English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
contain U جلو رقیب را گرفتن
contained U جلو رقیب را گرفتن
contains U جلو رقیب را گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rivaling U رقیب
emulative U رقیب
adversary U رقیب
adversaries U رقیب
competitors U رقیب
rivaled U رقیب
competitor U رقیب
opponent U رقیب
rivalled U رقیب
incomparable U بی رقیب
unapproachable U بی رقیب
inimitable U بی رقیب
competitress U رقیب
corrival U رقیب
adversarial U رقیب
rivalling U رقیب
unrivaled U بی رقیب
rivals U رقیب
rival U رقیب
vier U رقیب
opponents U رقیب
antagonists U رقیب دشمن
antagonist U رقیب دشمن
outfoot U سریعتر از رقیب
corrival U رقیب شدن
vie U رقیب شدن
vies U رقیب شدن
vied U رقیب شدن
outkick U تندتر از رقیب دویدن
upset U باخت رقیب محبوب
upsets U باخت رقیب محبوب
upsetting U باخت رقیب محبوب
underprice U قیمت کمتر از رقیب
immortalize rug U فرش جاودانی و بدون رقیب
one-upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
area blocking U سد راه کردن رقیب در منطقه معین
brush block U سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
open water U فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
burn off U خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
up U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upped U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upping U جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
interlocking directorate U حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
quick opener U بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
extends U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extend U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
blinds U گرفتن
to take one's stand U جا گرفتن
seizes U گرفتن
tithe U ده یک گرفتن از
tithes U ده یک گرفتن از
false grip U گرفتن
capture U گرفتن
capturing U گرفتن
disesteem U کم گرفتن
devest U گرفتن
despumate U کف گرفتن از
get at U گرفتن
inclasp U در بر گرفتن
indwell U جا گرفتن
blinded U گرفتن
blind U گرفتن
withdraw U پس گرفتن
withdraws U پس گرفتن
to take a wife U زن گرفتن
takes U گرفتن
to take fast hold of U گرفتن
take U گرفتن
lay to heart U به دل گرفتن
infold U در بر گرفتن
to take up U گرفتن
retreats U پس گرفتن
retreating U پس گرفتن
situating U جا گرفتن
abated U اب گرفتن از
abate U اب گرفتن از
detract U گرفتن
catch on U گرفتن
detracted U گرفتن
detracting U گرفتن
detracts U گرفتن
retake U پس گرفتن
pushing U گرفتن
retaken U پس گرفتن
situates U جا گرفتن
deglutinate U گرفتن
wive U زن گرفتن
to whisk away or off U گرفتن
retreated U پس گرفتن
tong U گرفتن
retreat U پس گرفتن
withdrawals U پس گرفتن
unsay U پس گرفتن
abating U اب گرفتن از
withdrawal U پس گرفتن
abates U اب گرفتن از
adeem U پس گرفتن
situate U جا گرفتن
retakes U پس گرفتن
to station oneself U جا گرفتن
to break in U گرفتن
overtakes U گرفتن
to addict oneself U خو گرفتن
recapture U پس گرفتن
recaptured U پس گرفتن
recaptures U پس گرفتن
recapturing U پس گرفتن
resumption U از سر گرفتن
to get at U گرفتن
seized U گرفتن
skim U کف گرفتن از
seize U گرفتن
skim U گرفتن کف
overtaken U گرفتن
overtake U گرفتن
cork U گرفتن
to bring to a stop U را گرفتن
to put a stop to U را گرفتن
to call back U پس گرفتن
grab U گرفتن
to catch a fly U بل گرفتن
grabbed U گرفتن
to catch on U گرفتن
corks U گرفتن
to begin again از سر گرفتن
grabbing U گرفتن
to draw back U پس گرفتن
skimmed U کف گرفتن از
skimmed U گرفتن کف
resumes U از سر گرفتن
resumed U از سر گرفتن
obturate U گرفتن
hold U گرفتن
resume U از سر گرفتن
encumber U گرفتن
encumbered U گرفتن
encumbering U گرفتن
holds U گرفتن
encumbers U گرفتن
to nestle oneself U جا گرفتن
skims U کف گرفتن از
reoccupy U از سر گرفتن
raclaim U پس گرفتن
to hunt out U گرفتن
captures U گرفتن
catch U گرفتن
to lay a wager U گرفتن
grabs U گرفتن
resuming U از سر گرفتن
to shut off U را گرفتن
wed U گرفتن
lute U گل گرفتن
lutes U گل گرفتن
ceasing U گرفتن
ceases U گرفتن
ceased U گرفتن
cease U گرفتن
skims U گرفتن کف
fleas U کک گرفتن
flea U کک گرفتن
accustom U خو گرفتن
accustoming U خو گرفتن
renovate U از سر گرفتن
to get used to U خو گرفتن [به]
to get accustomed to U خو گرفتن [به]
acquiring U گرفتن
acquires U گرفتن
renovated U از سر گرفتن
renovates U از سر گرفتن
renovating U از سر گرفتن
accustoms U خو گرفتن
break out U در گرفتن
nails U گرفتن
nailed U گرفتن
nail U گرفتن
acquire U گرفتن
acclimatising U خو گرفتن
get U گرفتن
acclimatizing U خو گرفتن
retrieves U پس گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com