوک موقتی
faddle
U
سرگرمی موقتی
bastes
U
کوک موقتی
temporary structures
U
ساختمانهای موقتی
temporary storage
U
انباره موقتی
temporary income
U
درامد موقتی
temporary gauge
U
اشل موقتی
temporary error
U
خطای موقتی
temporariness
U
موقتی بودن
sojourner
U
ساکن موقتی
sojoiurn
U
اقامت موقتی
scrip
U
رسید موقتی
scratch file
U
فایل موقتی
basted
U
کوک موقتی
corner
U
انحصار موقتی
gleamed
U
تظاهر موقتی
gleaming
U
تظاهر موقتی
barricading
U
سنگربندی موقتی
dugouts
U
پناهگاه موقتی
barricaded
U
سنگربندی موقتی
barricades
U
سنگربندی موقتی
dugout
U
پناهگاه موقتی
barricade
U
سنگربندی موقتی
non-resident
U
مقیم موقتی
non-residents
U
مقیم موقتی
palliative
U
مسکن موقتی
temporal
U
موقتی زودگذرفانی
sojourns
U
اقامت موقتی
bivouac
U
اردوی موقتی
palliatives
U
مسکن موقتی
bivouacs
U
اردوی موقتی
bivouacking
U
اردوگاه موقتی
bivouacking
U
اردوی موقتی
bivouacked
U
اردوگاه موقتی
bivouacked
U
اردوی موقتی
bivouacs
U
اردوگاه موقتی
bivouac
U
اردوگاه موقتی
sojourn
U
اقامت موقتی
gleams
U
تظاهر موقتی
western european union
U
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
treadway bridge
U
پل عبور موقتی پیاده
dump
U
انبار موقتی اشغالدان
temporary data set
U
مجموعه داده موقتی
recesses
U
تعطیل موقتی تنفس
frame
U
هیکل حالت موقتی
interregna
U
دوره حکومت موقتی
interregnum
U
دوره حکومت موقتی
stop gap
U
وسیله یا چاره موقتی
interregnums
U
دوره حکومت موقتی
Band-Aid
U
چارهی سطحی و موقتی
Band-Aids
U
چارهی سطحی و موقتی
recess
U
تعطیل موقتی تنفس
brainstorm
U
اشفتگی فکری موقتی
brainstorms
U
اشفتگی فکری موقتی
gasoline dump
U
مخزن موقتی بنزین
casual uplift
U
بالا رفتن موقتی
interim certificates
U
سند قرضه موقتی
interim dividend
U
سود سهام موقتی
interim dividend
سود موقتی سهام
casual uplift
U
بالا بردن موقتی
interlocutory
U
موقتی غیر قطعی
interrex
U
رئیس حکومت موقتی
jury sturt
U
پایه اضافی یا موقتی
booths
U
پاسگاه یادکه موقتی
booth
U
پاسگاه یادکه موقتی
hoardings
U
جمع اوری دیوار موقتی
makeshift
U
چاره موقتی ادم رذل
radar silence
U
خاموش کردن موقتی رادارها
epaulement
U
استحکام موقتی جناحی مترس
hoarding
U
جمع اوری دیوار موقتی
put someone up
U
به کسی بطور موقتی جا دادن
casual water
U
تجمع موقتی اب روی زمین
coroners
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
corner
U
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
blackout
U
فراموشی
[یا بیهوشی یا نابینایی]
موقتی
[پزشکی]
assembly of notables
U
مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
cornering
U
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corners
U
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
retrench
U
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
barracked
U
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
surging
U
تغییر ناگهانی و موقتی ولتاژبا جریان در یک مدار
barracking
U
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barrack
U
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
to have a blackout
U
فراموشی
[یا بیهوشی یا نابینایی]
موقتی داشتن
[پزشکی]
strip
U
نوار مین گذاری باند فرود موقتی
glitches
U
خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
glitch
U
خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
jumper
U
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
jumpers
U
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
breastwork
U
استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
commercialize
U
بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
tack weld
U
وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
sinicize
U
جنبه چینی دادن چینی کردن
full power
U
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
real will
U
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
kytoon
U
انتن گازی هلیومی انتن موقتی
dump
U
انبار موقتی زاغه مهمات انبار
bridge loan
U
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
bridge finance
U
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com