English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The crowd was pressing against the gate . U جمعیت به درورودی فشار می دادند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I was tipped off . U به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
malthusian theory of population U فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
access door U درورودی
entrance door U درورودی
portcullises U درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
portcullis U درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
portal to portal U وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
we were ordered to stay U دستور دادند بمانیم
We were admitted gratis . U مفتی راهمان دادند
the wheat was scanted U گندم را کم کم بیرون دادند
tea was served round U به همه چای دادند
They gave me permission by way of an exception ... U آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
I heard it through the grapevine. U افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
The demonstrators were waving the flags. U تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
almonry U [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
The passenger was admitted into the USA. U به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
landwehr U بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
golden horde U سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
rabble U جمعیت
corteges U جمعیت
mobbed U جمعیت
mob U جمعیت
cortege U جمعیت
society U جمعیت
army U جمعیت
societies U جمعیت
gaggles U جمعیت
gaggle U جمعیت
gregariously U با جمعیت
heaping U جمعیت
crowds U جمعیت
crowd جمعیت
population U جمعیت
demos U جمعیت
armies U جمعیت
gang U جمعیت
populations U جمعیت
gangs U جمعیت
full of life U پر جمعیت
mobs U جمعیت
mobbing U جمعیت
desolate U بی جمعیت
thinners U کم جمعیت
thin U کم جمعیت
thickly populated U پر جمعیت
throngs U جمعیت
densely populated U پر جمعیت
thronging U جمعیت
thronged U جمعیت
press U جمعیت
many peopled U پر جمعیت
presses U جمعیت
bodle U جمعیت
over peopled U پر جمعیت
thickly peopled U پر جمعیت
thinly populated U کم جمعیت
thinnest U کم جمعیت
thins U کم جمعیت
company U جمعیت
companies U جمعیت
heaps U جمعیت
populace U جمعیت
throng U جمعیت
thinned U کم جمعیت
population [pop.] U جمعیت
heap U جمعیت
herds U جمعیت
herd U جمعیت
herding U جمعیت
herded U جمعیت
ruck U جمعیت وازدحام
rucks U جمعیت وازدحام
young population U جمعیت جوان
people U جمعیت قوم
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
optimum population U حد مطلوب جمعیت
populated U جمعیت دار
peopled U جمعیت قوم
peoples U جمعیت قوم
habitancy U جمعیت سکنه
depopulating U کم جمعیت کردن
depopulates U کم جمعیت کردن
depopulated U کم جمعیت کردن
depopulate U کم جمعیت کردن
peopling U جمعیت قوم
habitance U جمعیت سکنه
urban population U جمعیت شهری
settled U جمعیت دار
demographer U جمعیت شناس
bikes U انبوه جمعیت
the total population U همه جمعیت
the crowd scattereal U جمعیت متفرق شد
overpopulation U اضافه جمعیت
depopulation U تخلیه جمعیت
population structure U ساخت جمعیت
multitude U جمعیت کثیر
underpopulation U کمبود جمعیت
demotic distribution U توزیع جمعیت
population structure U ترکیب جمعیت
multitudes U جمعیت کثیر
demographic transition U گذار جمعیت
social U جمعیت دوست
knight errantry U جمعیت سلحشوران
population density U تراکم جمعیت
demography U جمعیت نگاری
people U تن [جمعیت شهری]
demography U جمعیت شناسی
population distribution U توزیع جمعیت
sparse population U جمعیت کم یا پراکنده
population growth U رشد جمعیت
bike U انبوه جمعیت
population explosion U انفجار جمعیت
stationary population U جمعیت ثابت
working population U جمعیت شاغل
population inversion U وارونگی جمعیت
aging population U جمعیت سالمند
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
flocking U جمعیت دسته پرندگان
flocked U جمعیت دسته پرندگان
flock U جمعیت دسته پرندگان
A big crowd gathered. U جمعیت انبوهی جمع شد
templar U عضو جمعیت فراماسون
flocks U جمعیت دسته پرندگان
party U دسته متشکل جمعیت
gangs U جمعیت تشکیل دادن
gang U جمعیت تشکیل دادن
gregariously U از روی جمعیت دوستی
gregarious U جمعیت دوست گروه جو
birth rates U ضریب افزایش جمعیت
birth rate U ضریب افزایش جمعیت
populating U دارای جمعیت کردن
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
populates U دارای جمعیت کردن
demography U علم جمعیت شناسی
demography U مطالعه مهاجرت جمعیت
zero population growth U رشد جمعیت صفر
populate U دارای جمعیت کردن
population planning U برنامه ریزی جمعیت
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
group U جمعیت گروه بندی کردن
groups U جمعیت گروه بندی کردن
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
ku kluxer U عضو جمعیت کوکلس کلان
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house . U دم در سینما جمعیت موج می زند
She lost her husband in the crowd . U شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
doubling time of population U زمان دو برابر شدن جمعیت
slums U محلات پر جمعیت وپست شهر
slum U محلات پر جمعیت وپست شهر
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
hidden momentum of population growth U به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
to crowd out U ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
conurbation U [ناحیه پر جمعیت پر از شهرک و شهر بزرگ]
He forced his way thru the crowd . U بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
grey friar U عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
bluestockings U منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestocking U منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
edict of emancipation U فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
ice push U فشار یخ
stressing U فشار
stresses U فشار
stress U فشار
weight U فشار
bunt U فشار با سر
constraint U فشار
violence U فشار
stroke U فشار با پا
stroked U فشار با پا
strokes U فشار با پا
thrusts U فشار
pushes U فشار
pushed U فشار
push U فشار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com