English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to call a meeting U جلسهای را اعلام کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
sessional U جلسهای
symposiarch U کسیکه جلسهای را اداره میکند
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
banc U جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
round robin (meeting or discussion) <idiom> U جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
enouce U اعلام کردن
quoted U اعلام کردن
blazon U اعلام کردن
proclamation U اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن
enounce U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
statement U اعلام کردن
exclaim U اعلام کردن
exclaimed U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن
exclaims U اعلام کردن
quotes U اعلام کردن
proclamations U اعلام کردن
broadcasts U اعلام کردن
damm U بد اعلام کردن
acclaimed U اعلام کردن
promulgates U اعلام کردن
announcing U اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
announces U اعلام کردن
announced U اعلام کردن
announce U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
acclaims U اعلام کردن
broadcast U اعلام کردن
promulge U اعلام کردن
quote U اعلام کردن
promulgated U اعلام کردن
promulgate U اعلام کردن
statements U اعلام کردن
promulgating U اعلام کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
acknowledging U اعلام معرف کردن
acknowledging U اعلام وصول کردن
acknowledging U اعلام نشانی کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
acknowledges U اعلام نشانی کردن
acknowledges U اعلام وصول کردن
early warning U اعلام خطر کردن
hails U اعلام ورود کردن
hailed U اعلام ورود کردن
impeaches U اعلام جرم کردن
impeach U اعلام جرم کردن
indict U اعلام جرم کردن
absolving U اعلام بی تقصیری کردن
absolves U اعلام بی تقصیری کردن
absolved U اعلام بی تقصیری کردن
absolve U اعلام بی تقصیری کردن
hailing U اعلام ورود کردن
early-warning U اعلام خطر کردن
impeaching U اعلام جرم کردن
call out U اعلام خطر کردن
announce in advance U از پیش اعلام کردن
indicts U اعلام جرم کردن
indicting U اعلام جرم کردن
hail U اعلام ورود کردن
acknowledge U اعلام معرف کردن
acknowledge U اعلام نشانی کردن
indicted U اعلام جرم کردن
acknowledge U اعلام وصول کردن
impeached U اعلام جرم کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
warning U اعلام خطر کردن هشدار
warnings U اعلام خطر کردن هشدار
kithe U اعلام داشتن اعتراف کردن
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن صریحا گفتن
to render homage U اعلام رسمی بیعت کردن
enunciates U اعلام کردن صریحا گفتن
to do homage U اعلام رسمی بیعت کردن
enunciated U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciating U اعلام کردن صریحا گفتن
to pay homage U اعلام رسمی بیعت کردن
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against some one U نسبت به کسی اعلام جرم کردن
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
herald U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
outlawed U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
tolling U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
to ring the knell of anything U موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
tolls U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
heralds U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralding U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralded U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
notifying U اعلام کردن اخطار کردن
notifies U اعلام کردن اخطار کردن
notified U اعلام کردن اخطار کردن
notify U اعلام کردن اخطار کردن
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
indiction U اعلام
enouncement U اعلام
proclamations U اعلام
promulgator U اعلام
acknowledgement U اعلام
acknowledgments U اعلام
promulgation U اعلام
proclamation U اعلام
indigitation U اعلام
Annunciation U اعلام
acknowledgements U اعلام
meld U اعلام
enunciation U اعلام
annunciator U اعلام گر
notification U اعلام
intimations U اعلام
intimation U اعلام
declarations U اعلام
predication U اعلام
declaration U اعلام
larum U اعلام خطر
pronouncer U اعلام کننده
hanger U اعلام کننده
declaration U اعلامیه اعلام
declaredly U بطور اعلام
hangers U اعلام کننده
vociferator U اعلام دارنده
promulgator U اعلام دارنده
line call U اعلام خط نگهدار
declarations U اعلامیه اعلام
proclaimer U اعلام کننده
declaration of interest U اعلام بهره
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
advising bank U اعلام میکند
foretoken U اعلام قبلی
receipts U اعلام وصول
blazer U اعلام کننده
statement of charge U اعلام اتهامات
indictments U اعلام جرم
enunciator U اعلام کننده
annunciator U اعلام کننده
sound alarm U اعلام صدا
call out U اعلام خطر
warning U اعلام خطر
advice of fate U اعلام وضعیت
indictment U اعلام جرم
enunciable U اعلام کردنی
alerting U اعلام خطرکردن
blazers U اعلام کننده
touche U اعلام برخورد
impeachment U اعلام جرم
disclosed U اعلام شده
warnings U اعلام خطر
receipt U اعلام وصول
promulgation U اعلام دارنده
acknowledgment U اعلام وصول
authenticator U اعلام کننده نشانی
acknowledgments U اعلام وصول رسید
delayed whistle U سوت اعلام افساید
battle lantern U چراغ اعلام خطر
merged U اعلام مسیر تعقیب
net authentication U اعلام معرف در شبکه
aldis lmap U چراغ اعلام خطر
declared value U قیمت اعلام شده
chemical alarm U اعلام خطر شیمیایی
indicter U اعلام جرم کننده
line call U اعلام خط نگه دار
local warning U اعلام خطر محلی
issue price U قیمت اعلام شده
acknowledgment U شماره اعلام وصول
acknowledgment U اعلام معرف اعتراف
receipt U اعلام وصول نمودن
receipts U اعلام وصول نمودن
airborne early warning U اعلام خطر هوابرد
declared capital U سرمایه اعلام شده
alert station U ایستگاه اعلام خطر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com