English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
critique U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
critiques U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
suppress U بازداشتن ازعملیات
suppressing U بازداشتن ازعملیات
objective U منظور ازعملیات
objectives U منظور ازعملیات
suppresses U بازداشتن ازعملیات
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
prolog U زبان برنامه نویسی سطح بالا که ازعملیات منط قی برای هوش مصنوعی وبرنامههای بازیابی داده استفاده میکنند
preventive war U نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
reviewal U انتقاد
criticalness U انتقاد
critics U انتقاد
critique U فن انتقاد
animadversion U انتقاد
critiques U انتقاد
criticism U انتقاد
criticisms U انتقاد
critiques U فن انتقاد
critique U انتقاد
fustigation U انتقاد
censure U انتقاد
censured U انتقاد
censures U انتقاد
censuring U انتقاد
critic U انتقاد
criticized U انتقاد کردن
diatribes U انتقاد تلخ
diatribe U انتقاد تلخ
criticizes U انتقاد کردن
gaff U انتقاد نفرین
criticised U انتقاد کردن
criticizing U انتقاد کردن
criticising U انتقاد کردن
criticises U انتقاد کردن
criticize U انتقاد کردن
critically U از روی انتقاد
slashing criticism U انتقاد سخت
verbalism U انتقاد لفظی
hatchet jobs U انتقاد غرضآمیز
raillery U سرزنش انتقاد
dish out <idiom> U انتقاد کوبنده
reviews U انتقاد کردن
put down <idiom> U انتقاد کردن
reviewing U انتقاد کردن
tear down <idiom> U انتقاد کردن
reviewed U انتقاد کردن
review U انتقاد کردن
self criticism U انتقاد از خود
book review U انتقاد از کتاب
censurable U انتقاد امیز
critics U انتقاد کننده
hatchet job U انتقاد غرضآمیز
critic U انتقاد کننده
criticizable U قابل انتقاد
criticizable U انتقاد پذیر
hypercritical U مفرط در انتقاد
hypercriticism U افراط در انتقاد
meetings U جلسه
meeting U جلسه
seance U جلسه
sessions U جلسه
sittings U جلسه
sitting U جلسه
meets U : جلسه
meet U : جلسه
session U جلسه
sacred cows U شخص مصون از انتقاد
sacred cow U شخص مصون از انتقاد
reviews U بازدید انتقاد کردن
reviewing U بازدید انتقاد کردن
hypercritically U از روی انتقاد و مفرط
hypercritic U انتقاد سخت وموشکافی
reviewed U بازدید انتقاد کردن
self critical U انتقاد کننده از خود
review U بازدید انتقاد کردن
draw fire <idiom> U مورد انتقاد قرارگرفتن
fustigate U کوبیدن انتقاد کردن
criticising U مورد انتقاد قراردادن
criticizing U مورد انتقاد قراردادن
renouncer U سرزنش و انتقاد کننده
criticises U مورد انتقاد قراردادن
criticize U مورد انتقاد قراردادن
criticized U مورد انتقاد قراردادن
criticised U مورد انتقاد قراردادن
criticizes U مورد انتقاد قراردادن
flogs U انتقاد سخت کردن
flogged U انتقاد سخت کردن
flog U انتقاد سخت کردن
pull to pieces U سخت انتقاد کردن
court session U جلسه دادگاه
public session U جلسه علنی
special session U جلسه مخصوص
agendas U دستور جلسه
in the meeting of d may U در جلسه سوم می
order of the day U دستور جلسه
general meeting U جلسه عمومی
nonresident U غیرحاضر در جلسه
agenda U دستور جلسه
chairpersons U رئیس جلسه
minute U صورت جلسه
minutes U صورت جلسه
chairperson U رئیس جلسه
meeting U انجمن جلسه
chairman U رئیس جلسه
chairmen U رئیس جلسه
reunion U تجدید جلسه
reunions U تجدید جلسه
meetings U انجمن جلسه
to be vulnerable [exposed] to criticism U خود را در معرض انتقاد گذاشتن
run down <idiom> U انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
to be under fire U سخت مورد انتقاد قراردادن
to incur a criticism U مورد انتقاد واقع شدن
rehearing U جلسه دادرسی مجدد
seance U جلسه احضار روح
seance U جلسه احضارارواح وغیره
walkout U اعتصاب ,ترک جلسه
work out U برنامه یک جلسه تمرین
to hold a session U جلسه منعقد کردن
walkouts U اعتصاب ,ترک جلسه
The meeting was postponed. U جلسه را عقب انداختند
special session U جلسه فوق العاده
sitting in camera U جلسه غیر علنی
the house went into secret session U مجلس جلسه سری
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
protocol U صورت جلسه ازمایش
marathon U جلسه گروهی طولانی
stags U جلسه یا مهمانی مردانه
convocation U جلسه عمومی دانشجویان
cabinet council U جلسه هیات وزیران
bull session U جلسه محاوره ومرور
marathons U جلسه گروهی طولانی
record U صورت جلسه سابقه
protocols U صورت جلسه کنفرانس
spectators U مستمعین جلسه دادگاه
protocols U صورت جلسه ازمایش
protocol U صورت جلسه کنفرانس
stag U جلسه یا مهمانی مردانه
convenes U تشکیل جلسه دادن
convening U تشکیل جلسه دادن
convocations U جلسه عمومی دانشجویان
convened U تشکیل جلسه دادن
convene U تشکیل جلسه دادن
private session U جلسه غیر علنی
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
pick to pieces U سخت مورد انتقاد قرار دادن
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
Those who attended the meeting. U کسانیکه در جلسه حاضر بودند
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
descant U اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descants U اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
lower criticism U انتقاد نسبت به مندرجات متن کتاب مقدس
The date of the meeting has been advanced. U تاریخ جلسه جلو افتاده است
call a metting U تعیین وقت و دعوت برای جلسه
masters of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
master of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
minute U خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
If you criticize him, it's like a red rag to a bull. U اگر از او [مرد] انتقاد بکنی زود بهش بر می خورد.
textualism U اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
agenda U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
agendas U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefings U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
acerbic <adj.> U انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
To conduct a meeting in an orderly manner. U جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
national educational computing conferenc U جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
walkthrough U جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
briefing direction U دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
criticizing U انتقاد کردن نکوهش کردن
criticizes U انتقاد کردن نکوهش کردن
criticized U انتقاد کردن نکوهش کردن
criticize U انتقاد کردن نکوهش کردن
criticises U انتقاد کردن نکوهش کردن
criticised U انتقاد کردن نکوهش کردن
criticising U انتقاد کردن نکوهش کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com