English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
perseverate U اصراردر برگشتن کردن
toppling U برگشتن واژگون کردن
topples U برگشتن واژگون کردن
toppled U برگشتن واژگون کردن
topple U برگشتن واژگون کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
to burn the midnight oil شب نشینی کردن
ruralize U ده نشینی کردن
to burn the midnighoil U شب نشینی کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
retreat U عقب نشینی کردن
give ground <idiom> U عقب نشینی کردن
retreating U عقب نشینی کردن
pull away U عقب نشینی کردن
withdraws U عقب نشینی کردن
withdraw U عقب نشینی کردن
drop back <idiom> U عقب نشینی کردن
to give ground U عقب نشینی کردن
to fall back U عقب نشینی کردن
retreats U عقب نشینی کردن
to lose ground U عقب نشینی کردن
retreated U عقب نشینی کردن
to beat a retreat U عقب نشینی کردن
To retreat. To withdraw. U عقب نشینی کردن
recoils U عقب نشینی کردن توپ
cloister U صومعه گوشه نشینی کردن
recoiling U عقب نشینی کردن توپ
cloisters U صومعه گوشه نشینی کردن
recoiled U عقب نشینی کردن توپ
recoil U عقب نشینی کردن توپ
crawfish U ازموضعی عقب نشینی کردن
hightail U باسرعت عقب نشینی کردن
to have a knock back U عقب نشینی کردن [در موقعیتی]
retire U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
retires U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
withdrawals U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
backpedal U عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
withdrawal U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
To draw in ones houns . Toback down . To retreat. U ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
variable recoil U سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
rifle U توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
rifles U توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
fall back U تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
lapse vi U برگشتن
come back U برگشتن
regurgitating U برگشتن
repullulate U برگشتن
on the way back U در برگشتن
reoccurring U برگشتن
regurgitates U برگشتن
regurgitated U برگشتن
reoccurrence U برگشتن
to turn turtle U برگشتن
regorge U برگشتن
retroflex U برگشتن
recrudesce U برگشتن
double back <idiom> U برگشتن
backslide U برگشتن
to go back U برگشتن
resile U برگشتن
chare U برگشتن
reverse U برگشتن
deviating U برگشتن
deviated U برگشتن
reversed U برگشتن
reverses U برگشتن
reverting U برگشتن
abjeure U برگشتن از
return U برگشتن
revert U برگشتن
get back <idiom> U برگشتن
reverts U برگشتن
hark back U برگشتن
returns U برگشتن
sheer U برگشتن
to come back U برگشتن
returning U برگشتن
deviates U برگشتن
returned U برگشتن
reverted U برگشتن
go back U برگشتن
reversing U برگشتن
to put back U برگشتن
regurgitate U برگشتن
deviate U برگشتن
roll around <idiom> U برگشتن
rebounded U پس زدن برگشتن
rebounding U پس زدن برگشتن
go back on <idiom> U به عقب برگشتن
swindle U ورق برگشتن
resile U به عقب برگشتن
introspect U بخود برگشتن
swindled U ورق برگشتن
rebound U پس زدن برگشتن
capsizes U برگشتن قایق
capsizing U برگشتن قایق
untread U برگشتن بازگشتن
to fall away U برگشتن مرتدشدن
swindles U ورق برگشتن
capsize U برگشتن قایق
remigrate U از مهاجرت برگشتن
head off <idiom> U به عقب برگشتن
apostatize U از دین برگشتن
till his return U تا موقع برگشتن او
capsized U برگشتن قایق
to bounce [cheque/check] U برگشتن [چکی]
rebounds U پس زدن برگشتن
retracts U عقب کشیدن برگشتن
to throw back U به تبار خود برگشتن
recoiling U بحال نخستین برگشتن
retract U عقب کشیدن برگشتن
recoil U بحال نخستین برگشتن
recoiled U بحال نخستین برگشتن
recoil U بحال خود برگشتن
retracting U عقب کشیدن برگشتن
recoiling U بحال خود برگشتن
recoiled U بحال خود برگشتن
retracted U عقب کشیدن برگشتن
char U جسم زغال برگشتن
chars U جسم زغال برگشتن
charring U جسم زغال برگشتن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriating U بمیهن خود برگشتن
repatriates U بمیهن خود برگشتن
repatriated U بمیهن خود برگشتن
repatriate U بمیهن خود برگشتن
homes U شهر بخانه برگشتن
recoils U بحال نخستین برگشتن
to return to the fold [family] U به خانواده خود برگشتن
home U شهر بخانه برگشتن
come back <idiom> U برگشتن به جایی که حالاهستی
come back <idiom> U به فکر شخص برگشتن
recoils U بحال خود برگشتن
illuviation U ته نشینی
retrocedence U پس نشینی
evening party U شب نشینی
sedimentation U ته نشینی
recoil U پی نشینی
deposits U ته نشینی
recoiling U پی نشینی
sedimentary U ته نشینی
soirees U شب نشینی
soirTes U شب نشینی
recoiled U پی نشینی
subsidence U ته نشینی
an eveing party U شب نشینی
recoils U پی نشینی
nightlife U شب نشینی
precipitation U ته نشینی
wake U شب نشینی
sedinentation U ته نشینی
sedimentation U ته نشینی
adsorption U رو نشینی
settling U ته نشینی
wakes U شب نشینی
soiree U شب نشینی
waked U شب نشینی
deposit U ته نشینی
bear up U برگشتن قایق بسمت باد
relapsed U مرتد بحال نخستین برگشتن
recovery U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
relapse U مرتد بحال نخستین برگشتن
overturned U معلق شدن برگشتن وسیله
overturns U معلق شدن برگشتن وسیله
overturn U معلق شدن برگشتن وسیله
put about U تغییر جهت دادن برگشتن
backcross U چند پشت بعقب برگشتن
recoveries U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
relapses U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsing U مرتد بحال نخستین برگشتن
urbanization U شهر نشینی
recesses U عقب نشینی
retreated U عقب نشینی
recoils U عقب نشینی
eremitism U گوشه نشینی
seclusion U گوشه نشینی
eremitic life U گوشه نشینی
sedimentation pond U حوضچه ته نشینی
cotenancy U هم اجاره نشینی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
fallback U عقب نشینی
sequestered life U گوشه نشینی
katabasis U عقب نشینی
hutment U کلبه نشینی
retreat U عقب نشینی
reclvsion U گوشه نشینی
recess U عقب نشینی
settlement U ته نشینی مسکن
electrostatic procipitation U ته نشینی الکترواستاتیک
nomadism U کوچ نشینی
recoil U عقب نشینی
silting U رسوب ته نشینی
sanctuaries U حق بست نشینی
urbanism U شهر نشینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com