Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the crowd scattereal
U
جمعیت متفرق شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
malthusian theory of population
U
فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
dispersing
U
متفرق ساختن متفرق کردن
disperses
U
متفرق شدن متفرق کردن
disperses
U
متفرق ساختن متفرق کردن
dispersing
U
متفرق شدن متفرق کردن
dispersed
U
متفرق ساختن متفرق کردن
disperse
U
متفرق شدن متفرق کردن
disperse
U
متفرق ساختن متفرق کردن
dispersed
U
متفرق شدن متفرق کردن
interspersed
U
متفرق کردن
scatters
U
متفرق کردن
scatter
U
متفرق کردن
straggles
U
متفرق شدن
straggling
U
متفرق شدن
straggled
U
متفرق شدن
dispersedly
U
بطور متفرق
dispersible
U
متفرق شدنی
intersperses
U
متفرق کردن
straggle
U
متفرق شدن
interspersing
U
متفرق کردن
intersperse
U
متفرق کردن
the troops were scattered
U
عده متفرق شد
dispersive
U
متفرق کننده
retreats
U
فرمان متفرق شوید
the troops were scattered
U
سپاهیان متفرق شدند
retreat
U
فرمان متفرق شوید
retreated
U
فرمان متفرق شوید
retreating
U
فرمان متفرق شوید
dismass
U
بهم زدن صف و متفرق شدن
effuse
U
پخش کردن پراکنده و متفرق
society
U
جمعیت
full of life
U
پر جمعیت
gregariously
U
با جمعیت
many peopled
U
پر جمعیت
thickly peopled
U
پر جمعیت
societies
U
جمعیت
throngs
U
جمعیت
thronging
U
جمعیت
thronged
U
جمعیت
over peopled
U
پر جمعیت
throng
U
جمعیت
thinly populated
U
کم جمعیت
thickly populated
U
پر جمعیت
densely populated
U
پر جمعیت
gangs
U
جمعیت
gang
U
جمعیت
corteges
U
جمعیت
cortege
U
جمعیت
desolate
U
بی جمعیت
heap
U
جمعیت
heaping
U
جمعیت
herding
U
جمعیت
heaps
U
جمعیت
populace
U
جمعیت
herd
U
جمعیت
herded
U
جمعیت
herds
U
جمعیت
bodle
U
جمعیت
population
[pop.]
U
جمعیت
army
U
جمعیت
armies
U
جمعیت
mobs
U
جمعیت
mobbing
U
جمعیت
mob
U
جمعیت
gaggles
U
جمعیت
gaggle
U
جمعیت
demos
U
جمعیت
population
U
جمعیت
populations
U
جمعیت
presses
U
جمعیت
thinnest
U
کم جمعیت
rabble
U
جمعیت
thinned
U
کم جمعیت
companies
U
جمعیت
company
U
جمعیت
mobbed
U
جمعیت
crowd
جمعیت
crowds
U
جمعیت
thin
U
کم جمعیت
thinners
U
کم جمعیت
thins
U
کم جمعیت
press
U
جمعیت
straggle
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggles
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
population structure
U
ساخت جمعیت
population structure
U
ترکیب جمعیت
population growth
U
رشد جمعیت
population distribution
U
توزیع جمعیت
habitance
U
جمعیت سکنه
population density
U
تراکم جمعیت
optimum population
U
حد مطلوب جمعیت
population inversion
U
وارونگی جمعیت
knight errantry
U
جمعیت سلحشوران
habitancy
U
جمعیت سکنه
population explosion
U
انفجار جمعیت
sparse population
U
جمعیت کم یا پراکنده
people
U
تن
[جمعیت شهری]
stationary population
U
جمعیت ثابت
to the cheers of
[the crowd]
U
با تشویق
[جمعیت]
the total population
U
همه جمعیت
underpopulation
U
کمبود جمعیت
urban population
U
جمعیت شهری
working population
U
جمعیت شاغل
young population
U
جمعیت جوان
rucks
U
جمعیت وازدحام
peoples
U
جمعیت قوم
populated
U
جمعیت دار
aging population
U
جمعیت سالمند
overpopulation
U
اضافه جمعیت
depopulation
U
تخلیه جمعیت
multitudes
U
جمعیت کثیر
multitude
U
جمعیت کثیر
settled
U
جمعیت دار
social
U
جمعیت دوست
demography
U
جمعیت نگاری
ruck
U
جمعیت وازدحام
demographer
U
جمعیت شناس
demographic transition
U
گذار جمعیت
people
U
جمعیت قوم
demography
U
جمعیت شناسی
depopulate
U
کم جمعیت کردن
bike
U
انبوه جمعیت
depopulating
U
کم جمعیت کردن
bikes
U
انبوه جمعیت
peopling
U
جمعیت قوم
depopulated
U
کم جمعیت کردن
demotic distribution
U
توزیع جمعیت
peopled
U
جمعیت قوم
depopulates
U
کم جمعیت کردن
disbands
U
منحل کردن متفرق کردن یا شدن
disband
U
منحل کردن متفرق کردن یا شدن
disbanding
U
منحل کردن متفرق کردن یا شدن
strangle
U
سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن
gregarious
U
جمعیت دوست گروه جو
zero population growth
U
رشد جمعیت صفر
A big crowd gathered.
U
جمعیت انبوهی جمع شد
flocked
U
جمعیت دسته پرندگان
The police held the crowd back.
U
پلیس جمعیت را عقب زد
flocking
U
جمعیت دسته پرندگان
flocks
U
جمعیت دسته پرندگان
gang
U
جمعیت تشکیل دادن
party
U
دسته متشکل جمعیت
gangs
U
جمعیت تشکیل دادن
demography
U
علم جمعیت شناسی
templar
U
عضو جمعیت فراماسون
populate
U
دارای جمعیت کردن
population planning
U
برنامه ریزی جمعیت
flock
U
جمعیت دسته پرندگان
birth rate
U
ضریب افزایش جمعیت
demography
U
مطالعه مهاجرت جمعیت
gregariously
U
از روی جمعیت دوستی
birth rates
U
ضریب افزایش جمعیت
populating
U
دارای جمعیت کردن
populates
U
دارای جمعیت کردن
The crowd was pressing against the gate .
U
جمعیت به درورودی فشار می دادند
group
U
جمعیت گروه بندی کردن
groups
U
جمعیت گروه بندی کردن
ku kluxer
U
عضو جمعیت کوکلس کلان
slum
U
محلات پر جمعیت وپست شهر
slums
U
محلات پر جمعیت وپست شهر
doubling time of population
U
زمان دو برابر شدن جمعیت
the total population
U
تمامی نفوس کلیه جمعیت
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house .
U
دم در سینما جمعیت موج می زند
She lost her husband in the crowd .
U
شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
the t. population
U
کلیه جمعیت همه مردم
hidden momentum of population growth
U
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
demand factors
U
جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
conurbation
U
[ناحیه پر جمعیت پر از شهرک و شهر بزرگ]
to crowd out
U
ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
A big crowd surged into the streets.
U
جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
There were some angry looks in the crowd .
U
قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
He forced his way thru the crowd .
U
بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
grey friar
U
عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
bluestockings
U
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestocking
U
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
pareto distribution
U
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
hidden momentum of population growth
U
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
town fog
U
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
edict of emancipation
U
فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
dynamic condition
U
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com