Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
chitin
U
جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
awn
U
الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
colony
U
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
teleost
U
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
osseous
U
استخوانی
bony
U
استخوانی
tubercular osteomyelitis
U
سل استخوانی
chitinous
U
استخوانی
bonier
U
استخوانی تر
carpal age
U
سن استخوانی
skeletal age
U
سن استخوانی
boney
U
استخوانی
ossification
U
استخوانی شدن
ossifying
U
استخوانی کردن
bone conduction
U
رسانش استخوانی
bone glue
U
سریشم استخوانی
osteomyelitis
U
کورک استخوانی
scutum
U
پوسته استخوانی
osteoplasty
U
پیوند استخوانی
osteophyte
U
بر امدگی استخوانی
bone oil
U
روغن استخوانی
rickets
U
نرم استخوانی
odontolite
U
فیروزه استخوانی
ossifying
U
استخوانی شدن
ossify
U
استخوانی کردن
ossify
U
استخوانی شدن
ossifies
U
استخوانی کردن
ossifies
U
استخوانی شدن
ossified
U
استخوانی کردن
ossified
U
استخوانی شدن
calluses
U
پینه استخوانی گیاه
osteoid
U
استخوان مانند استخوانی
osteocranium
U
قسمت استخوانی جمجمه
callus
U
پینه استخوانی گیاه
obtected
U
دارای پوشش استخوانی
osteopathy
U
انواع امراض استخوانی
orthopaedics
U
اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی
hunger osteopathy
U
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
tympanic bone
U
استخوانی که پرده صماخ رانگه میدارد
orthopedics
U
اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی استخوانپزشکی
divers
U
بعضی
cretain
U
بعضی
several
U
بعضی
some
U
بعضی
frequently
[quite often]
<adv.>
U
بعضی ازاوقات
allegedly
U
بنابگفتهء بعضی
alleged
U
بنابگفتهء بعضی
sometimes
U
بعضی مواقع
sometimes
U
بعضی اوقات
occasionally
<adv.>
U
بعضی ازاوقات
once in a while
<adv.>
U
بعضی ازاوقات
piezoelectric
U
ارتباط در بعضی موادکریستالی
Some children are afraid of the dark.
بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
cutin
U
پوشش خارجی بعضی گیاهان
bell-conopy
U
[سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
hookup
U
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
nurse a grudge
<idiom>
U
احساس تنفر از بعضی مردم را داشتن
megaspore
U
هاگدان بزرگ وغیرجنسی بعضی سرخسها
proconsul
U
افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
goat antelope
نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
zonate
U
واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی
stenosis
U
تنگ شدن یا انقباض بعضی از مجراهای بدن
bote
U
حق مستاجر به برداشتن چوب برای بعضی مصارف
draft mode
U
چاپ با کیفیت پایین روی بعضی چاپگرها
index number
U
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
hyposensitize
U
کم شدن حساسیت نسبت به بعضی مواد موجدحساسیت
vanish
U
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanished
U
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanishing
U
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanishes
U
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
faunology
U
جانوران
... however sometimes it just can't be helped.
