English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jack in the box U جعبهای که چون در انرامیگشایند ادمکی از ان خارج شود
jack-in-the-box U جعبهای که چون در انرامیگشایند ادمکی از ان خارج شود
jack-in-the-boxes U جعبهای که چون در انرامیگشایند ادمکی از ان خارج شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
boxlike U جعبهای
box rheostat U رئوستای جعبهای
box palet U پالت جعبهای
box anneal U التهاب جعبهای
cavity resonator U همنواگر جعبهای
pung U سورتمه جعبهای
box magazine U خشاب جعبهای شکل
buncher U همنواگر جعبهای ورودی
input resonator U همنواگر جعبهای ورودی
catcher U همنواگر جعبهای خروجی
cavity magnetron U ماگنترون با همنواگرهای جعبهای
output resonator U همنواگر جعبهای خروجی
cradle dynamometer U توان سنج جعبهای
pung U در سورتمه جعبهای سوار شدن
equipment bay U محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
hope chest U جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
wiring U جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
shear box test U ازمون برشی با جعبه ازمون برشی جعبهای
non-combatant U خارج از صف
non combatant U خارج از صف
out-of- U خارج از
non-combatants U خارج از صف
externals U خارج
per U خارج از
outsides U در خارج
outsides U خارج
outside U در خارج
outside U خارج
aroint U خارج شو
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
out [of] <adv.> U خارج [از]
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out U خارج
out of U خارج از
abroad U خارج
out of tune U خارج
external U خارج
externally U از خارج
off side U خارج از خط
outed U خارج
forth of U خارج از
out- U خارج
off U خارج از
out-of- U در خارج بواسطه
torts U خارج از قرارداد
tort U خارج از قرارداد
to fall out U خارج شدن
overseas U خارج ازکشور
irrelevant U خارج از موضوع
out of U در خارج بواسطه
alfresco U خارج از منزل
extraneous U خارج از قلمروچیزی
abroad خارج از کشور
to pass off U خارج شدن
to rule out U خارج کردن
derailing U از خط خارج شدن
derailing U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
ejects U خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
To fall out. U از صف خارج شدن
off season U خارج از فصل
eject U خارج کردن
ejected U خارج کردن
extra-marital U خارج از زناشویی
popping U خارج شدن
unship U خارج کردن
outdoors U خارج از منزل
eccentric U خارج از مرکز
eccentrics U خارج از مرکز
derail U از خط خارج شدن
derail U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج شدن
derailed U از خط خارج کردن
without U بطرف خارج
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
ejecting U خارج کردن
neither here nor there U خارج ازموضوع
extra regular U خارج ازقاعده
extra professional U خارج حرفهای
extra cosmical U خارج ازعالم
exterritorial U خارج الملکتی
expulse U خارج کردن
out of door U خارج ازمنزل
endarch U متشکل در خارج
emissive U خارج شونده
out of line U خارج از خط جبهه
out of phase U خارج از فاز
egress U خارج شدن
extra spectral U خارج طیفی
extragalactic U خارج کهکشانی
out of action U خارج ازنبرد
not to the point U خارج از موضوع
out of question U خارج از موضوع
off center U خارج از مرکز
foreign market U بازار خارج
fescennine U خارج ازاخلاق
extravascular U خارج رگی
extrauterine U خارج رحمی
extraterritorial U خارج الارضی
extramundane U خارج دنیایی
extramarital U خارج از زناشویی
extramarital U خارج ازدواجی
double out U 081 خارج
out of proportion U خارج از اندازه
acentric U خارج از مرکز
abaxile U خارج از مرکز
outbound U خارج ازمحدوده
outbound U مربوط به خارج
soto uke U دفاع از خارج
off duty U خارج از نگهبانی
off duty U خارج از خدمت
nonsense U خارج از منطق
standaway U خارج از بدن
submultiple U خارج قسمت
anieoro U از داخل به خارج
phase out U خارج کردن
oversea U خارج از کشور
extracellular U خارج سلولی
out of turn U خارج از نوبت
outboard bearing U یاتاقان خارج
outbye U خارج از دور از
cross country U خارج از جاده
bring out U خارج کردن
blow out U به خارج دمیدن
ouyby U خارج از دور از
beside the question U خارج از موضوع
beside the mark U خارج ازموضوع
over the side U خارج از ناو
off key خارج از مایه
out U خارج از حدود
out- U خارج بیرون
out- U خارج از حدود
outed U خارج بیرون
outed U خارج از حدود
quotient U خارج قسمت
extraction U خارج کردن
ungracious U خارج از نزاکت
void U خارج شدن
emigration U مهاجرت به خارج
out of doors U خارج ازمنزل
discharges U خارج کردن
discharge U خارج کردن
from the outside U از خارج [از جایی]
away U دوراز خارج
outsides U به سمت خارج
outside U به سمت خارج
begone U خارج شو عزیمت کن
from out of town U از خارج [از شهر]
out U خارج بیرون
exit U خارج شدن
from outside U از خارج [از شهر]
inaccessible U خارج از دسترس
issues U خارج شدن
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
issued U خارج شدن
issue U خارج شدن
quotients U خارج قسمت
exits U خارج شدن
inbound traffic U مسیر خارج از کشور
fields U خارج اداره یا کارخانه
indelicate language U سخن خارج از نزاکت
immusical U خارج ازقواعد موسیقی
ablate U بریدن و خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
outward U بطرف خارج بیرونی
pressure from outside U فشار از بیرون [خارج]
anomalous U خارج از رسم بیمورد
fielded U خارج اداره یا کارخانه
greshams law U را از جریان خارج میکند
obsolescent U از رده خارج شده
misifit U لباس خارج از اندازه
obiter dictum U خارج از موضوع دعوی
lie on the table U از دستور خارج شدن
step out U از محلی خارج شدن
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
lay U خارج از سلک روحانیت
lays U خارج از سلک روحانیت
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
thrower in U پرتابگر خارج از زمین
rations U خارج قسمت سهمیه
rationed U خارج قسمت سهمیه
ration U خارج قسمت سهمیه
subliminal U خارج ازمرحله اگاهی
exoenzyme U انزیم خارج سلولی
subliminally U خارج ازمرحله اگاهی
strike out U از بازی خارج شدن
lay on the table U از دستور خارج کردن
superempirical U خارج از جهان مادی
swap out U مبادله کردن به خارج
shagging U اوردن توپ از خارج
laymen U خارج از حرفه یا فن خاصی
layman U خارج از حرفه یا فن خاصی
incoming U آنچه از خارج می آید
extrajudicial U خارج ازصلاحیت قضایی
field U خارج اداره یا کارخانه
exfiltration U خارج کردن از میدان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com