Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 45 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
insular
U
جزیرهای منزوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
peninsular
U
شبه جزیرهای
maderia
U
نام جزیرهای است دراقیانوس اطلس
parian
U
وابسته به جزیرهای دردریای اژه که مرمری ان بنام است
atlantis
U
جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
polynia
U
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
isolated
U
منزوی
solitary
U
منزوی
closed system
U
منزوی
seclusive
U
منزوی
offish
U
منزوی
indrawn
U
منزوی
solitudinarian
U
منزوی
secluded
U
منزوی
god-forsaken
U
منزوی
marginalizes
U
منزوی کردن
marginalising
U
منزوی کردن
marginalises
U
منزوی کردن
seclude
U
منزوی کردن
marginalised
U
منزوی کردن
seclude
U
منزوی شدن
to seclude oneself
U
منزوی شدن
marginalize
U
منزوی کردن
marginalized
U
منزوی کردن
closet
U
منزوی شدن
closeted
U
منزوی شدن
closeting
U
منزوی شدن
closets
U
منزوی شدن
aback
U
منزوی پرت
marginalizing
U
منزوی کردن
isolated ion
U
یون منزوی
isolated system
U
سیستم منزوی
recluse
U
منزوی گوشه نشین
recluses
U
منزوی گوشه نشین
hermit
U
تارک دنیا منزوی
hermits
U
تارک دنیا منزوی
geezer
U
ادم عجیب و منزوی
geezers
U
ادم عجیب و منزوی
solitary
U
گوشه نشین منزوی
dissociable
U
گوشه گیر منزوی
sequestering agent
U
عامل منزوی کننده
thermally isolated system
U
سیستم منزوی از نظر گرمایی
to retire from
[to]
a place
U
از
[به]
جایی کناره گیری کردن
[یا منزوی شدن]
gamodeme
U
نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com