U
... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
myelin sheath
U
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
faunae
U
مربوط به جانوران
faunis
U
الهه جانوران
faunistic
U
وابسته به جانوران
acephali
U
جانوران بیسر
menageries
U
نمایشگاه جانوران
vermin
U
جانوران موذی
lights
U
ریه جانوران
halobiont
U
جانوران اب شور
herbivora
U
جانوران علفخوار
implacentalia
U
جانوران بی جفت
invertebrata
U
جانوران بی مهره
menagerie
U
نمایشگاه جانوران
kits
U
بچه جانوران
kit
U
بچه جانوران
zooplankton
U
جانوران شناور
animality
U
زندگی جانوران
animal kingdom
U
جهان جانوران
animalist
U
پیکرنمای جانوران
animals kingdom
U
جهان جانوران
arachnida
U
جانوران عنکبوتی
bimana
U
جانوران دودست
zoodvnamics
U
فیزیولوژی جانوران
occasional
U
وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
neural net
U
مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
cabin blower
U
در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
tuning pipe
U
نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
filter
U
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filters
U
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
zone ride
U
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
neontology
U
بررسی جانوران مانده
underbody
U
پایین تنه جانوران
terrarium
U
نمایشگاه جانوران خشکی
zooid
U
جانورسان شبیه جانوران
zootaxy
U
طبقه بندی جانوران
verminous
U
پر از حشرات یا جانوران موذی
pachyder mata
U
جانوران پوست کلفت
clawing
U
سرپنجه جانوران ناخن
claws
U
سرپنجه جانوران ناخن
oestrum
U
شهوت ومستی جانوران
wild beasts
U
جانوران وحشی وحوش
pincer
U
عضو گازانبری جانوران
animal husband
U
پرورش جانوران اهلی
instincts
U
هوش طبیعی جانوران
arthropoda
U
جانوران مفصل دار
articulata
U
جانوران حلقه دار
instinct
U
هوش طبیعی جانوران
to water
[horses, cattle, etc.]
U
آب دادن
[به جانوران بومی]
biosystematic
U
رده بندی جانوران
claw
U
سرپنجه جانوران ناخن
clawed
U
سرپنجه جانوران ناخن
king of beasts
U
پادشان جانوران :شیر
White Papers
U
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper
U
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
autoharp
U
سنتوری که در ان بعضی ازسیمها را خفه میکنند تاسیمهای ازاد صدا کنند
seafood
U
غذاهای مرکب از جانوران دریایی
vivarium
U
جای نگاهداری جانوران زمینی
epizootic
U
منتشر شونده درمیان جانوران
aquarium
U
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquaria
U
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
microorganism
U
جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
gamekeepers
U
متصدی جانوران شکاری قرقچی
To kI'll animals for food .
U
جانوران را برای غذا کشتن
zoometry
U
اندازه گیری اندامهای جانوران
gamekeeper
U
متصدی جانوران شکاری قرقچی
microorganisms
U
جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
somite
U
حلقه یابند بدن جانوران
weasels
U
جانوران پستاندار شبیه راسو
aquariums
U
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
limnologist
U
زیست شناس جانوران اب شیرین
achordata
U
جانوران فاقد ستون فقرات
lorica
U
پوسته سخت حافظ جانوران
animalcular
U
وابسته به جانوران ذره بینی
weasel
U
جانوران پستاندار شبیه راسو
diaeresis
U
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
dieresis
U
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
incestuous
U
وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
fauna
U
کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
zootechnics
U
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechny
U
روش تربیت و رام کردن جانوران
zootechny
U
فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
humane killer
U
تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
zootechnics
U
روش تربیت ورام کردن جانوران
rodenticide
U
دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
deadfall
U
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
verminate
U
تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
polyzoic
U
مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
polyphagous
U
تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
foot and mouth
U
یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
zoography
U
علم توصیف جانوران وخوی انان
foraminifer
U
جنسی از جانوران ریز ریشه پای
rule of reason
U
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
crown colony
U
بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
microspacing
U
خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
inbreed
U
پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
lethal chamber
U
اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
chine
U
مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
herd book
U
نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
pinfold
U
جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
outbreed
U
جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
Are animals able to think ?
آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
Aborigines
U
سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
pond life
جانوران بی مهره
[که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
sea fire
U
شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
antibiotic
U
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics
U
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
Brits
U
جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
hard roe
U
أشپل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
aquariums
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
oestrual
U
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
aquarium
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
hard roe
U
اشبل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
roe
U
اشبل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
roe
U
أشپل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
drag net
U
توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
omnivora
U
جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
aquaria
U
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
Brit
U
جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
zootechnician
U
کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
field alterable control element
U
یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
silver thread
U
نخ های زربفت یا نقره ای
[این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
lanugo
U
کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
heteromorphic
U
جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
inbreeding
U
تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
declaratory statute
U
هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
compressor bleed air
U
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
zoophyte
U
انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
labyrinthodon
U
سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
galantine
U
خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com