Perdic | جمعیت سکنه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 172 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	habitance U	جمعیت سکنه
	habitancy U	جمعیت سکنه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	malthusian theory of population U	فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
	dwellers U	سکنه
	over peopled U	پر سکنه
	populations U	سکنه
	inhabitants U	سکنه
	residents U	سکنه
	population U	سکنه
	populace U	سکنه
	resident U	سکنه
	bleak <adj.> U	خالی از سکنه
	blasted [uninhabitable] <adj.> U	خالی از سکنه
	barren <adj.> U	خالی از سکنه
	local national U	سکنه محلی
	the inhabitants of tehran U	سکنه تهران
	earths U	سکنه زمین
	desolate <adj.> U	خالی از سکنه
	empty U	خالی از سکنه
	lonely U	خالی از سکنه
	deserted <adj.> U	خالی از سکنه
	earth U	سکنه زمین
	desolate U	خالی از سکنه کردن
	unpeople U	خالی از سکنه کردن
	aboriginal	سکنه اولیه اهل یک آب و خاک
	aboriginals U	سکنه اولیه اهل یک اب و خاک
	Aborigines U	سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
	throng U	جمعیت
	thronged U	جمعیت
	thronging U	جمعیت
	society U	جمعیت
	throngs U	جمعیت
	cortege U	جمعیت
	corteges U	جمعیت
	herd U	جمعیت
	gangs U	جمعیت
	gang U	جمعیت
	desolate U	بی جمعیت
	societies U	جمعیت
	heap U	جمعیت
	heaping U	جمعیت
	population [pop.] U	جمعیت
	thinly populated U	کم جمعیت
	over peopled U	پر جمعیت
	thickly peopled U	پر جمعیت
	many peopled U	پر جمعیت
	gregariously U	با جمعیت
	full of life U	پر جمعیت
	thickly populated U	پر جمعیت
	densely populated U	پر جمعیت
	bodle U	جمعیت
	herds U	جمعیت
	herding U	جمعیت
	herded U	جمعیت
	populace U	جمعیت
	heaps U	جمعیت
	rabble U	جمعیت
	thin U	کم جمعیت
	demos U	جمعیت
	gaggle U	جمعیت
	gaggles U	جمعیت
	mob U	جمعیت
	mobbed U	جمعیت
	mobbing U	جمعیت
	thinners U	کم جمعیت
	mobs U	جمعیت
	crowd	جمعیت
	population U	جمعیت
	thinned U	کم جمعیت
	populations U	جمعیت
	crowds U	جمعیت
	armies U	جمعیت
	thinnest U	کم جمعیت
	press U	جمعیت
	company U	جمعیت
	companies U	جمعیت
	thins U	کم جمعیت
	army U	جمعیت
	presses U	جمعیت
	young population U	جمعیت جوان
	ruck U	جمعیت وازدحام
	underpopulation U	کمبود جمعیت
	knight errantry U	جمعیت سلحشوران
	depopulation U	تخلیه جمعیت
	overpopulation U	اضافه جمعیت
	urban population U	جمعیت شهری
	working population U	جمعیت شاغل
	the total population U	همه جمعیت
	population distribution U	توزیع جمعیت
	bike U	انبوه جمعیت
	population explosion U	انفجار جمعیت
	population growth U	رشد جمعیت
	population inversion U	وارونگی جمعیت
	optimum population U	حد مطلوب جمعیت
	population structure U	ساخت جمعیت
	population structure U	ترکیب جمعیت
	sparse population U	جمعیت کم یا پراکنده
	population density U	تراکم جمعیت
	stationary population U	جمعیت ثابت
	the crowd scattereal U	جمعیت متفرق شد
	to the cheers of [the crowd] U	با تشویق [جمعیت]
	rucks U	جمعیت وازدحام
	populated U	جمعیت دار
	people U	تن [جمعیت شهری]
	people U	جمعیت قوم
	peopled U	جمعیت قوم
	peoples U	جمعیت قوم
	peopling U	جمعیت قوم
	depopulate U	کم جمعیت کردن
	depopulated U	کم جمعیت کردن
	depopulates U	کم جمعیت کردن
	depopulating U	کم جمعیت کردن
	demography U	جمعیت شناسی
	demotic distribution U	توزیع جمعیت
	demographic transition U	گذار جمعیت
	demographer U	جمعیت شناس
	bikes U	انبوه جمعیت
	aging population U	جمعیت سالمند
	multitudes U	جمعیت کثیر
	multitude U	جمعیت کثیر
	social U	جمعیت دوست
	settled U	جمعیت دار
	demography U	جمعیت نگاری
	A big crowd gathered. U	جمعیت انبوهی جمع شد
	The police held the crowd back. U	پلیس جمعیت را عقب زد
	populates U	دارای جمعیت کردن
	populate U	دارای جمعیت کردن
	party U	دسته متشکل جمعیت
	zero population growth U	رشد جمعیت صفر
	populating U	دارای جمعیت کردن
	templar U	عضو جمعیت فراماسون
	demography U	علم جمعیت شناسی
	population planning U	برنامه ریزی جمعیت
	demography U	مطالعه مهاجرت جمعیت
	gregarious U	جمعیت دوست گروه جو
	birth rate U	ضریب افزایش جمعیت
	flocking U	جمعیت دسته پرندگان
	birth rates U	ضریب افزایش جمعیت
	gangs U	جمعیت تشکیل دادن
	gregariously U	از روی جمعیت دوستی
	gang U	جمعیت تشکیل دادن
	flock U	جمعیت دسته پرندگان
	flocks U	جمعیت دسته پرندگان
	flocked U	جمعیت دسته پرندگان
	residents of tehran U	سکنه تهران اهالی تهران
	the t. population U	کلیه جمعیت همه مردم
	There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house . U	دم در سینما جمعیت موج می زند
	slum U	محلات پر جمعیت وپست شهر
	slums U	محلات پر جمعیت وپست شهر
	groups U	جمعیت گروه بندی کردن
	group U	جمعیت گروه بندی کردن
	doubling time of population U	زمان دو برابر شدن جمعیت
	The crowd was pressing against the gate . U	جمعیت به درورودی فشار می دادند
	ku kluxer U	عضو جمعیت کوکلس کلان
	She lost her husband in the crowd . U	شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
	the total population U	تمامی نفوس کلیه جمعیت
	A big crowd surged into the streets. U	جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
	There were some angry looks in the crowd . U	قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
	to crowd out U	ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
	conurbation U	[ناحیه پر جمعیت پر از شهرک و شهر بزرگ]
	hidden momentum of population growth U	به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
	demand factors U	جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
	He forced his way thru the crowd . U	بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
	grey friar U	عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
	bluestocking U	منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
	bluestockings U	منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
	pareto distribution U	در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
	hidden momentum of population growth U	نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
	town fog U	نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
	edict of emancipation U	فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
	dynamic condition U	شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
	malthusian law of population U	نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد